قرن انتقام طبيعت در پيش
نيلوفر بياني
در اوايل جهانگيري كرونا اخبار پر بود از «تنفس زمين در پي قرنطينه انسان»، «انتقام طبيعت»، «بازگشت آسمان آبي به شهرهاي آلوده». هر بار كه با پدر و مادرم صحبت ميكردم از تصاوير حياتوحش برايم ميگفتند كه بدون ترس در خيابانهاي شهرهاي معمولا شلوغ قدم ميزدند. براي من جالبترين بخش اخبار مقالاتي بودند كه درباره تغيير رابطه انسان و طبيعت گمانهزني ميكردند. اينكه انسان در مواجهه با بحران عظيميكه توسط يك ويروس ناچيز ايجاد شده، سر آخر به خود آمده و رابطه مخربش با طبيعت را بازبيني خواهد كرد. بيش از دو سال و 100 روز از كرونا گذشته اما خبري از تغيير رويه نسبت به طبيعت نيست. به خودم ميگويم شايد هنوز فرصتي براي عمل متفاوت وجود نداشته، شايد چيزي در ذهن انسانها تكان خورده باشد كه بعدها بروز خواهد كرد. با 25 نفر از اطرافيانم در اين باره صحبت ميكنم. 25 زن با ميانگين سني 45 سال كه هر يك در يكي از حوزههاي سياسي، اجتماعي فعال بوده يا هستند. از آنها ميپرسم آيا همهگيري كرونا تاثيري بر رابطه انسان با طبيعت داشته است؟ نتيجه باوركردني نيست. به سرعت متوجه ميشوم كه اساسا مساله چيز ديگري است. اين نيست كه آيا انسان از بدرفتاري با طبيعت درسي گرفته يا آموخته است كه تخريب شديد طبيعت در نهايت خود او را متاثر خواهد كرد يا نه! بلكه آنچه تغيير كرده ديدگاه آدمها نسبت به زورآزمايي انسان با طبيعت است. به نظر ميرسد جهانگيري كرونا قدرت تكنولوژي انسان را نسبت به نيروهاي طبيعي بيش از پيش در ذهنها تحكيم بخشيده است. درست است كه هنوز امكان دستساز بودن ويروس در آزمايشگاه انساني بهطور كامل رد نشده و بسياري از دانشمندان هنوز از پاسخهاي كشور چين درباره منشأ اين ويروس قانع نشدهاند اما آنچه جالب است اينكه 17 نفر از 25 نفر اعتقاد دارند ويروس كرونا كاملا ساخت دست بشر بوده است. آنچه در تار و پود اعتقاد به خاستگاه آزمايشگاهي اين ويروس نوظهور تنيده شده قدرت انسان و تكنولوژي پيشرفته اوست. اينكه انسان با مهندسي يك ويروس كوچك ميتواند همهچيز را بههم ريزد و از نو بسازد، مناسبات اقتصادي و اجتماعي را تغيير دهد و جمعيت كره زمين را پاكسازي كند تا نسلهاي بعد از ضعف قربانيان ويروس در امان باشند. در اين ميان تئوريهاي توطئه زيادند: اين يعني زنگ خطر. همهچيز درفضاي خالي از هر نيروي ديگر از انسان شروع شده و به انسان ختم ميشود. از خودم ميپرسم پس ساير همهگيريهاي ويروسي كه بارها و بارها در تاريخ انسان كشتار كردهاند چه؟ چرا اينبار بايد حتما انسان شرور پشت ماجرا باشد؟ و آيا همين فرضيهها براي آبله ميمون و تب كريمه كنگو هم مطرح خواهد شد؟ اين تصوير نيز وجود دارد كه روند تكامل اكنون در آزمايشگاههاي انساني پيش ميرود و در دوران حاكميت انسان بر ساير گونهها (آنتروپوسن) تصميمات بشر از دريچه تكنولوژي جايگزين قوانين طبيعت شده است. انسانمحوري آنقدر در تفكر ما تثبيت شده كه طبيعت روز به روز بيشتر از صحنه ذهن ما خارج ميشود. همه ما حق داريم فرضيههايمان را مطرح كنيم و به دنبال پاسخ بگرديم. به تازگي كتابي خواندم كه تئوريهاي توطئه كرونايي را بررسي و براي هر يك پاسخهاي علميارايه كرده است. «سياره ويروسها» نوشته «كارل