به تماشاي فيلم دوران عاشقي آخرين ساخته عليرضا رييسيان
محافظهكاري مصلحت انديشانه
سيد محمد صدرالغروي/ «دوران عاشقي» ششمين فيلم سينمايي عليرضا رييسيان، ملودرامي با محوريت خيانت است. گرچه نام فيلم، «دوران عاشقي» است، ولي در فيلم با قصهاي مربوط به دوران پس از عاشقي روبهرو هستيم. چنان كه مرد متاهلي به نام حميد (شهاب حسيني) دور از چشم همسر وكيلش، بيتا (ليلا حاتمي) با زني ديگر به نام ميترا (مينا وحيد) وارد رابطه ميشود. همسر دوم باردار ميشود و مرد به دلايل پزشكي مدعي ميشود كه بچه متعلق به او نيست. با مطلع شدن همسر اول از خيانت شوهر ماجرا وارد مرحله تازهاي ميشود و از سوي ديگر رابطه ظاهرا عاشقانه ميترا و حميد به دليل بارداري ميترا به سردي ميگرايد. نكته مهم اينكه در فيلم نوعي گره خوردن آدمها به يكديگر با بهرهگيري از عنصر تصادف وجود دارد كه تماشاگر را به ياد فيلم هنديهاي دهههاي گذشته مياندازد. در «دوران عاشقي» به سياق سريالهاي تلويزيوني و در اوج كليشهزدگي، دو زن به عنوان وكيل و موكل همديگر را ميبينند، بيآنكه هركدام بداند ديگري هوويش است. اين وضعيت نشان ميدهد كه رييسيان به جاي پرداختن عميقتر به شخصيتها و رسيدن به عمق روابط آنها، بيشتر به روايت بها ميدهد. روايتي مينيماليستي كه نه از چالش دراماتيك تاثيرگذار بهره ميبرد و نه شخصيتهايي جاندار را به نمايش ميگذارد. در اين شرايط حذف موضعگيري در «دوران عاشقي»، شخصيتهاي فيلم را به موجوداتي غيرقابل درك تبديل كرده است. اما آسيبپذيرترين قسمت فيلم جايي است كه جهتگيريهاي مصلحتجويانه «دوران عاشقي»، معادل پسند نگاه رسمي، صرفا تداوم زندگي زناشويي را توصيه ميكند. در اين رابطه بيتا كه در حقش جفا شده، بر اساس ديالوگهايي كه حميد به او ميگويد اين سرنوشت، نتيجه كمتوجهي به شوهر و گرم كردن سرش با پروندههاي وكالت بوده، نوعي توجيه محافظهكارانه خيانت است كه علل كمبودهاي عاطفي مرد را در بيتوجهي همسر جستوجو ميكند. چنان كه فيلمساز در صحنههايي از فيلم به وضعيت آشفته خانه و همچنين اشتغال ذهني مداوم خانم وكيل به پروندههايش اشاره ميكند تا به نوعي مرد را تبرئه كند. از سوي ديگر پدر بيتا (پرويز پورحسيني) چون قبلا قاضي بوده، در هر موقعيتي نصيحتهايي درباره حفظ كيان خانواده و اهميت گذشت به زبان ميآورد. در اين رابطه پدر بيتا پس از پي بردن به خيانت دامادش خيلي راحت با اين مساله كنار ميآيد و از دختر ميخواهد به همسرش كمك كند تا مرد بهتري شود. اين رفتار پدر در مواجهه با مساله خيانت در زندگي دخترش منطقي نيست و بيشتر كاركردي شعارگونه آن هم با مولفههايي مردسالارانه دارد. يا در جايي ديگر پدر اشاره ميكند كه مرد گناه نكرده، ولي كار بدي كرده است. الان مهم، سرنوشت فرزند است. يا در سكانس اداره آگاهي، پدر بيتا به دخترش ميگويد: آن كسي به گذشت كردن سزاوارتر است كه ابزار انتقام را دراختيار دارد. نصايح پدر كه با پيشنهاد همان شيوه منسوخ، يعني چشمپوشي از خطاها و ادامه دادن زندگي به هر قيمتي همراه است مانند توصيههايي كه چند نسل قبل براي آشتي دادن زن و شوهرها مرسوم بود، براي شخصيت زن تحصيلكرده و متفكري چون بيتا تمدن، امري دور از ذهن به نظر ميرسد. اين رويكرد مصلحتگرايانه تا آنجا پيش ميرود كه از نگاه برخي منتقدان، «دوران عاشقي» فيلمي است كه ازدواج موقت را عادي جلوه ميدهد و بيتوجه به عرف بخش قابل توجهي از جامعه، آن را پديدهاي غيراخلاقي نميداند. چنان كه اين محافظهكاري 10 نامزدي در رشتههاي مختلف را در سي و سومين جشنواره فيلم فجر براي اين فيلم به ارمغان آورد.
