كثيرالمشغلهسالاري به جاي شايستهسالاري
غلامرضا كيامهر
كثيرالمشغلهها نه پاسخگو هستند و نه اجازه ورود افراد نخبه را ميدهند
كثيرالمشغلهها يعني كساني كه در آن واحد تصديگري چند منصب و مسووليت مهم اجرايي يا مشاورهاي اغلب نامتجانس را در دست دارند. در واقع آفتهايي هستند كه سالهاست به جان جامعه ما افتادهاند. آفتهايي كه ميتوان از آنها به عنوان علتالعلل و سرچشمه بسياري از سوءمديريتها و سوءتدبيرها در زمينههاي مرتبط با توسعه و پيشرفت كشور ياد كرد، چون كثيرالمشغلهها كه اغلبشان حامياني در برخي از كانونهاي قدرت دارند، نه پاسخگوي اشتباهات و خسارتهايي كه به جامعه وارد ميسازند هستند و نه اجازه ميدهند نخبگان و افراد شايستهتر از آنها به عرصههاي مديريتي و اجرايي كشور راه پيدا كنند. به كلام ديگر كثيرالمشغلهها بر سر راه رشد و گسترش فرهنگ شايستهسالاري در انتخاب و انتصاب مديران و مسوولان اجرايي در كشور تبديل شدهاند. از نگاه ديگر ميتوان گفت كه كثيرالمشغلهها سبب شدهاند تا فرهنگ كثيرالمشغلهسالاري در كشور ما جايگزين فرهنگ شايستهسالاري شود. آنها عامل بروز و ظهور بسياري از پديدههاي سوء اجتماعي هستند كه كيان جامعه ما را مورد تهديد قرار داده است. افزايش شتابناك آمار مهاجرت و جلاي وطن مغزها و نخبگان كه سرمايههاي بزرگ علمي محسوب ميشوند، يكي از مخاطرهآميزترين مصاديق اين پديدهها يعني جايگزين شدن فرهنگ شايستهسالاري با فرهنگ كثيرالمشغلهسالاري در كشور ما است. عشق و دلبستگي نخبگاني كه جلاي وطن ميكنند اگر از كثيرالمشغلهها بيشتر نباشد، يقينا كمتر از آنها نيست اما چون نخبگان و صاحبان تخصصهاي بالا حامي و گوش شنوايي در كانونهاي قدرت و سياستگذاران دولت و حاكميت براي شنيدن گلايهها و مطالبات خود پيدا نميكنند از سر ناچاري دل به مهاجرت ميسپارند و ثمره دانش و تخصصهاي علمي خود را كه با هزينه سنگين و به بهاي سالياني از عمر تكرارنشدني خود به دست آوردهاند، به جوامع و كشورهاي ميزبان كه آغوش به رويشان گشودهاند، عرضه ميكنند.
آسيب و خسارتي كه از رهگذر مهاجرت نخبگان و صاحبان تخصصهاي بالا به مامميهن و توسعه و پيشرفت اقتصادي و اجتماعي آن وارد ميكند، به مراتب بيش از خسارتي است كه خروج ميلیاردها دلار سرمایه در سالهاي اخير به جامعه و كشور ما وارد كرده است. به بيان ديگر ما در دانشگاهها و مراكز آموش عالي خود دانشمند و متخصص تربيت ميكنيم اما به دليل وجود كثيرالمشغلهها و انواع دافعههايي كه امكان جذب متخصصان و فرهيختگان را از جامعه ما سلب كرده است، خواسته و ناخواسته زمينه را براي مهاجرت و جلاي وطن آنها فراهم ميسازيم. احتمالا رواج لفظ معروف «قحطالرجال» كه در جامعه ما سابقه و صبغه ديرينهاي داشته و امروز به اوج خود رسيده واكنش طنزآلود و در عين حال خشمآگين افكار عمومي مردم ايران نسبت به وجود همين پديده كثيرالمشغلههايي بوده كه صرفا به اتكای برخورداري از حمايت حاميان خود در اركان قدرت، بيآنكه هيچ ويژگي خاصي داشته باشند، به طور همزمان تصدي چندين منصب و مقام اكثرا حساس را در حوزههاي اغلب غيرمرتبط با تخصص و تحصيلات خود، در دست داشتهاند. واقعيت تلخي كه امروز آن را در جامعه خود به رايالعين مشاهده ميكنيم و تا زماني كه اين آسيب و بليه اجتماعي از چهره جامعه ما زدوده نشود، اميدي به رفع انبوه مشكلات اقتصادي و اجتماعي و توسعه و پيشرفت كشور وجود نخواهد داشت. شوربختانه، اگر تا گذشتههاي نه چندان دور پديده كثيرالمشغلهها صرفا در دايره تشكيلات ديوانسالاري دولتي محدود ميشد، امروز اين بليه به حوزه فعالان اقتصادي بخش خصوصي و تشكلهاي صنفي آنها كه اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران از جمله محوريترين آنهاست، سرايت كرده كه مصاديق بارز آن را ميتوان در آگهيهاي تبليغاتي رسانهاي بنگاهداراني كه خود را نامزد انتخابات هيات نمايندگان اتاقهاي بازرگاني سراسر كشور كردهاند، به وضوح مشاهده كرد. شرح حال شماري از اين نامزدهاي انتخابات هيات نمايندگان اتاق بازرگاني يكي از شهرستانها كه در تبليغات انتخاباتي آنها در يكي از مطبوعات كشور به چاپ رسيده، تصدي مسووليتهاي اجرايي از مديرعاملي چند بنگاه اقتصادي تا عضويت در هياتمديره چندين شركت و بنگاه اقتصادي و حتي در برخي از سازمانها و موسسات دولتي و حكومتي ميتوان مشاهده كرد. از نقطه نظر آماري چهار تن از اين نامزدهاي انتخاباتي مورد بررسي نويسنده به ترتيب دوازده، چهارده، پانزده و بيست وچهار سمت و مسووليت را در متن و حاشيه چندين بنگاه و شركت و حتي سازمانهاي دولتي با خود يدك ميكشند. آن وقت انتظار داريم افرادي با اين همه كثرت مشغله در مقام عضويت هيات نمايندگان بزرگترين تشكل صنفي بخش خصوصي لرزان و ناتوان مشكلگشاي انبوه مشكلات كارآفرينان و فعالان اقتصادي بخش خصوصي در حوزههاي صنعت و توليد و تجارت نزد مديران و مسوولان كثيرالمشغله سازمانها، وزارتخانهها و نهادها و ارگانهاي تشكيلات غولآسا و دست و پا گير دولت باشند. آن هم دولتي كه خود با تصديگري افزون بر هشتاد درصد از فعاليتهاي اقتصادي خود رقيبي بزرگ و غيرپاسخگو براي بخش خصوصي و رنجور كشور محسوب ميشود و در دستگاههاي عريض و طويل آن گوش شنوايي براي شنيدن گلايهها و مطالبات فعالان اقتصادي بخش خصوصي وجود ندارد. آن هم در كشوري كه درهاي آن به روي سرمايهگذاران خارجي و بسياري از قدرتهاي بزرگ صنعتي و اقتصادي جهان بسته شده و دولتي كه به زحمت ميتواند حداقلهاي مورد نياز شهروندانش را در زمينههاي مختلف تامين كند و حالا هم پديده رازآلودي به نام طرح جنجالبرانگيز مولدسازي داراييهاي دولت بر مشكلات اين بروكراسي عريض و طويل افزوده و صداي اعتراض اقتصاددانان زبده و خيرخواه مملكت را به آسمان بلند كرده است؛ طرحي دردسرساز و به اعتقاد صاحبنظران عاري از شفافيتهاي اجرايي لازم ...
به قول شاعر
عروس مجلس ما خود هميشه دل ميبرد
عليالخصوص كه پيرايهاي بر او بستند.