اخلاق تاريخپژوهي
حجتالله جودكي
من نميدانم تاريخ پژوه بايد چگونه اخلاقي داشته باشد كه او را از ساير پژوهشگران متمايز كند؟ آيا جايز است ما از اخلاق جامعهشناسي، اخلاق فلسفهپژوهي و... نام ببريم؟ شايد دوستاني كه اين عنوان را (آيينهوند و اخلاق تاريخپژوهي) برگزيدهاند، هدفشان تبيين شيوه و روش تاريخ پژوهشي استاد آيينهوند بوده است؟ شايد هم شخصيت اخلاقي ايشان باعث شده كه دوستان به چنين صرافتي بيفتند؟ استاد شخصيتي ساده، صادق و اخلاق مدار بود و اكثر كساني كه به دلايل مختلف با ايشان حشر و نشر داشتند، در بيان اين ويژگيها اشتراك نظر دارند؛ لذا اين درست است كه او پژوهشگر اخلاقي بود. اما روش تاريخپژوهي ايشان را بايد به گونه ديگري نگريست. استاد آيينهوند در ابتدا و همانند ديگر همعصرانش، تاريخ را با عينك انقلابي و شيعي مينگريست. نخستين كتابهايي كه ايشان به جامعه عرضه كردند، چنين رويكردي داشتند. از ادبيات انقلاب در شيعه گرفته تا قيامهاي شيعه در تاريخ اسلام و انقلابي شهيد حجر بن عدي. در دوره بعد استاد دلبسته تاريخ شيعه شد و دست به ترجمه آثاري در اين زمينه زد. كتابهايي مانند فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر امام حسين، امكلثوم و... با چنين نگرشي ترجمه شدند. همزمان با اين كتابها جلسات تاريخ اسلام وي با پژوهشگر لبناني مقيم قم شيخ جعفر مرتضي چند سال دوام آورد. در اين دوران رويكرد تاريخي استاد بر نقل تاريخي استوار بود، تحريفات تاريخي در اسلام و شيعه ذهن وي را آزار ميداد و او براي مقابله با اين پديده بهترين راهكار را روش شيخ مفيد در تاريخنگاري اسلامي و شيعي ديد و در اين زمان تلاش كرد با رويكرد تاريخي- كلامي اين مشكل را حل كند. كتاب النصره في حرب البصره شيخ مفيد الگوي او بود و دايم از آن مثال ميآورد. البته وي بعدا اين روش را ناموفق دانست و آن را كنار گذاشت؛ لذا از اين روش در پژوهش تاريخي دست كشيد. استاد در كلاسهاي درس همواره تاكيد داشت دانشجوي تاريخ نيازمند فراگيري زبان عربي است و بدون زبان عربي امكان پژوهش تاريخي دشوار است. به همين منظور بارها دانشجويان مستعد تاريخي را تشويق به ترجمه از زبان عربي ميكرد و حداقل به اين منظور دوبار دست به اقدام زد. بار نخست در دهه60 بسياري از دانشجويان را در انتشارات قلم براي ترجمه موسوعه تمدن اسلامي گرد هم جمع كرد و با همت وي اين كتاب ترجمه شد، اما به دلايلي كه تاكنون نامشخص است اين مجموعه منتشر نشد. بار دوم با تاسيس انتشارات توت اين كار را پي گرفت. در اين دوران وي بر اين باور بود كه دانشمندان عرب در علوم تاريخي از ما پيش افتادهاند و لازم است آثار برتر ايشان را به فارسي برگردانيم. حاصل اين اقدام ترجمه دوره 24 جلدي «اسلام واحدا و متعددا» بود كه زيرنظر عبدالمجيد شرفي، انديشمند تونسي تهيه شده بود. همانگونه كه از نام اين مجموعه پيداست، عبدالمجيد شرفي به تكثرگرايي و عقلگرايي باور داشت. همه اين مجموعه ترجمه شد، اما برخي از آنها منتشر نشد.بعد از اين، استاد با رويت حجم وسيع تحريفات تاريخي و سوءاستفاده اصحاب قدرت از تاريخ اسلام به نقد نقل و روايت پرداخت و از روش عقلي در پژوهش تاريخي سخن گفت. با اين رويكرد وي تلاش شايستهاي براي تقويت گروه سيره در مجموعه پژوهشكده تاريخ اسلام كرد. در اين دوران بيشترين هم او وسعت بخشيدن به پژوهش و گسترش علوم تاريخي بود و تاريخ را فقط يك رشته به حساب نميآورد، بلكه دايما براي تاسيس دانشكده علوم تاريخي تلاش ميكرد. مشاركت در انتشار مجلات تاريخي و تاسيس انجمنهاي علمي تاريخي حاصل اين دوران است. او تا پايان عمر تلاش كرد كه ابزار اصحاب قدرت براي پيشبرد مقاصدشان نشود و با تاكيد بر روش علمي در پژوهشهاي تاريخي و تربيت نيروهاي مستعد، فاصله عملي خود را با ايشان بيشتر كرد.