يكي ديگر از نقاط ضعف آثار اخير رييسيان استفاده تركيبي از بازيگران حرفهاي و جديد است كه در دو فيلم «چهل سالگي» و «دوران عاشقي»، بيشتر به چشم ميآيد. در «دوران عاشقي» ليلا حاتمي براي سومين بار در فيلمي از عليرضا رييسيان بازي ميكند و به يك كليشه در فيلمهاي او تبديل شده است. ليلا حاتمي پيشتر در دو فيلم «ايستگاه متروك» و «چهل سالگي» هم با رييسيان همكاري كرده بود. بازي شهاب حسيني هم در «دوران عاشقي» جزييات زيادي ندارد. از سوي ديگر انتخاب مينا وحيد به عنوان بازيگر نقش ميترا تنها بر اساس قابليتهاي فيزيكي، در كنار بازيگران حرفهاي چون ليلا حاتمي، شهاب حسيني، فرهاد اصلاني و بيتا فرهي با اينكه در جاي جاي فيلم جنس بازياش مخاطب را با يك اغواگري مواجه ميكند، به فيلم ضربه ميزند. در «دوران عاشقي» تيپ كليشهاي زندي با بازي فرهاد اصلاني هم راه به جايي نميبرد و نقش فرهاد اصلاني به عنوان مردي با نفوذ كه به لحاظ خاستگاه اجتماعي و رفتار و گفتار كاسبكارانه مينمايد، تكراري است. در ميان مجموعه شخصيتها، شخصيت مادر ميترا با بازي بيتا فرهي، گرچه حضوري كمرنگ و حاشيهاي دارد، واقعگرايانه به نظر ميرسد. ليلي فرهادپور هم كه در نقش مادربزرگ پارسا و مادر بيتا ايفاي نقش ميكند، با اينكه در طول فيلم صورتش به خوبي ديده نميشود، بازي قابل قبولي ارايه ميدهد. شايد اين ديده نشدن صورت به اين دليل باشد كه ليلي فرهادپور جوانتر از اين به نظر ميرسد كه در نقش يك مادربزرگ ظاهر شود. اما درخشانترين بازي فيلم متعلق به داريوش فائزي در نقش پدري است كه با وجود دو فرزند ميخواهد تغيير جنسيت بدهد. او به دفتر وكالت بيتا تمدن ميرود و به جدايي قريبالوقوع خود از همسرش و به اينكه قصد دارد جراحي كند و تغيير جنسيت دهد اشاره ميكند. در اين صورت، بچههايش عملا دو مادر خواهند داشت. با اينكه در اينجا هم رويكرد مصلحت انديش و محافظهكارانه فيلم جلوهاي ديگر دارد و بيتا با اين تاكيد كه بايد ارزش خانواده در اين ميان حفظ شود، وكالت او را ميپذيرد، اما بازي فوقالعاده داريوش فائزي، لحظاتي جذاب را براي تماشاگر رقم ميزند. وضعيتي كه در مراجعه دختر جوان به دفتر وكالت بيتا كه ازدواج را به قصد تفريح انجام ميدهد، اتفاق نميافتد و كاملا زائد است چنان كه خرده داستانهاي فيلم، روايت اصلي را از نفس مياندازند. با اين وجود در «دوران عاشقي» انتخاب لوكيشنها راضيكننده و فضاها بر اساس روحيات شخصيتها فضاسازي شده و شيوه فيلمبرداري براي روايت قصه همراه با دوربيني سيال است. در پلانهايي هم كه عشق وجود دارد حس گرمتر و در پلانهايي كه عشق وجود ندارد، حس سردتر غلبه دارد كه اين پارادوكس ميان سكانسها، ايجاد ريتم مناسبي كرده است. «دوران عاشقي» در سكانس پاياني، به عنوان مهمترين بخش فيلم پيشرو است. از اين منظر كه نشان ميدهد بعضي اشتباهها و تخريبها جبرانناپذيرند.