زيمر» با ترجمه و بهروزرساني«كاوه فيض الهي». اين كتاب كه به تاريخ از منظر اين موجودات كوچك مينگرد راهنماي خوبي براي درك بهتر همهگيريهاي ويروسي و تاريخچه طولاني آنهاست. همانطور كه در مقدمه مترجم آمده در حالي كه انسان تنها 300 هزار سال پيش روي كره زمين ظاهر شده «ويروسها نزديك به چهار ميليارد سال پيش از انسانهاي تازه وارد در اين سياره حضور داشتهاند و به تمام ريزهكاريهاي زندگي در آن تسلط كامل دارند.» آنها حتي در ژنوم خود انسان هم حضور دارند. DNA هر يك از ما شامل تقريبا 100 هزار قطعه DNA است كه رتروويروسها كه از گروه ويروسهاي HIV هستند در آن وارد كردهاند. تا جايي كه برخي از كاركردهاي بدن ما وابسته به اين رشتههاي DNA ويروسي هستند. (براي مثال بعضي از پروتئينهاي ويروسي در تكوين جنين نقش دارند.) ما انسانها در حال به هم زدن تعادل در آخرين نقاط دست نخورده اين سياره هستيم. ما جايي براي ساير اشكال حيات باقي نگذاشتهايم. زيستگاههايشان را نابود ميكنيم، همه نوع حيوان و گياه و جلبك و باكتري را ميخوريم، به حياتوحش به مثابه باغوحشي با مديريت انسان مينگريم. آب و هواي كره زمين را تغييرميدهيم، حيوانات اهلي را از طبيعت جدا ميكنيم و در دامداريها و مرغداريها و استخرهاي صنعتي عظيم هزارتا هزارتا كنار هم ميچپانيم و با اين كار محيطي را ايجاد ميكنيم كه ويروسها به خوبي با هم تركيب شوند و انواع و سويههاي جديد پديد آيد. حيوانات وحشي را به همراه تمام عوامل بيماريزايشان در بازارهاي خود خريد و فروش ميكنيم. مسيرهاي هوايي، زميني، ريلي و كشتيرانيمان آنقدر وسيع و در هم پيچيده است كه مسيري كه يك ويروس ميليونها سال تصور عبورش را هم نداشت طي چند ساعت برايش فراهم ميكنيم. ما خودمان و حيوانات اهليمان را به پرها و پاهاي بيماريها تبديل كردهايم و آنها را در بدنهايمان از اين سو به آن سوي كره زمين ميبريم. ما حتي با خودمان هم يكي نيستيم. برخي از ما هنوز براي تامين پروتئين به شكار حيوانات وحشي وابستهايم و برخي ديگر به گروه اول كه باعث انتقال بيماري شده ناسزا ميگوييم كه قرنطينه سفرمان به ساحل دريا را به هم زده است. ما چنان خود را مجزا از طبيعت مينگريم كه يادمان ميرود بسياري از بيماريهايمان با جانوران ديگر مشترك است: آنفلوآنزا از پرندگان به ما رسيده، HIV از نزديكترين خويشاوندمان گوريل و شامپانزه، سندروم تنفسي خاورميانه (MERS) از شتر و سرخك از گاو. تقريبا يقين داريم كه ويروس كرونا يعني 2 -SARS- CoV هم از خفاش به يك گونه پستاندار يعني سگ يا پانگولين و بعد به انسان سرايت كرده است. اغلب ويروسهاي ما هم ميتوانند پرندگان و پستانداران ديگر را آلوده كنند. وقتي از طبيعت همهچيزش را براي خودمان ميخواهيم، بيماريهاي ساير موجودات را هم از آن خود ميكنيم. دقيقتر آنكه خود را از آن ويروسها و... ميكنيم تا از طريق ما در سراسر كره زمين انتشار يابند. تا زماني كه در سير طبيعي و زندگي حيوانات و موجودات زنده ديگر دخالت ميكنيم و خودخواهانه آنها را به بخشي از زندگي خود تبديل ميكنيم بايد منتظر بيماريهاي جديد و پاندميهاي بيشتر و بيشتري باشيم. اگر رويه برخورد انسان با طبيعت تغيير نكند شايد قرن جديد قرن انتقام طبيعت از انسان باشد.