جغد شب بودن جرم نيست
روناك حسيني
عزيزان شبزندهدار و جغدهاي شببيدار راحت باشيد: برنامه خواب و بيداري ما بخشي از ساختار ژنتيكي ماست، نه يك معضل اخلاقي
احتمالا زودتر بيدار شدن از خواب و استفاده بيشتر از روز، بارها و بارها به ليست اهداف و برنامههاي شبزندهداران اضافه شده و بعد از بارها شكست و تحمل عذاب وجدان بعدش، خط خورده است. وقتي براي دهمين بار زنگ ساعت موبايلتان را به تعويق مياندازيد، در حالي كه احساس گناه ميكنيد، ناچار لحاف را كنار ميزنيد و مدام با اين فكر كلنجار ميرويد كه دير بيدار شدنتان از خواب يك نقص اخلاقي است. خوب بايد بدانيد كه اينطور نيست. چرخههاي خواب و بيداري افراد ذاتا متفاوت است و اگر شما هم از آن دسته از كساني هستيد كه دير به رختخواب ميرويد و دير بيدار ميشويد، خيلي ساده شما يك «جغد شب» هستيد و به عبارت بالينياش، يك فاز خواب با تاخير داريد. وقت آن رسيده كه اين شرمساري شبانهروزي به آخر برسد. قرنها پيش بنجامين فرانكلين، اين ادعاي غرضآلود را مطرح كرد كه «زود خوابيدن و زود بيدار شدن، آدمي را سالم، ثروتمند و خردمند ميكند.» اديت زيمرمن، در مقالهاي در سال 2018 در مجله كات نوشت: « زود بيدار شدن از خواب، به شما قدرت بيشتري ميدهد. احساس برتري ميكنيد و از خودتان راضي خواهيد بود.» اخيرا يكي از كاربران شبكه اجتماعي رديت نوشت كه «جغدهاي شب اوضاعشان خراب است. عادات خوابشان مانعي در مسير هر برنامهاي است كه نياز به كار مدام دارد.» اما جغدهاي شب، نگران نباشيد: اين مساله اصلا تقصير شما نيست. ظاهرا برنامه شبانهروزي خواب و بيداري شما كه كرونوتايپ شما ناميده ميشود، عمدتا ژنتيكي است. ارزيابيها از جامعه جغدهاي شب متفاوت است: كارشناساني كه اطلاعاتشان را در اختيار گاردين گذاشتهاند، معتقدند 15 درصد افراد شبزندهدارند. اخيرا مطالعهاي در فنلاند نشان داد كه 10درصد مردان و 12 درصد زنان داراي كرونوتايپ شببيدار هستند. مطالعهاي در سال 2007 نشان داد كه 14.6 درصد از مردم ترجيح ميدهند در غياب تعهدات اجتماعي، از ساعت 12:09 شب تا 8:18 دقيقه صبح بخوابند، اما نيمي از جمعيت ديرتر ميخوابيدند و ديرتر بيدار ميشدند. به هر حال اي جغدهاي شب، شما تنها نيستيد.
دكتر بت آن مالو، متخصص اعصاب و متخصص خواب در مركز پزشكي دانشگاه وندربيلت ميگويد كه كرونوتايپ ما بخشي از چيزي است كه هستيم. اينطور نيست كه مثلا بگوييم: «من تصميم ميگيرم جغد شب باشم و بنابراين آدم تنبلي هستم.» بلكه اين يك ترجيح بيولوژيكي است.
دكتر فيل گرمن، روانشناس باليني متخصص در رفتار خواب در دانشگاه پنسيلوانيا نيز همين عقيده را دارد. او با اشاره به آن نقل قول از فرانكلين، كسي كه اتفاقا اين دانشگاه را هم تاسيس كرد، معتقد است كه بدبيني نسبت به شبزندهداري، صرفا يك مساله فرهنگي است.
برنامه خواب 9 شب تا 5 صبح، ممكن است براي كساني كه زودتر از خواب بيدار ميشوند مناسب باشد، اما براي كساني كه نياز به ديرتر خوابيدن دارند، جواب نميدهد و اين مسائل البته فقط درباره جغدهاي شب نيست. مطالعهاي در سال 2014 نشان داد كه بهطور كلي، هر چه كار و كلاس درس ديرتر شروع شود، شركتكنندگان در مطالعه كه لزوما جغد شب نبودند، بيشتر ميخوابند. دكتر ماتياس باسنر، محقق ارشد اين مطالعه، مدير بخش روانپزشكي تجربي، بخش خواب و زمان زيستشناسي پن در ايميلي به گاردين نوشت: «تركيبي از شروع زودهنگام كار و رفت و آمد طولاني است كه باعث ميشود ساعت خواب كوتاهتر شود.» اين دست مسائل وقتي مشكلزاست كه ما بايد سر كار يا كلاسهايي حاضر شويم كه با ريتم شبانهروزي ما همخواني ندارند. وقتي تعهدات زندگي بيداري با برنامه خواب فرد تضاد پيدا ميكند، شببيداري از وضعيت تمايل به اختلال فاز تاخيري خواب و بيداري تغيير ميكند و در نتيجه ريتم شبانهروزي فرد و عملكرد روزانهاش، دچار مشكل ميشود. حدود 0.2 تا 1.7 درصد از بزرگسالان با اين مشكل دستوپنجه نرم ميكنند.
به گفته مالو، عادات خواب فرد، به عنوان اختلال يا صرفا تمايلي قلمداد ميشود كه بيشتر به سبك زندگي و حرفه او بستگي دارد و نه چيز ديگري و البته كه اين موضوع آزاردهنده است. مالو ميگويد كه درمان اغلب نياز به اين پيشزمينه دارد كه آيا فرد ميتواند برنامه كارياش را با ريتم بيولوژيكي خود تنظيم كند يا نه. او بيماري را مثال ميزند كه در دبيرستان روزگار سختي داشت، اما زماني كه به عنوان سرآشپز شروع به كار كرد، شكوفا شد.
او ميگويد: در دنياي ايدهآل، نسبت به زمان شروع كار، كمتر سختگيري خواهيم داشت. از نظر سلامت، بهترين چيز پيدا كردن راههايي براي پايبندي به ساعت بدنمان، به جاي تلاش براي مطابقت با خواستهاي اجتماعي است. البته بسياري از افراد، آنقدر خوششانس نيستند كه كاري مناسب ساعت بدنشان پيدا كنند و از اينرو، تلاش ميشود مشكلات خوابشان با ملاتونين، ورزش و قرار گرفتن در معرض نور درمان شود. اگرچه اين تكنيكها، به تغيير ريتم شبانهروزي افراد كمك ميكند، اما همه در آن به يك اندازه موفق نميشوند. اما جدا از مسائل كاري، آيا زود بيدار شدن فوايد سلامتي هم دارد؟ البته برخي تحقيقات نشان داده كه ارتباطهايي ميان دير بيدار شدن و مسائل سلامت روان و ناراحتيها وجود دارد، ولي اين اظهارنظرها قطعي نيستند.
مطالعات اپيدميولوژيك زيادي ميان شبزندهداري و نرخ بالاتر افسردگي و اضطراب ارتباطهايي پيدا كردهاند، اما سوال اين است كه مشكل از شبزندهداري است يا پيروي از برنامههايي كه با ريتم شبانهروزي بدن تطابق ندارد؟ مطالعات اخير، هر چند نه به صورت قطعي، ولي طرفدار مورد دوم است.
بنابراين اگر جغد شب هستيد، دربارهاش احساس بدي نداشته باشيد و اگر چكاوك سحرخيزيد، زياد سر به سر جغدهاي شب نگذاريد. شايد برنامه 9 شب تا 5 صبح، از آن جهت تبليغ ميشود كه بيشتر باب طبع رييسهاي پنجاه و چندساله است كه سنشان زودتر بيدار شدن از خواب را برايشان راحتتر ميكند. بهتر است به تفاوتهاي كرونوتايپ يكديگر، به چشم يكي ديگر از تفاوتهاي انساني نگاه كنيم و اين ايده را «هركس با ما فرق دارد، اشتباه ميكند» كنار بگذاريم.
منبع: گاردين