تهديدهاي واقعي و غيرواقعي
اصغر ميرفردي
آيا با اخراج معلم آملي همه مشكلات آموزش و پرورش حل ميشود؟
در جامعه كنوني، هر روزه شاهد برخوردهاي متناقض و نامتناسب با برخي رخدادها و رفتارها هستيم. اگر اشكالي در چرخه كارها رخ دهد، براي نمونه مشكلي به صورت پياپي براي دانشآموزان يا هر بخشي از جامعه پيش بيايد، مسوولان يا بهطور كلي وجود مشكل را انكار ميكنند يا هم مشكل را جزيي و غيرقابل توجه ميدانند. در هر حال، اخبار و گزارشهاي درج شده پيرامون چنين حوادثي را شايعه ميدانند، نشردهندگان اخبار چنين حوادثي را عامل بيگانه ميدانند و اطلاعرساني درباره حوادث را دشمن شادكن و ريختن آب به آسياب دشمن قلمداد ميك نند. با اين رويه، نه گزارش رسمي از موضوع منتشر ميشود و نه عامل و آمري معرفي يا تحت پيگرد قرار ميگيرد و اگر چنين اقدامي انجام شود پس از گذشت مدت زماني طولاني، اطلاعرساني ميشود. ولي از سوي ديگر، اگر رفتاري- نادرست يا عادي- در بخشي يا توسط فردي يا گروهي از جامعه سر بزند، پيگيري و محكوميت و تشكيل جلسه و... به صورت جدي و در كمترين زمان ممكن انجام ميشود. گويي بزرگترين تهديد شناسايي شده و براي به خطر نيفتادن كيان سرزمين، بايد با آن به مقابله برخاست. اين برخورد دوگانه، جداي از نوع نگاه گروهي به موضوعات و مسائل مهم جامعه، نشانگر نشناختن تهديدهاي واقعي جامعه و متمايز كردن آنها از اموري است كه تهديد نيستند يا اگر خطايي رخ داده باشد، دامنه و پيامد آن، تهديدي واقعي براي جامعه نيست. نمونهاي از چنين نگاهي به رفتارها، همخواني دانشآموزان مدرسهاي در شهرستان آمل است كه بلافاصله معلم اخراج شد، موضوع به گفته وزير در دستور شوراي نظارت وزارت قرار گرفت و مدرسه هم تهديد به لغو مجوز شد. اينكه دانشآموزان با وجود برنامههاي گوناگون تربيتي و تبليغي، گونههاي متفاوتي از توليدات فرهنگي را گوش ميكنند...
موضوعي است كه تحليل و آسيبشناسي آن مجالي ديگر ميطلبد. نهادهاي فرهنگي و هنري به خاطر منزوي كردن آثار اصيل و فاخر ايراني و درنتيجه رويآوري همه سنين به توليدات فرهنگي نامتناسب با شرايط سني و فرهنگي جامعه بيتقصير نيستند. سواي محتواي مطلب همخواني شده توسط دانشآموزان يك كلاس، آيا جزاي همخواني دانشآموزان، برخوردي چنين سريع و شديد با آموزگار مدرسه بود؟ آيا حتي در صورت آشكار شدن خطاي معلم، با تذكر يا واكنشي آرامتر نميشد، به موضوع رسيدگي كرد؟ اكنون با اخراج معلم، همه دانشآموزان به مسير مطلوب هدايت شدند يا دانشآموزان به خاطر شوك ناشي از اخراج آموزگارشان، نسبت به مدرسه، آموزش و رويكرد حاكم بر جامعه بيزارند؟
تهديدهاي واقعي، براي جامعه نميتوانند از اينگونه رفتارها باشند، بلكه تهديدهاي واقعي سياستها و رفتارهايي است كه پيامد آن رفتن نسل كودك و نوجوان به راهي جداي از اهداف آموزشي توسعهمدار و اخلاقمحور است. تهديد واقعي، اقدامات شتابزده، نينديشيده و هيجاني است كه همچون موريانه به تنه درخت زندگي جامعه افتاده است. تهديد واقعي فقر جانسوز، فساد سوار بر اسب رهوار رانت و ويژهخواري، گراني لجامگسيخته، لشكر بيكاران جوياي كار، مدركهاي بدون دانش، دانشهاي ظاهري و ادعايي، ادعاهاي واهي در همه امور اقتصادي و اجتماعي و سياه و سفيد ديدنهاي مخربي است كه جامعه را هر روز نحيفتر ميسازد و آن را از توانمندي سرمايه انساني واقعي خود بيشتر دور ميكند. تهديد واقعي فاصله بين ارزيابي مسوولان از وضعيت اقتصادي-اجتماعي جامعه و تجربه زيسته مردم از مشكلات توانفرساي زندگي است. تهديد واقعي، شكافهايي است كه جامعه را چندپاره ميكند. تهديد واقعي بحران اعتماد و سرمايه اجتماعي است. تهديد واقعي، بيبرنامگي در امور حياتي جامعه و از دست دادن فرصتهاي داخلي و خارجي براي زيستن آبرومندانه است. تهديد واقعي، نشناختن دوست از دشمن و نشناختن رفيق و رقيب در عرصه جهاني است. تهديد واقعي، روزمرّگي با آرزوها به جاي زيستن با برنامه است. تهديد واقعي نشناختن منافع ملي است، چه اگر اين فقره شناخته ميشد و ارج نهاده ميشد، فرصتها و تهديدهاي واقعي به خوبي شناخته و مديريت ميشدند.