• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5350 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۲۳ آبان

سياست‌گذاري فرهنگي عليه همبستگي

سيدياسر جلالي

شكاف‌ها و تضادهاي فرهنگي در جامعه ايراني، سال‌هاست كه محل تبادل نظر و بحث جامعه‌شناسان و تحليلگران سياست‌هاي فرهنگي است. به ويژه شكاف بين فرهنگ رسمي و فرهنگ غيررسمي (يا فرهنگ‌ها و سبك‌هاي زندگي غيررسمي)، مدت‌ها است كه آشكار شده و اكنون با خياباني شدن مساله، به نوعي بحران مبدل شده است. اين بحران اما ريشه در اجراي برخي سياست‌هاي فرهنگي دارد كه پيامد آن تشديد شكاف‌هاي فرهنگي و ايجاد نوعي تقابل و ناسازگاري ميان سبك‌هاي زندگي و سپس تضاد ميان قشرهاي اجتماعي (در معناي فرهنگي آن) است.  سياست‌گذاري فرهنگي در سال‌هاي گذشته تلاش كرده در حوزه سبك زندگي به صورت عام و پوشش زنان به صورت خاص، نوعي مدل سياست‌گذاري يكسويه را بدون توجه به وضع موجود جامعه و ابزارهاي در اختيار سياست‌گذار، پي بگيرد و نوعي سبك زندگي خاص را ترويج و تبليغ نمايد. اصرار و تاكيد بر اجراي برخي طرح‌ها مثل گشت ارشاد، در واقع نوعي بي‌توجهي سياست‌گذار به وضع موجود جامعه در حوزه سبك زندگي است كه تبعات منفي اين نوع سياست‌گذاري بارها از سوي تحليلگران گوشزد شده است. بايد دقت كرد كه در حوزه سبك زندگي نه با يك «سبك» زندگي بلكه با «سبك‌هاي» زندگي در جامعه مواجه هستيم و اگر سياست‌گذار فرهنگي، تنها يك نوع سبك زندگي خاص را مدنظر قرار دهد آنگاه سياست‌ها محدود به آن شده و در عمل بقيه انواع سبك‌هاي زندگي، حذف و طرد مي‌شوند. اما سبك‌هاي زندگي در عرصه جامعه داراي هواداران و گروه‌هاي باورمند است. در حقيقت تفكيك سبك‌هاي زندگي، به تفكيك شهروندان مي‌انجامد. بي‌توجهي به سبك‌هاي مختلف زندگي و انكار آنها در سياست‌گذاري فرهنگي، در عمل به حذف يا ناديده‌انگاري قشرهاي مختلف اجتماعي منتج مي‌شود.  هر مدل سياست‌گذاري شامل نوعي «برساخت جامعه هدف» است. 

بدين معني كه سياست‌گذار با تدوين سياست‌ها، گروهي از افراد را مشمول دريافت امتياز و گروهي را مستحق دريافت مجازات (يا ناديده‌انگاري) قلمداد مي‌كند. اما وقتي سياست‌هاي فرهنگي نوعي سبك زندگي خاص را معيار قرار دهد، بسياري از گروه‌ها يا قشرها، سبك زندگي موردپسندخود را در سياست‌هاي فرهنگي نمي‌بينند و حتي گاه نگرش‌ها و ارزش‌هاي خود را ناپسند خواهند يافت. حاصل اين نوع سياست‌گذاري، افزايش تضادها و شكاف‌هاي اجتماعي و فرهنگي است. كافي است دقت كنيم كه رسانه‌هاي رسمي معمولا سبك‌هاي زندگي غيررسمي را در محتواهاي توليدي خود نمايش نمي‌دهند. اين حذف فرهنگي كه با خشونت نمادين همراه بوده، زمينه‌هاي نوعي بحران را مهيا ساخته است.  اكنون خيابان به نوعي صحنه تقابل قشرهاي اجتماعي است؛ آنان‌كه سال‌ها ناديده يا طرد شده‌اند، به نوعي بازندگان سياست‌گذاري فرهنگي هستند كه منفعتي از سياست‌هاي فرهنگي نبرده بلكه گاه با تنبيه نيز روبه‌رو شده‌اند. اين مطرودان و محذوفان، پس از سال‌ها، مطالبه ديده شدن دارند و با تلنبار شدن مطالبات‌شان و عدم وجود راه‌هاي متعارف براي بيان آن، گاه به رفتارهاي خشن متوسل مي‌شوند. اما در سوي ديگر ماجرا شايد بتوان برخي از نيروهاي اجتماعي را يافت كه به نيابت از قشرهاي داراي امتياز، وارد صحنه تقابل مي‌شوند. اينان مي‌پندارند كه رواج سبك‌هاي زندگي ديگر، تهديدي براي سبك زندگي آنان است و از اين رو شايد در پي حراست از سبك زندگي خود هستند. اين احساس ترس سبب مي‌شود كه آنان هرگونه تساهل و رواداري را برنتابند و بر اجراي سياست‌هاي يكسان‌ساز پيشين اصرار ورزند. تقسيم سبك‌هاي زندگي به رسمي و غيررسمي يا مجاز و غيرمجاز، در واقع تقسيم قشرهاي اجتماعي است. قشرهايي كه با لحاظ كردن سبك زندگي، به خودي و غيرخودي تقسيم شده‌اند. اين مساله يكي از زمينه‌هاي اصلي وضعيت ناسازگار امروز جامعه ايراني است. وضعيتي كه ديروز احتمال وقوع آن هشدار داده شده بود و امروز نيز پيامدهاي هولناك بعدي آن هشدار داده مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون