مهدي بيكاوغلي
اين از عجايب روزگار است كه نگاه نگران مردم ايران اين روزها و شبها اخبار و رخدادهاي مرتبط با انتخابات امريكا را دنبال ميكند تا از احتمالات اقتصادي و معيشتي دروني كشور با خبر شوند! آميختن تحولات داخلي ايران به رخداد شومي به نام«انتظارات تورمي» باعث شده كه رخدادهاي بيروني از جمله انتخابات امريكا اثرات مستقيمي در معيشت خانوادههاي ايراني به جا بگذارد. در اين ميان براي نخستينبار است كه روساي جمهور ايران و امريكا در بازه زماني نزديك به هم براي يك دوره 4ساله انتخاب ميشوند. در شرايطي كه كمتر از 100 روز از انتخاب مسعود پزشكيان ميگذرد، زنگ آغاز انتخابات امريكا هم به صدا درآمده است. پزشكيان اما با وعده تنشزدايي و توسعه مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني به دنبال حل برخي مشكلات ريشهدار همچون تحريمها است. ميان پزشكيان و تحقق وعدههايش اما ديوار بلندي به نام «مذاكره و رابطه با امريكا» قرار دارد. به نظر ميرسد نظام تصميمسازيهاي كلان كشور هم به دنبال اتخاذ راهبرد متفاوتي در راستاي منافع ملي كشور باشد. اظهارات اخير علياكبر ولايتي و كمال خرازي به عنوان چهرههايي كه حملكننده منويات راس هرم تصميمسازي كشورند، بيانگر حقيقتي است كه ميتواند شاهكليد باز كردن دريچههاي تازه و حل يك معادله قديمي باشد. «اعتماد» اما سراغ فعالان سیاسي و حزبي از جناحهاي مختلف سياسي رفته تا از دل گفتوگو با آنها تصويري از بايدها و نبايدهاي اين ارتباط احتمالي به دست آورد. محمدصادق جواديحصار عضو شوراي مركزي حزب اعتماد ملي، محمد تقي فاضل ميبدي عضو مجمع مدرسين حوزه علميه قم و حسين كنعانيمقدم فعال سياسي اصولگرا و دبيركل حزب سبز ايران مخاطب پرسشهاي «اعتماد» قرار گرفتند و هر كدام از ظن خود پرونده رابطه ايران و امريكا را بررسي كردند.
محمدصادق جوادي حصار، عضو شوراي مركزي حزب اعتمادملي در گفتوگو با «اعتماد» در پاسخ به اين پرسش كه با شكلگيري دولت جديد امريكا آيا ميتوان دورنماي متفاوتي از روابط ميان دو كشور را انتظار داشت، ميگويد: «اين پرسش هم سخت، هم مهم و استراتژيك است. به راحتي نميتوان به آن پاسخ داد. اگر پاسخ به اين پرسش ساده بود، حتما تا به امروز پاسخ روشني به آن داده شده بود. اما در عين حال اين پرسش را ميتوان ذيل سرفصلي با عنوان «مطالبه ارتباط با امريكا» تعريف كرد. اين مطالبه ميان عموم مردم وجود دارد. ميتوان سوال كرد كه آيا اين مطالبه به نفع منافع ملي كشور است يا اينكه كساني براي منفعت بلندمدت اين ارتباط را به مصلحت نميدانند؟ معتقدم بايد به اين سمت و سو رفت كه بگویيم ارتباط با امريكا به عنوان يك ارتباط دوسويه ميتواند منافع دو كشور را تامين و تضمين كند و آيا ارتباط در اين شرايط به راحتي ميتواند برقرار شود يا خير؟ آيا به ميزاني كه ما در ايران نسبت به اين موضوع حساسيت داريم، امريكا و شركاي منطقهاي و جهانياش هم حساسيت نشان ميدهند؟ پاسخ به اين پرسشها طبيعي است كه با عبارات آري يا خير ممكن نيست و به توضيحات مفصل نياز دارد.»
