اگر از خوانندگان ثابت روزنامه باشيد ميدانيد كه از ماههاي پاياني سال گذشته بهصورت دنبالهدار، خاطرات آيتالله هاشمي را در اين ستون چاپ كردهايم و چاپ و انتشار قسمتهاي بعدياش ادامه دارد. آيتالله هاشميرفسنجاني در شماره قبلي نقش روحانيت در اقدامات مسلحانه را روايت كرد كه در اين شماره ادامه آن را ميخوانيم
چرا در مورد نقش خود در اعدام انقلابي حسنعلي منصور كه به خاطر آن دستگير و شكنجه شديد سخن نمي گوييد؟
حالا ديگر...
اين جزو امانت است و ميماند.
نه. لزومي ندارد، من نميخواهم بماند اين نه جزو افتخارات من است نه.
مساله تاريخ مهم است.
به هر حال اين است كه من متهم بودم در آن، منتها چيزي ثابت نشد براي من در حد اتهام ماند. خب، توپرونده.
بگوييد لطفا.
بعدا ميگويم، مساله بعدش هم؛ ببينيد در ملل اسلامي هم كه آقاي حجتي، گرچه آقاي حجتي رهبر نبود ولي حضور داشت آنجا. توي مجاهدين خلق ابتدايشان اينها نبودند ولي با آقاي طالقاني رابطه برقرار كرده بودند. پس از كشفشان با ما هم رابطه برقرار شد ديگر، ما هيچوقت عضو نشديم، كمكهاي جنبي ميكرديم و نهضت مسلحانه هم به اين شكل مذهبي، فداييان اسلام را هم ميدانيد كه اصلا مايهاش روحاني بود ديگر، منقطع از روحانيت نبوده اين جريانات مسلحانه، خير.
خوب، آن وقت نقش خودتان در جريان ترور منصور.
نه من آن را فعلا بحثي ندارم بكنم. قطعا من در اصل طراحياش و در تصميمگيرياش و در اينهايش نبودم هيچي، بياطلاع بودم. ممكن است به طور جنبي در اين جريان اگر ميخواستند پروندهسازي كنند ميشد من را محكوم كنند منتها من واقعا آنجا نقش تصميمگير حتي مطلع از كيفيت كار نداشتم، اين را مطمئن باشيد كه اين است.
اثر حركت سياهكل در جامعه چه جوري بود. در مذهبيها اين تا چه حدي موثر بود. چون خودشان مدعي هستند كه حركت سياهكل باعث حركت در سراسر كشور بوده و اميد داده به ملت و تودههايي كه تحت فشار و خفقان بودند؟
بد نميگويند، يعني آن روزها به خاطر جو خفقاني كه بود و حركت سياسي فعالي هم نبود و اول هم اينها چپي شناخته نشدند. يك چيزهايي از اينها نقل كردند كه اينها مسلمان شناخته شده بودند. موج نسبتا قوياي ايجاد كرد. مخصوصا آن 9 نفر را كه روزنامهها هم بزرگ كردند و جايزه قرار دادند. چيزهاي قهرماني هم از اينها نقل ميشد كه مثلا تو بازجويي گفتند كه ما نه، نه نفر هستيم، نه 90 نفر هستيم، نه 900 نفر و نه 9 هزار نفر؛ خيلي بيش از اين هستيم. ما همه خيال ميكرديم اين جريان نيرومندي هست كه پشت آن هزاران نفر آدم چريك قرار دارد واقعا موج ايجاد كرد. اين هست و كارهايي هم كه بعد از بازجوييهايشان و از برخوردهايشان. بعدا مجاهدين هم كه آمدند اضافه شد قهرمانيهايي كه از اينها نقل ميشد؛ من اثرش را محسوس ميديدم در سال 50 و51 اينها موج ايجاد كردند تو جامعه، حسابي.
آن وقت مردم ميدانستند كه حركت سياهكل يك حركت چپي است؟
نه، نميدانستند. بعد كه مجاهدين كشف شدند و مذهبيها رفتند زندان و از زندان آمدند، اين دو گروه از هم مشخص شدند.
در رابطه با رضا شمسآبادي و جريان كاخ مرمر تا آنجا كه رژيم منعكس كرد، يك حركت چپي و واسطه پرويز نيكخواه، جواد منصوري و اينها ولي تحقيقاتي كه بعدا كردم طي يك سفر رفتم كاشان با بستگان رضا شمسآبادي با مادرش، خود رضا شمسآبادي تا آنجا كه مسلم است جواني بوده مسلمان، واقعا معتقد به اسلام و با جواد منصوري هم آنجا صحبت كردم. ايشان اعتراف داشت، صدايش را هم ضبط كردند كه ما در حركت رضا شمسآبادي نقشي نداشتيم. خودش هم آن وقتي كه در كاشان بود و هم وقتي در سربازي بود يك چنين روحيهاي داشت و يك چنين فكري داشت و اينها را گاهي جسته و گريخته بازگو ميكرد. از غير آن هم شنيديم اين حرف را و ما نقشي نداشتيم از برخورد رژيم كه هيچ كدام از اينها را اعدام نكرد با آن كينهتوزي كه كسي قصد نابودي او را داشت هرگز او را نميبخشيد. ميتوان گفت پرويز نيكخواه و اينها نميتوانستند نقش محركي براي رضا شمسآبادي داشته باشند چون كه اگر اينها واقعا محرك رضا شمسآبادي بودند محال بود رژيم اينها را مورد عفو قرار بدهد با آن كينهتوزي كه نسبت به دشمنانش داشت در اين زمينه چه جوري ميتوانيد برخورد كنيد؟
كامراني كه نزديكترين اينها بود به رضا، تو زندان با ما بود و وقتي گرفتند آوردنش پهلوي ما در سلول مجاور من بود و يك آدم ضعيفي هم بود. يك كمي كتك خورد خيلي...