«چون و چرا» پيرامون گذشتههاي دور و نزديك
احمد پورنجاتي
فعال سياسي
بي تعارف و سر راست بگويم، متاسفانه در حال و هواي كنوني جامعه ايران، كالبد «افكار عمومي» از دو سو آماج نوعي تك و پاتك بيقاعده و گمراهكننده پيرامون واكاوي «رخدادهاي گذشته» است.
از يك سو سايهاي سنگين از پيش داوري كساني كه انگاري هر پرسش و چون و چرا پيرامون رخدادهاي گذشته را - دور يا نزديك - به ويژه اگر نقشي دگرگونكننده و دراز دامن بر سرنوشت جامعه و كشور داشتهاند، چيزي از جنس «تقدسزدايي» و تابوشكني ميدانند كه نيت و هدف پس و پنهانياش خودخواهانه و غيرمسوولانه داغ باطله زدن بر بنيان و تماميت «گذشته موردنظر» است، پس مردود و ممنوع است.
از سوي ديگر، ناداوري فلهاي و بيرون از «اقليم رخداد» - يعني بيتوجه به تاريخ و جغرافيا و آب و هواي آن زماني رخدادهاي مورد نظر - خواه از سوي كساني از معاصران همان دوران يا از نسلهاي واپسين، كه سر بيصاحب ميتراشند و به گونهاي گزينشي، پارههايي از واقعيت را مبناي تحليل و نتيجهگيري و صدور حكم ميكنند و به خيال خويش، فتواي محكوميت و خلاص از گذشته ميدهند! براي شكستن اين چرخه گمراهكننده كه هر دو سوي آن جامعه و به ويژه نسلهاي آينده را به بيراهه ميبرد، نقطه آغاز، اين است: «پرسش و چون و چرا پيرامون رخدادهاي گذشته - بزرگ يا كوچك - ناروا و ناپسند نيست.» به گمان اين قلم و درست بر خلاف آنچه برخي ميپندارند، واكاوي گذشته نه تنها پديدهاي عجيب و غريب و واهمهانگيز نيست بلكه چه بسا نشانه نوعي خودآگاهي اجتماعي و برخورداري جامعه از سازوكار «انديشه نقاد» براي بهرهگيري از آزمودههاي درست و پرهيز از نابلديهاي پرهزينه و زيانبخش است.
از اين بالاتر، حق طبيعي مردمان يك جامعه است در گذر زمان كه «دوران سپري شده» را نقادانه به چالش بگيرند. اما براي آنكه اين فرآيند، گرفتار فرو افتادن از اين سو يا آن سوي بام نشود، شايسته و لازم است كه دو نكته مهم يا پيش شرط بنيادين، مورد توجه باشد...
بي تعارف و سر راست بگويم، متاسفانه در حال و هواي كنوني جامعه ايران، كالبد «افكار عمومي» از دو سو آماج نوعي تك و پاتك بيقاعده و گمراهكننده پيرامون واكاوي «رخدادهاي گذشته» است. از يك سو سايهاي سنگين از پيش داوري كساني كه انگاري هر پرسش و چون و چرا پيرامون رخدادهاي گذشته را - دور يا نزديك - به ويژه اگر نقشي دگرگونكننده و دراز دامن بر سرنوشت جامعه و كشور داشتهاند، چيزي از جنس «تقدسزدايي» و تابوشكني ميدانند كه نيت و هدف پس و پنهانياش خودخواهانه و غيرمسوولانه داغ باطله زدن بر بنيان و تماميت «گذشته موردنظر» است، پس مردود و ممنوع است. از سوي ديگر، ناداوري فلهاي و بيرون از «اقليم رخداد» - يعني بيتوجه به تاريخ و جغرافيا و آب و هواي آن زماني رخدادهاي مورد نظر - خواه از سوي كساني از معاصران همان دوران يا از نسلهاي واپسين، كه سر بيصاحب ميتراشند و به گونهاي گزينشي، پارههايي از واقعيت را مبناي تحليل و نتيجهگيري و صدور حكم ميكنند و به خيال خويش، فتواي محكوميت و خلاص از گذشته ميدهند! براي شكستن اين چرخه گمراهكننده كه هر دو سوي آن جامعه و به ويژه نسلهاي آينده را به بيراهه ميبرد، نقطه آغاز، اين است: «پرسش و چون و چرا پيرامون رخدادهاي گذشته - بزرگ يا كوچك - ناروا و ناپسند نيست.» به گمان اين قلم و درست بر خلاف آنچه برخي ميپندارند، واكاوي گذشته نه تنها پديدهاي عجيب و غريب و واهمهانگيز نيست بلكه چه بسا نشانه نوعي خودآگاهي اجتماعي و برخورداري جامعه از سازوكار «انديشه نقاد» براي بهرهگيري از آزمودههاي درست و پرهيز از نابلديهاي پرهزينه و زيانبخش است. از اين بالاتر، حق طبيعي مردمان يك جامعه است در گذر زمان كه «دوران سپري شده» را نقادانه به چالش بگيرند. اما براي آنكه اين فرآيند، گرفتار فرو افتادن از اين سو يا آن سوي بام نشود، شايسته و لازم است كه دو نكته مهم يا پيش شرط بنيادين، مورد توجه باشد:
1- پرسشگران و چون و چراكنندگان از رخدادهاي پيشين، نه بر اساس «پاره واقعيتهاي گزينش شده» يا «ناواقعيتهاي توليد شده» و نه حتي بر اساس نتيجه نهايي رخدادهاي گذشته، به داوري نهايي و قطعي نرسيده باشند كه گويي پرسشهاشان نه براي كشف حقيقت بلكه چيزي از جنس ادعانامه محكوميت گذشته قلمداد شود.
2- پاسخدهندگان يا توضيح گران پيرامون آنچه مورد پرسش است، از برخورد نقادانه حتي اگر لازمهاش پذيرش خطاها و اعتراف به نابلديها يا كژراههها باشد، نهراسند و نگريزند و نگران پيامدهايش نباشند كه به گواهي نمونههاي تاريخي، چه بسا موجب مقبوليت و همدلي بيشتر از سوي پرسشگران خواهد شد.
اين قلم برآن است كه هيچ شهروند ايراني كه اندك تعلق خاطري به سرنوشت وطن و هويت خويش دارد، حاضر به آسيب ديدن اين دو ركن مهم يعني ايران و هويت ايراني (با همه مولفههاي تاريخي، فرهنگي، اعتقادياش) نيست. اگر حتي به گونهاي برانگيخته و گاه عصباني، درباره فرازهايي از رخدادهاي سپري شده - خواه از برهه انقلاب يا دوران دفاع در برابر تجاوز بيگانه يا نمونههاي ديگر - پرسش ميكند يا به چالش ميگيرد، شايستهترين شيوه واكنش، پاسخگويي روادارانه و همراه با حوصله است با همان رويكردي كه اشاره رفت. بسياري از رخدادها كه مورد چالش و چون و چرا قرار ميگيرند اگر در زمينه واقعي (كانتكست) و بدون تعصب و عصبانيت، توضيح داده شوند، نتيجهگيري متفاوتي را در ذهن و زبان پرسشگر ايجاد خواهند كرد. البته در چنين حال و هوايي ميتوان پيشبيني كرد كه برخي با وجود بيان همه واقعيتها، سرانجام نيز قانع نشوند. قرار نيست حتي همه كساني كه خود شاهد يك واقعيت معين بودهاند، نتيجهگيري صد در صد يكساني داشته باشند. مهم اين است كه احساس پرده پوشي يا فرار از واكاوي واقع گرايانه آنچه رخ داده است، بر ذهنيت افكار عمومي يا آن بخش چون و چراكننده سايهافكن نشود. همين بسنده است. گمان نكنيم كه اگر به پرسشهاي منطقي يا حتي نامنطقي بياعتنايي كنيم يا فضاي طرح آشكار و آزادانه آنها را محدودسازيم، فراموش ميشوند يا دست از سر افكار عمومي بر ميدارند. پاسخهاي نادرست يا ناقص يا دستكاري شده دريافت ميكنند و نتيجهگيريهاي گاه ناروا نصيب آنان ميشود. به پرسش و چون و چرا پيرامون رخدادهاي گذشته، خوشامد بگوييم، همدلي افزونتري را در جامعه شكوفا خواهيم ديد.