بياباني كه زماني نه چندان دور انبار غله ايران بود!
مانا يزداني اميري٭/ پرداختن به موضوع سيستان و مساله زيستمحيطي حايز اهميت در اين ناحيه مساله تازه و جديدي نيست ولي به مانند بسياري از مسائل زيست محيطي حل نشده به حال خود رها شده و پرداختن به آن ممكن است تلنگري باشد براي به ياد آوردن مردمي كه اين روزها به سختي روزگار ميگذرانند. خشك شدن درياچه هامون به يك معضل منطقهاي تبديل شده، شرايط زندگي در جنوب شرقي ايران به دشوارترين وضعيتي رسيده است. مسائل زيستمحيطي ناشي از خشكسالي در منطقه سيستان به فقر، شيوع بيماريهاي تنفسي، آسيبهاي مختلف محيطي و همچنين مهاجرت دامن زده است. (لازم به ذكر است با توجه به كم آبي و بيكاري، بسياري از مردم اين ناحيه مجبور به ترك زاد بوم خود و پناه بردن به استانهاي همجوار شدهاند. براي سامان دادن به وضعيت نابسامان خود.)
شايد بتوان گفت سرمنشا تمامي اين مسائل كه حال به مانند كلافي سردرگم شده است خشكي درياچهاي است كه تالاب زيستمحيطي آن جزو 22 تالاب عضو كنوانسيون رامسر به شمار ميرود و به عنوان منطقه حفاظت شده تعريف شده است و زماني تمام بار حاصلخيزي منطقه را به دوش داشت و عنوان انبار غله ايران را براي منطقه سيستان به ارمغان آورده بود. اهميت اين درياچه به خاطر آب شيرين آن و امكان پرورش و صيد ماهي در سالهاي پرآبي و تامين علوفه دامها از طريق حاشيه و نيزارهاي آن بود و تا سال 1378 با حجمي بالغ بر هشت ميليارد مترمكعب آب، عامل اصلي حيات در منطقه سيستان شناخته شده بود. با وجود آب كافي بيشتر زمينها به زيركشت ميرفت و تداوم زراعت و حاصلخيزي زمين باعث سرسبزي زمين و نشاط ساكنان آن بود، پيشه اكثر ساكنان دامپروري و كشاورزي بود و پيشههاي جانبي مانند ماهيگيري و حصير بافي هم از رونق خوبي برخوردار بود. اين تالاب به دليل قرارگرفتن در مناطق كويري و نيمه كويري كشورهاي ايران، افغانستان و پاكستان و در مسير پرواز پرندگان در واقع تنها مامن زيستي پرندگان مهاجر در شرق كشور بود.
وجود اين درياچه آب شيرين با نيزارهاي وسيع و منابع غني غذايي باعث ميشد تا درزمان پرآبي اين تالاب، شاهد صدها هزار گونه پرنده مهاجر باشيم كه از تالاب به عنوان زيستگاه موقت خود استفاده ميكردند. درياچه هامون دركنار اهميتها و ارزشهاي فراوان زيستگاهي، حفظ سيماي محيطزيست و منابع اراضي، كنترل فرسايش و توفانهاي شن، بيابانزدايي و كنترل سيلابها داراي ارزشهاي جهاني، اشتغالزايي، پژوهشي و توليد فرآوردههاي طبيعي و در نهايت داراي اهميت گردشگري (تفرج و توريسم) بود. در يك نگاه اهميت تالاب هامون: تعديل آب و هوا، نگهداري رسوبات، تامين علوفه دامها، پناهگاه حياتوحش، جلوگيري از نفوذ آب شور، بهرهبرداري و اشتغال، تامين آب ودر نهايت تفرج و توريسم است.
