ضرورت توجه ويژه دولت به سياست خارجي
حسين مسعودنيا
تشكيل دولت سيزدهم به رياست آقاي رييسي در حالي رقم خورد كه اكنون سياست خارجي ايران در سطح بينالملل و منطقهاي با سوالات و چالشهاي جدي روبهرو است و نياز به تصميمگيري صريح و قاطعانه دارد و اين گره تنها ميتواند توسط خود رييسجمهور بازگردد. در سطح بينالملل مهمترين موضوع در سياست خارجي ايران تصميمگيري درخصوص آينده مذاكرات برجام است. آقاي رييسي هيچگاه كليت برجام و مذاكرات وين براي احياي آن را رد نكرد بلكه صرفا تاكيد بر اين مهم داشت كه به مذاكره دولت وي باز خواهد گشت كه منتهي به عمل باشد، استدلالي كه از سوي هر ايراني وطنپرست مورد استقبال قرار گرفت. اما واقعيت امر اين است كه مسير انتخابشده از سوي دولت و همكارانش در حوزه سياست خارجي بيانگر نوعي كندي در اين مسير است. درخصوص آينده پرونده برجام نياز دولت به بازخواني پرونده مذاكرات وين و تغيير كادر مذاكرهكننده حق مسلم دولت بود اما آنچه مورد انتظار افكار عمومي در داخل و ديگر طرفهاي مذاكرهكننده است تعيين تاريخ دقيق براي بازگشت به مذاكرات است. با سفر نماينده اتحاديه اروپا به تهران و بازگشت او زمزمههايي مطرح گرديده است مبني بر اينكه ايران هنوز تاريخ دقيقي براي بازگشت به مذاكرات مشخص نكرده و خواهان بازنگري در متن توافقات صورتگرفته در وين است. تاخير در بازگشت به مذاكرات وين و تقاضاي بازنگري ميتواند براي دو هدف باشد: يكي اينكه ايران ميخواهد توان غنيسازي خود را افزايش دهد تا از موضع برتر در مذاكرات شركت كند و دوم تقاضاي بازنگري در متن مذاكرات با هدف اخذ امتيازات بيشتر؛ دو هدفي كه قطعا به نفع منافع جمهوري اسلامي ايران است. اما اگر مسوولان دستگاه ديپلماسي براساس چنين هدفي رويكرد تاخيري اتخاذ كردهاند ...
بايد ريسك از ميان رفتن شكاف بين روسيه و چين با ديگر طرفهاي مذاكرهكننده را بپذيرد، چراكه اين دو كشور بارها اعلام كردهاند كه خواهان بازگشت سريع ايران به مذاكرات و شروع مذاكرات از مرحله توقف شده هستند. لذا اين سوال مطرح ميگردد كه آيا رويكرد تاخيري ايران به نفع اين كشور است يا كفه ترازو را به سود امريكا تغيير ميدهد؟ چراكه اين دولت، عليرغم ادعاي آمادگي براي بازگشت به مذاكرات، يكي از راهبردهاي اصلياش به بنبست كشاندن مذاكرات و شكل دادن مجدد اجماع بينالمللي بر عليه ايران به منظور اعاده پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت است. در حوزه منطقهاي نيز كه از اولويتهاي سياست خارجي دوم دولت سيزدهم است تحولاتي به وقوع پيوسته كه سرعت عمل بيشتري را از دستگاه ديپلماسي ايران ميطلبد. در شرق ايران طالبان توانست از فرصت به دست آمده از تصميم امريكا مبني بر خروج نيروهايش از افغانستان استفاده كرده و پساز بيست سال مجددا در همسايگي ايران امارت اسلامي تشكيل دهد. دولت ايران از همان آغاز شكلگيري اين سناريو درصدد برآمد تا با رصد تحولات افغانستان و استفاده از اهرمهاي نفوذ خود در اين كشور حتيالمقدور گروه طالبان را تشويق به تشكيل دولت فراگير و رعايت حقوق شهروندان و ديگر گروههاي ديگر قومي و مذهبي در اين كشور كند اما با گذشت زمان مشخص گرديد كه طالبان از نظر ايدئولوژيك تحول نيافته و تصميم به تشكيل دولتي فراگير ندارد يا فاقد توانايي آن است مضافا اينكه با به شهادت رسيدن تعداد زيادي از شيعيان در دو انفجار مساجد قندوز و قندهار اكنون اين مهم آشكار گرديده است كه يا اين تحولات از سوي خود طالبان به منظور شيعهستيزي در اين كشور است يا اينكه دولت آنان توان دفاع از حقوق شهروندان خود را ندارد. لذا بيم آن ميرود كه افغانستان در آيندهاي نزديك به كانون بحران در كنار مرزهاي شرقي ايران تبديل گردد. در حوزه شمالي روابط ايران و آذربايجان اگرچه به ظاهر بر سر موضوع پرداخت حق ترانزيت از سوي كاميونهاي ايراني هنگام عبور از ارمنستان آغاز شد اما با گذشت زمان مشخص گرديد كه اختلاف ميان دو كشور پيچيدهتر است، چراكه آذربايجان با تحريك امريكا و برخي از دولتهاي منطقه به دنبال تغيير مرزهاي جغرافيايي و موقعيت ژئوپليتيك در شمال ايران است. علاوه بر امريكا، تركيه رقيب سنتي ايران در منطقه درصدد تحقق روياي خود براي عملياتي كردن مسير آنكارا- نخجوان- باكو از طريق تغيير مرزهاي جغرافيايي منطقه و حذف نفوذ اقتصادي و سياسي ايران از حوزه قفقاز جنوبي است ضمن آنكه اسراييل نيز به دنبال حضور در منطقه و نزديك كردن خود به مرزهاي ايران در شمال پس از نيل به اين هدف در جنوب ايران است. اگرچه دولت ايران در قبال اين تحولات عليرغم برگزاري مانور نظامي، سعي در حل اختلافات ميان دو كشور از طريق ديپلماتيك داشته است ولي قراين و شواهد بيانگر اين مهم است كه طرف ديگر مناقشه چنين تصميمي ندارد، چراكه رييسجمهور آذربايجان در تازهترين ادعاي خود عليه ايران مدعي همكاري ايران با ارمنستان در انتقال مواد مخدر به اروپا شده است. لذا اين سوال مطرح است كه آيا در شمال ايران نيز در آيندهاي نزديك همانند مرزهاي شرقي ايران كانون بحران ديگري خلق خواهد شد؟ اما در حوزه جنوبي ايران به دنبال رويكرد جديد سياست خارجي امريكا مبني بر خروج نيروهايش از منطقه نوعي خلأ ايجاد شده است. بازيگران منطقهاي ازجمله ايران تركيه، اسراييل و عربستان درصدد استفاده از اين خلأ و شكل دادن به ائتلافهاي منطقهاي براي نيل به اهداف خود هستند. ايران اگرچه در اين حوزه گامهايي براي احياي نفوذ خود برداشته است كه از مهمترين آنها تلاش براي بهبود روابط با عربستان است اما اين اقدامات در مقابل تلاش رقباي ايران كافي نيست. اسراييل به عنوان جديترين رقيب و دشمن ايران موفق به برگزاري نشست مشترك با نمايندگاني از 6 كشور عربي در هفته گذشته در دوبي گرديد كه اين مهم ميتواند زنگ خطر را براي ايران در حوزه جنوب به صدا درآورد، چراكه اسراييل توانسته يك گام ديگر در حوزه ژئوپليتيك جنوب ايران به مرزهاي ايران نزديك گردد، ضمن آنكه در عراق نيز عليرغم برگزاري انتخابات، آينده تشكيل دولت نامشخص است و مهمتر از همه اينكه دولت لبنان نيز درگير شورشهاي داخلي است. لذا نگارنده بر اين باور است كه دولت سيزدهم و شخص رييسجمهور محترم بايد، حتي به بهاي توقف سفرهاي استاني، تمركز خاصي روي موضوع سياست خارجي گذاشته و لكوموتيو دستگاه ديپلماسي ايران را به تحرك بيشتر و اتخاذ راهكارهاي مناسب به اقتضاي تحولات هر حوزه براي مقابله با چالشهاي فراروي منافع ملي ايران كند.