اين فعال حزبي و سياسي ادامه ميدهد: «با توجه به شرايط عمومي كشور و ذهنيتي كه بحرانها، گرفتاريها و مشكلات امروز ايران را ناشي از قطع ارتباط با امريكا و تحريمهاي امريكا ميداند، بايد به جامعه ثابت كرد كه اين ذهنيت درست نيست و مشكلات ايران تنها از طريق ارتباط با امريكا حل نميشوند. بسياري از مشكلات ايران مشكلاتي استكه حتي پس از ارتباط احتمالي با امريكا هم ميتواند ادامه داشته باشد. مشكلاتي چون بحران مديريت داخلي، بحران نظام تصميمسازيهاي اقتصادي و بحرانهاي سياسي و فرهنگي داخلي كشور از جمله اين موارد است. بسياري از ايرانيان هستند كه تصور ميكنند كه معضلات كشور همگي محصول عدم ارتباط با امريكا و غرب است. البته اين فاكتور هم دخیل است اما درصد اين اثرگذاري بايد تعيين شود. بنابراين در پاسخ به اين پرسش كه حل معضلات و مشكلات ايران آيا ميتواند ذيل سرفصل حل مناقشات ايران و امريكا قرار بگيرد، ميگويم حتما ميتواند ذيل اين سرفصل قرار بگيرد.»
جواديحصار با اشاره به اين واقعيت كه بخش قابل توجهي از مشكلات ايران معطوف به مشكلات ايران با امريكاييها و اروپایيهاست، ميگويد: «وقتي قواعد FATF در ايران اجرا نميشود، تحريمهاي سازمان ملل و امريكا عليه ايران نهادينه شده و ايران نميتواند با جهان رابطه داشته باشد و ساير كشورهايي كه مايل به ارتباط با ايران هستند از ترس امريكا نميتوانند. اين معضلات را ذيل رابطه با امريكا ميتوان حل و فصل كرد. اگر دولتي در امريكا روي كار بيايد كه به حقوق و منافع ايران احترام بگذارد، به تماميت ارضي و عقيدتي و سياسي ايران احترام بگذارد و بپذيرد كه ايران به عنوان يك كشور مستقل بينالمللي در منطقه ميتواند واجد شرايط تعيينكنندگي باشد و با آن كنار بيايد، حل مشكلات و مناقشات بين ايران و امريكا ميتواند افقي از اميدهاي جديد را به سوي رفتارهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي در كشور بگشايد.»
محمدتقي فاضل ميبدي: در بحث رابطه با امريكا نبايد پاي دين را وسط كشيد
عضو مجمع مدرسين حوزه علميه قم و استاد دانشگاه مفيد قم در خصوص رابطه ايران و امريكا از منظر متفاوتي ورود كرده و ميگويد: «تجربه تلخ ايران از سالهاي ابتدايي انقلاب كه در ماجراي گروگانهاي امريكايي شكل گرفت، هنوز هم ادامه دارد. در آن برهه، برخي از خيرخواهان در اين كشور تلاش ميكردند گروگانها آزاد شوند تا دموكراتها در امريكا پيروز شوند. آنها ميگفتند اگر جمهوريخواهان در امريكا پيروز شوند، معلوم نيست چه بلايي بر سر ايران ميآيد! در مجلس اول خاطرم هست مرحوم محمد منتظري با اينكه ضد امريكا بود، اصرار داشتند كه گروگانها آزاد شوند تا دموكراتها بمانند و جمهوريخواهان سر كار نيايند. متاسفانه گروگانگيري ادامه يافت و كشور براي 46 سال شرايط ويژه و دشواري را تجربه كرد.»
محمدتقي فاضل ميبدي ادامه ميدهد: «امروز هم من نميدانم كه انتخابات امريكا چه تاثيري در ايران ميتواند داشته باشد؛ اما نيك ميدانم قطع رابطه ايران با امريكا و عدم ارتباط مستقيم نتيجه مناسبي براي كشورمان نداشته است. از منظر اقتصادي با تحريمهايي كه عليه ايران وضع شده، ملت ايران مصائب زيادي را تحمل كردهاند. پولهاي ايران در بسياري از كشورها بلوكه شده و ملت دههها با تورم دو رقمي و بالاي 40 درصدي دست و پنجه نرم كردهاند. اين شرايط برآمده از عدم مذاكره ميان ايران و امريكا بوده است. مذاكره غيرمستقيم هرگز در تاريخ نتيجهبخش نبوده است. اينكه يكي در اين اتاق عمان باشد و ديگري در اتاق ديگر و نفر سوم هم حرف اين را براي آن بياورد و حرف ديگري را ببرد، نتيجه بخش نخواهد بود.»
عضو مجمع مدرسين حوزه علميه قم يادآور ميشود: «ما زماني ميتوانيم در برابر امريكا قد علم كنيم و حرفمان را بزنيم كه مذاكره مستقيم داشته باشيم. دست ايران هم خالي نيست. هر اندازه با اين شرايط جلوتر برويم زيان بيشتري ميكنيم. در شرايطي كه اسراييل در خاورميانه جنايت ميكند، مذاكرات ايران و امريكا ميتواند باعث محدوديت اسراييل هم شود. در اين شرايط كه حتي روسيه و چين در مورد جزاير سهگانه ايران حاشيهسازي ميكنند، بايد به سمت قدرتمندتر شدن پيش برويم. معتقدم در امريكا هر فردي روي كار بيايد، ايران بايد به فكر مذاكره مستقيم با امريكا باشد. بايد توجه داشت كه رابطه با مذاكره فرق دارد. ميشود مذاكره كرد اما رابطه مستقيم نداشت.»
فاضل ميبدي در پاسخ به اين پرسش «اعتماد» كه برخي افراد و گروهها مبتني بر متون و آيات ديني اعلام ميكنند رابطه با امريكا به صلاح نيست، نظر شما چيست؟ خاطرنشان ميكند: «به نظرم در خصوص مسائل سياسي و تخصصي نبايد پاي دين را وسط كشيد. دين در ابعاد اخلاقي، معنوي و... در زندگي انسان نقش دارد اما در مسائل سياسي ممكن است من براي شما آيه و روايتي بخوانم و ديگري روايت ديگري را طرح كند. اين موارد را بايد به عقلاي بشر، سياستمداران كهنهكار و افراد باتجربه واگذار كرد. امام (ره) گزارهاي را در ادبيات سياسي ايران وارد كرد و آن هم مصلحت عمومي بود. مجمع تشخیص مصلحت براي اين بود كه مصلحت عامه مردم تامين شود. ما اگر بخواهيم مسائل را فقهي نگاه كنيم بايد فقهالمصلحه را مدنظر قرار بدهيم. يعني گزارهاي كه در اثر آن مصالح مردم تامين شود. رابطه با امريكا در راستاي منافع ملي و مصالح عمومي كشور است.»
او ادامه ميدهد: «زماني كه ايران نتواند با استفاده از سيستم بانكي پول جابهجا كند، مجبور است از طريق صرافيها با 10 الي 15 درصد افزايش قيمت پول جابهجا كند. اين پولها از جيب ملت پرداخت ميشود. ملتي كه گوشتش گران است، روغنش گران است و مواد خوراكياش هر روز گرانتر ميشود، چرا بايد تصميم نخبگان و عقلاي جامعه در خصوص رابطه با امريكا را كنار بگذارد؟ ما چرا بايد گرفتار فكرهاي باندي شويم و يك نفر بيايد و بگويد تصويب FATF ربطي به معيشت مردم ندارد! . درباره مذاكره مستقيم با امريكا نخبگان و كارشناسان بايد نظر بدهند. آنچه قرآن ميگويد عزت مسلمين و مومنين است. قرآن خواسته در جامعه دزد نباشد، در جامعه فقر نباشد، بيكاري و بيعفتي و دروغ و فساد نباشد. اگر كسي ميخواهد بر اساس مقاصد قرآن و فقه عمل كند در مسائل سياسي بايد ببيند كه خيرخواهان، عاقلان و نخبگان چه ميگويند.»
حسين كنعانيمقدم: هزينه - فايده رابطه با امريكا بايد تعيين شود
برخلاف فاضل ميبدي كه معتقد است براي مواجهه با پرونده ارتباطي ايران و امريكا بايد به رويكردهاي تخصصي مراجعه كرد، حسين كنعانيمقدم، دبيركل حزب سبز ايران به عقبههاي ديني موضوع اشاره كرده و ميگويد: «رابطه با ايالات متحده امريكا از سه منظر كلي قابل بررسي است. نخست از منظر قرآني و سپس از منظر قانون اساسي. از اين وجوه ما امريكا را به عنوان شيطان بزرگ و سردمدار استكبار ميشناسيم و هيچ نوع صلح سازشي را با اين كشور جايز نميدانيم. مسير بعدي از طريق روابط بينالملل است. روابط بينالملل قواعد خاص خود را دارد. اساسا كشورهايي كه به هم احترام متقابل ميگذارند و منافع و مصالح هم را ارج مينهند تا حدودي ميتوانند در مناسبات بينالمللي با هم همكاري داشته باشند. از اين منظر ايران و امريكا هم طي سالها و دهههاي اخير همكاريهايي با هم داشتهاند. مثلا در عراق و افغانستان و در نقاط مختلف ديگر كه نياز به مشاركت ايران و امريكا بوده اين همكاريها شكل گرفته است.
دبيركل حزب سبز ايران در ادامه يادآور ميشود: «در رابطه با اين دو كشور وقتي مشكلاتي وجود دارند كه قابليت همپيماني و ايجاد روابط مستقيم را دشوار ميكند ما بايد هزينه فايده اين رابطه يا عدم رابطه را بايد بررسي كنيم. بايد ببينيم در ازاي چه منافع و دستاوردهايي چه هزينههايي را بايد صرف كنيم. موضوعي كه به نظر ميرسد امريكاييها از رابطه با ايران دنبال ميكنند، هزينهكرد توسط ايران و تامين منافع يكطرفه امريكاست. در واقع ايران هزينه كند و سودش را امريكا ببرد. در اين ميان ايران هم خطوط قرمزي دارد؛ خط قرمز ايران اين است كه امريكاييها حق دخالت در امور داخلي ايران را ندارند. تا زماني كه امريكا از منافقان، گروههاي تجزيهطلب، سلطنتطلبها و معارضان حمايت ميكند يعني مداخله در امور داخلي ايران كه امكان ايجاد رابطه دو جانبه را منتفي ميسازد.»
كنعانيمقدم در پاسخ به اين پرسش «اعتماد» كه با توضیحاتي كه داده شد، دولت چهاردهم در مواجهه با پرونده رابطه با امريكا چگونه بايد عمل كند، ميگويد: «بايد منتظر بمانيم و ببينيم از ميان كامالا هريس و دونالد ترامپ چه كسي رييسجمهور امريكا ميشود. اگر رييسجمهور امريكا از ميان دموكراتها باشد يك نوع راهبرد را ميطلبد و اگر از ميان جمهوريخواهان، راهبرد ديگري بايد دنبال شود. به طور كلي اگر سياست امريكا درباره مسائل ايران و مسائل منطقهاي تغيير نكند، شرايط فعلي تداوم پيدا ميكند و قطع رابطه ادامه دارد. اگر تغيير كند، متناسب با تغييرات ايران هم بايد ديپلماسي تازهاي را در رابطه با مسائل منطقهاي و بينالمللي تنظيم كرده و آن را در پيش بگيرد.»