منبع اصلي درياچه هامون، رودخانه بزرگ هيرمند يا هلمند است كه از استان هلمند افغانستان روان ميشود. سرچشمههاي اصلي اين رودخانه بزرگ در «كوههاي بابا» از رشته كوه «هندوكش» در افغانستان است. دولت افغانستان متعهد است كه طبق معاهدات بين دو كشور از جمله قرارداد گلداسميت و معاهده ۱۳۱۵تقسيم آب هيرمند تقسيم ۵۰ به ۵۰ باشد و با توجه به قرارداد ۱۳۵۱، حقابه ايران از هيرمند ۲۶ مترمكعب در ثانيه باشد. در اين قرار داد مقرر شد تاسيساتي با توافق دو كشور روي رودخانه احداث شود و افغانستان، تامين حقابه ايران را تضمين كرد. اين قرارداد با يك معاهده در خصوص آب هيرمند و دو پروتكل در تاريخ ۲۲ اسفندماه ۱۳۵۱ توافق شد و به امضاي طرفين رسيد. در تيرماه سال ۱۳۵۲ با تغييرات داخلي آن كشور رژيم پادشاهي افغانستان به جمهوري تغيير يافت و در نهايت در خردادماه ۱۳۵۶ دولت جمهوري افغانستان نيز اين معاهده را لازمالاجرا اعلام كرد. در دوره طالبان مسير رود هيرمند به روي ايران بسته شد. پس از سقوط طالبان، با وجود تغيير حكومت در افغانستان هيرمند همچنان بسته نگه داشته شده و افغانستان به تعهدات خود عمل نميكند. طي مذاكراتي كه در سالهاي اخير بين مقامات دو كشور صورت گرفته، دولت ايران خواستار اجراي دوباره قرارداد سال ۱۳۵۱ است كه به درستي از سوي مقامات كشور افغانستان اجرا نميشود و عملا دولت ايران حتي به حقوق مندرج در اين معاهده نيز دست نمييابد. درگيريهاي به وجود آمده منجر به بسته شدن سرچشمه حيات هامون شد و هامون رو به خشكي رفت. درياچه هاموني كه زماني منبع غذايي مردمان سيستان و حتي مردم ايران بوده، همچنان تشنه قطرهاي آب براي سيراب شدن است.
مديريت آب در «سد كجكي» در افغانستان نيز يكي از مسائلي است كه به محدود شدن حقابه درياچه هامون منجر شده است. سد كجكي يكي از سدهاي اصلي در افغانستان است كه روي رودخانه هيرمند ساخته شده است. در سالهاي اخير و با افزايش خشكسالي در افغانستان، دريچههاي آب سد كجكي بسته شدند و آب ورودي به هيرمند كاهش بسيار محسوسي يافته است. عوامل جوي و خشكسالي نيز تاثيرمهمي در خشك شدن هامون داشتهاند ولي نقش پررنگ را بسته شدن شريان حياتي هيرمند و نرسيدن آب به هامون ايفا ميكند.
اين روزها در سيستان، خبري از دامداري و كشاورزي و حصير بافي و ماهيگيري نيست... شهر در سكوتي غمناك فرو رفته است، هجوم ريزگردها از بستر خشك تالاب همراه با توفانهايي با سرعت 50 تا 120 كيلومتر كه همواره با شن و ماسه خشك همراه است، باعث به زير تل خاك رفتن خانههاي روستايي و بسته شدن جادهها ميشود. درصد بيماريهاي ريوي و سل نيز روبه افزايش گذاشته تا آنجا كه به گفته رييس دانشگاه علوم پزشكي زابل ابتلاي سالانه ۵۰۰ نفر به بيماري «سل»، سيستان را در رتبه نخست از نظر ميزان ابتلا به اين بيماري قرار داده است، در صورتي كه بيماري سل در جهان و بيشتر شهرهاي ايران ريشه كن شده اما به دليل سرايت بيماري سل كلينيك مبارزه با بيماري سل در سيستان داير شده است. پايين آمدن سطح آب و در نهايت خشك شدن آن باعث مرگ ميليونها ماهي در اين تالاب شده است. ماهي اصليترين منبع غذايي مردم سيستان بوده است. بوي نامطبوع فاضلاب كه بيشتر شبها به مشام ميرسد و نبودن آب و برق و حملونقل مناسب، بيكاري هزاران صياد و كشاورز و دامدار و باز ماندن جوانها از كار و نداشتن ممر درآمدي مناسب، باعث به وجود آمدن شغلهاي كاذب و روي آوردن آنها به هرگونه خلافي شده است. دست به گريبان بودن با تمامي اين ناخوشيها و ناخوش احواليها در نهايت به گزينه مهاجرت ختم ميشود. منطقه پهناور سيستان روز به روز از سكنه خالي ميشود، اكثريت جمعيت سيستان به استانهاي همسايه پناه بردند تا راهي دوباره را براي زندگي خود بگشايند. پديده مهاجرت و خالي شدن روستا خود باعث به وجود آمدن ناامني و ضعف امنيتي در مرزهاي شرقي شده است. شايد بسته شدن مرز ارتباطي ميان ايران و افعانستان هم ضربهاي ديگر بر پيكره اقتصاد و معيشت مردم اين ناحيه بود. با كم شدن دامداري و كشاورزي، مردم به كار تجارت و تبادل كالا با افغانستان پرداختند. با برقراري بازارچههاي كوچك هفتگي در نواحي مرزي سعي داشتند كه وضعيت اقتصاديشان در حد متوسط نگه دارند كه از معايب آن ميتوان به قاچاق كالا اشاره كرد. تاثير خشكي هامون در بخش اجتماعي بسيار چشمگير و قابل توجه است. تاثير بر سلامت رواني، امنيت اجتماعي، فرهنگ و افزايش فقر از اصليترين آنها به شمار ميرود.
حال راهكار موثر چه خواهد بود؟ چگونه ميشود حيات را دوباره به سيستان بازگرداند؟ نخستين و موثرترين كار اقدامات حقوقي و قانوني با كشور افغانستان براي گرفتن حقابه ايران از هيرمند است كه با توجه به مسوولان با تدبير وزارت خارجه كاري فراچنگ است. با رسيدن آب به هامون ميتوان به رشد دوباره سيستان و برگشتن زندگي به اين ناحيه اميدوار بود. برنامهريزي صحيح و توسعه محلي و همهجانبه ميتواند به مديريت صحيح منابع در سيستان كمك بكند كه اين مديريت خود به شناخت كامل از موقعيت طبيعي سيستان و دانستن پتانسيلهاي بالقوه منطقه وابسته است. با داشتن دركي درست ميتوان به توسعه صحيح منطقه و رشد هماهنگ در تمام زمينهها رسيد. با توجه به بادهاي منطقه سيستان ميتوان از كاشت درختهاي مقاوم به خشكي براي جلوگيري از توفان و گرد و خاك در هنگام خشكي درياچه استفاده كرد. گزينه ايجاد توربينهاي بادي براي بهرهگيري از انرژي باد در اين منطقه نيز راهي براي استفادهاي صحيح از پتانسيل بالقوهاي اين منطقه و افزايش بهرهوري سامانه انرژي كشور است. پر كردن چاههاي ايجاد شده در اين منطقه و پرآب بودن آنها در تمامي سال ميتواند كمكي باشد در زمان خشكي احتمالي درياچه كه بتوان با اين دورانديشي اندكي خلأ نبود آب را جبران كرد. تغيير الگوي اشتغال نيز ميتواند يكي از راهكارهاي عملي براي اين منطقه باشد. بازارچههاي كوچك محلي و مرزي بودنش بهتر از نبودنش بود و بيشك با يك مديريت نظاممند و نظارت درست در راستاي بهبود وضعيت زندگي مردم منطقه ميتوان اين بازارچهها را گسترش داد و سيستان را به يك منطقه تجاري گسترده و فعال تبديل كرد كه شايد طرح مطرح شده منطقه آزاد تجاري بستر مناسبي براي رسيدن به اين منظور باشد، مرزي بودن سيستان و زمينه مساعد صادرات به كشور افغانستان ميتواند از نكات مثبت براي عملي كردن اين طرح به شمار برود.
داشتن يك استراتژي و سياست مشخص براي نجات سيستان امري ضروري به نظر ميرسد و براي اجرايي شدن و به عمل رسيدن تمام راهكارها و پيشنهادها راهي جز برنامهريزي دقيق و پشتوانه قوي علمي و مديريتي وجود ندارد. سختكوشي وافر و مستمر براي رسيدن به آنچه برنامهريزي شده است بسيار نقشي مهم و كليدي خواهد داشت. ايران با داشتن منابع طبيعي غني ميتواند جايگاهي به مراتب موثرتر از آنچه اكنون در آن ايستاده است به دست بياورد.
٭پژوهشگر و متخصص محيط زيست