• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5692 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۱۱ بهمن

قتل و قاتل گاندي

مرتضي ميرحسيني

تصميمش را گرفته بود. اسلحه را زير لباسش پنهان كرد، از ميان جمعيت به گاندي نزديك شد و در چند قدمي‌اش ايستاد. ابتدا به «پدر» اداي احترام كرد و گاندي هم كه او را ديد- چنان كه عادت و رويه‌اش بود- لبخندي زد و با محبت پاسخش را داد. حتي شاهداني كه بعدها ماجرا را روايت كردند گفتند كه چند جمله كوتاه نيز ميان‌ آن دو ردوبدل شد. سپس اسلحه را كشيد و سه گلوله شليك كرد. يكي به شكم، ديگري به زير شكم و سومي به سينه گاندي نشست. گلوله‌ها به اندام‌هاي حياتي پيرمرد خورده بودند و خونريزي بند نمي‌آمد. او را به عبادتگاه سرپوشيده‌اي در همان نزديكي موسوم به خانه بيرا بردند و آنچه از دست‌شان برمي‌آمد براي حفظ جانش كردند. چندهزار نفر نيز، بعد از شنيدن خبر- كه به سرعت پخش شده بود- دور آن عبادتگاه جمع شدند و براي بهبود گاندي دعا كردند (عده بيشتري هم بعدتر، پس از اعلام خبر از راديو، خودشان را به آنجا رساندند). اما فايده‌اي نداشت. گاندي هفتادوهشت ساله بعد از عمري مبارزه براي رهايي هند، به دست يكي از هندوها كشته شد (30 ژانويه 1948). در آن سوي ماجرا، قاتل را هم كه ناتورام گودسه نام داشت و چهارمين گلوله را به قصد خودكشي شليك كرده بود خلع‌سلاح كردند و زير مشت و لگد گرفتند. مردم خشمگين به چيزي كمتر از كشتن او راضي نمي‌شدند، اما پليس‌ها سر رسيدند و او را با خودشان بردند. گودسه به پليس‌ها گفت كه اصلا شرمنده و متأسف نيست و فقط در دادگاه، مقابل قاضي درباره انگيزه كارش صحبت مي‌كند. خيلي زود دادگاهي‌اش كردند و در دادگاه به او اجازه دادند تا حرف‌هايش را كامل بزند. متني سي‌هزار كلمه‌اي را با خود به صحن برد و پنج ساعت وقت را صرف خواندنش كرد. از جدايي پاكستان، از ناتواني گاندي در جلوگيري از تجزيه هند صحبت كرد و بعد گفت گاندي ثابت كرده بود كه نه پدر هند، كه پدر پاكستان است، چون هندوها را ناديده مي‌گرفت و حقوق آنان را رعايت نمي‌كرد. از نظرش، گاندي به اندازه كافي «هندي» نبود و با تصميم‌ها و روش‌هايش، به منافع هندوها ضربه مي‌زد. گفت به تنهايي تصميم به قتل گاندي گرفته و كسي در اين كار كمكش نكرده است. اما هفت نفر ديگر را هم به اتهام همكاري با او دستگير كردند و براي يكي از آنان، مثل خود قاتل، حكم به اعدام با طناب‌دار دادند. ديگران به حبس ابد محكوم شدند. تقريبا همه دنيا قتل گاندي را اتفاق بزرگي ديدند. اما قاتلي كه اين كار را انجام داده بود، اصلا آدم پيچيده و خاصي نبود. از آن دفاعيه سي‌هزار كلمه‌اي هم چيزي درنمي‌آمد. تحصيلات درستي نداشت و حتي دبيرستان را تمام نكرده بود. زندگي سختي هم داشت. زير فشار اين سختي‌ها و در جست‌وجوي ناآگاهانه معنايي براي زندگي‌اش، جذب شعارهاي فاشيستي حزب راست‌گراي هندو مهاسبها شد و بعد هم به سازمان ناسيوناليستي آراس‌اس (راشتريه سويم سيوك سنگه) پيوست. معده‌اش از آن معده‌هايي بود كه ايدئولوژي‌ها را به آساني هضم مي‌كنند و هيچ تضاد و تناقض يا عيب و ايرادي در صحبت‌هاي سران حزب نمي‌ديد. حزبي كه سران آن- مثل اغلب احزاب راست‌گراي افراطي در گوشه‌وكنار دنيا- از حق و حقوق صحبت مي‌كردند، اما آن را فقط براي خودشان مي‌خواستند. باورشان اين بود- و اين باور را در ذهن بدوي و معيوب امثال گودسه فرو كرده بودند- كه جنبش مبارزه بدون خشونت گاندي، نقشه پنهاني براي دادن مجبور قتل‌عام هندوها به دست مسلمانان است. به نظر گودسه، جدايي پاكستان و انفعال دولت هند در مواجهه با اين تجزيه و تعدي، زخمي به غرور هندوها زده بود. پس اسلحه برداشت و كسي را كه بيشتر از همه در اين جراحت مقصر مي‌دانست كشت. اسلحه‌اي كه گودسه با آن به گاندي شليك كرد، نوعي كلت كمري ايتاليايي به اسم بريتا بود كه در آفريقاي شمالي به آساني دست به دست و خريد و فروش مي‌شد و قاچاقي به كشورهايي مثل هند مي‌رسيد. او را كه در آستانه چهل سالگي بود، نيمه نوامبر 1947 در زندان آمبالا ‌دار زدند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون