چند زندگي در پي مرگي روانند ...
« اعتماد » گزارشميدهد: جشنواره «نفس» با خلق صحنههايي دراماتيك يادمان آورد كه اهداي عضو چه تاثيري در نجاتبخشي انسانها دارد
هديه كيميايي
«دخترم عروس بود. بايد برايش مراسم حنابندان ميگرفتم. ما رسم داريم وقتي كسي فوت ميكند، چه عروس و داماد باشد، چه پير و جوان، روي دست و پايش حنا ميگذارند. نبايد آرزوي حنابندان به دل دخترم ميماند. يكي از پرستارها رفت و از خانهاش حنا آورد. ظرف يكبار مصرف گرفتم و حنا را آب زدم و يك گل هم چيدم و كنارش گذاشتم. رفتم به اتاق سرپرستار و گفتم ميخواهم بعد از برداشتن اعضاي دخترم، توي اتاق عمل برايش مراسم حنابندان بگيرم. سرپرستار گفت: «چه طوري؟» گفتم: «خودم هم نميدانم. فقط يك نامه به من بده تا اجازه بدهند وارد اتاق عمل شوم. گوشه اتاق عمل ايستادم و ديدم كه دكترها يكي يكي اعضاي بدن دخترم را بيرون آوردند و داخل كاورهاي پلاستيكي گذاشتند. وقتي همه رفتند بالاي سر جنازه دخترم نشستم. گلولههاي حنا را به پاهايش ماليدم و آرام زير لب با او حرف زدم و گريه كردم. ميگفتم دخترم عروسيت مباركت، از دست من ناراحت نباش. ميخواستم برايت زندگي درست كنم كه جايت در بهشت باشد. خواستم دستهايش را باز كنم تا حنا بگذارم كه يكي از پرستارها آمد و گفت ما ديگر طاقت نداريم. » اينها حرفهاي مادر گيتي ظفري است كه به «اعتماد» ميگويد. مادر تازه عروس 19 ساله نهاوندي كه دو روز قبل از مراسم عروسي همراه شوهرش سوار بر موتور تصادف كرد و دچار مرگ مغزي شد. اعضاي بدن گيتي دو روز بعد از مرگ مغزي به 5 بيمار در سراسر كشور اهدا شد. حالا مادر و پدر او به همراه 5 نفري كه اعضاي بدن گيتي را دريافت كردهاند از مهمانان ويژه سيزدهمين جشن نفس هستند. مجري مراسم ميگويد: «بر اساس قوانين معرفي اهداكننده و دريافتكننده عضو ممنوع است اما در موارد خاص امكانپذير است.» او همانجا سارا دختر جوان تهراني كه قلب گيتي در بدنش است را معرفي ميكند. سارا با چشمهاي لبريز از اشك خانم ظفري را در آغوش ميكشد. دو نفري، بالاي صحنه، رو به جمعيت چشمهايشان را بستهاند و اشك ميريزند. جمعيت داخل سالن همگي عكس از دست رفتههايشان را بالاي دست ميبرند و با صداي بلند گريه ميكنند و فرياد ميزنند. سارا ميگويد: «من مادر نداشتم و حالا با مادرم از اين سالن بيرون ميروم.»
داخل سالن غير از دو مانيتور بزرگ سمت چپ و راست سالن كه تصوير روي صحنه را نمايش ميدهند يك مانيتور ديگر هم گذاشتهاند كه پشت سر هم عكس فوت شدههايي كه اعضاي بدنشان اهدا شده را از ميان آسماني آبي و پر از ابر نمايش ميدهد. دختربچهها و پسر بچههايي كه در مراسم تولدشان هستند يا زنها و مردهايي كه با صورت آراسته روبهروي دوربين ايستادهاند تا عكس پرسنلي بگيرند. بعضيها مدالهايي كه سالهاي قبل در اين مراسم دريافت كردهاند را روي عكس عزيزانشان انداختهاند و با چشمهاي اشكبار مراسم را دنبال ميكنند. عدهاي هم آرام و ساكت روي صندليهايشان نشستهاند و در سكوت همهچيز را تماشا ميكنند. زن جواني كه همراه با يكي از آشنايانش به جشن آمده ميگويد: «پسر 9 ساله من دو سال پيش تصادف كرد و يك هفته به كما رفت. دو روز قبل از فوتش دكترش من را خواست و گفت كه اگر ميخواهيم اعضايش را اهدا كنيم. من همانجا سر دكتر داد زدم و اتاقش را ترك كردم. » او زن ميانسالي كه در كنارش ايستاده را نشان ميدهد و ميگويد: «دختر خواهرم قند داشت. چندماه پيش دو شب پشت سر هم آمپول انسولينش را فراموش كرد بزند و دچار مرگ مغزي شد. اما خواهرم اجازه داد قلب و كليههايش را اهدا كنند. » اين را كه ميگويد اشك در چشمهايش حلقه ميزند. خواهر بزرگتر او را در آغوش ميگيرد و اشاره ميكند كه نميتواند صحبت كند. اما زن ميان اشكهايش ميگويد: « كاشكي اجازه ميدادم اعضاي بدن بچهام رو به چند نفر ديگه بدن تا اونا نجات پيدا كنن. اونوقت شايد امشب من اينقدر زجر نميكشيدم.»
مادر گيتي ظفري از سالن بيرون آمده وهمراه همسرش در گوشهاي از محوطه باز مقابل سالن همايشهاي برج ميلاد ايستاده. پدر گيتي ساكت است. سرش پايين است و تنها گاهي همسرش را نگاه ميكند. خانم ظفري درباره اهداي اعضاي دخترش ميگويد: « اين فكر در ذهن خودم هم بود. من آمادگي اين حرف دكتر را داشتم كه پيشنهاد بدهد. وقتي گفتند ديگر هيچ اميدي به زنده ماندنش نيست پرسيدم ميتوانم اعضاي بدن او را اهدا كنم؟ دكتر از حرفم تعجب كرد. دوباره پرسيد اهدا؟ گفتم آره اهدا كنم. تا به حال دوبار بعد از آن شب خوابش را ديدهام. هر دوبار توي غسالخانه. چون خودم او را شستم و غسل و كفنش كردم.»
هنرمندان سفيران اهداي عضو
هنرپيشهها و خوانندههايي كه سفيران اهداي عضو در ايران هستند يكي يكي روي صحنه ميآيند و از فعاليتهايشان ميگويند. پدر و مادر عسل بديعي هنرپيشهاي كه بعد از مرگ مغزي اعضاي بدنش اهدا شد هم مثل سالهاي گذشته مهمان برنامهاند. رضا كيانيان روي صحنه ميآيد و از نفسهاي آخر درياچه اروميه ميگويد و ثريا قاسمي از نبود آگاهي بخشي براي خانوادههايي ميگويد كه بيمارانشان دچار مرگ مغزي شدهاند.
مراسم رو به انتها ميرود. مهمانان اين جشن داغدارند و خوشحال. عكسهاي عزيزانشان را در دست گرفتهاند و يكي يكي سالن را ترك ميكنند. آنها كمتر با هم ميگويند و ميخندند. دختربچه 6 سالهاي عكس برادر 7 سالهاش را كشيده و در دست گرفته. در آسمان آبي بالاي سر برادرش، ميان كلاغهاي سياه، نوشته آرمان. دختر جواني از دخترك ميپرسد: آرمان كي بود؟ دختربچه به چشمهاي پدرش كه در سكوت تماشايش ميكند خيره ميشود و بيحرف از جايش بلند ميشود و نقاشي را با خودش ميبرد.
43 هزار پيوند كليه در ايران
وزير بهداشت در سيزدهمين جشن نفس گفت: اگر بتوانيم در ايران در حوزه پيوند اعضا به ويژه در زمينه پيوند كليه فرهنگسازي كنيم، بسيار مناسب است چراكه تعداد افراد منتظر در ليستهاي پيوند كليه بسيار زياد است و ما ميتوانيم 10 درصد افراد ليست انتظار را پيوند كنيم؛ يعني تجهيزاتمان اعلا، متخصصهايمان پرشمار، اما اهداي عضومان هنوز به دليل عدم فرهنگسازي با اقبال قابل توجهي مواجه نيست. ايران جزو كشورهاي سرآمد در دنيا به شمار ميرود و در منطقه پيشرفتهترين كشور براي فراهم آوري عضو است، وي اظهاركرد: تا به حال 43 هزار پيوند كليه، چهارهزار پيوند كبد، 800 مورد پيوند قلب، 133 مورد پيوند ريه و بيش ازهشت هزار پيوند مغز استخوان در كشور انجام شده است. معاون اول رييسجمهور با تشكر از فرهنگسازاني كه توانستهاند در اين مدت در زمينه اهداي اعضا فعاليت كنند گفت: در آماري كه از رضايت خانوادهها براي اهداي عضو اعلام شد، از پنج درصد به 70 درصد در طي 10 سال گذشته رسيده كه اين يك كار ويژه است.