سرنوشت اكران فيلمهاي خارجي
كيوان كثيريان
شايد ايران از معدود كشورهايي در جهان باشد كه نمايش عمومي فيلم خارجي در آن ممنوع است. حمايت از توليدات سينماي ايران بهانهاي است كه مخالفان براي موجه جلوه دادن ممنوعيت، دست به دامان آن ميشوند. ولي اين دليل چقدر وجاهت دارد؟ آيا در هيچ صنعتي ميتوان به بهانه حمايت از توليد ملي درها را به روي واردات بست؟ پس اصل رقابت در بازار چه ميشود؟
آيا اساسا ميشود مخاطب را از ديدن فيلم مورد علاقهاش محروم كرد؟ آيا با جلوگيري از نمايش عمومي فيلم خارجي، راه براي مخاطب علاقهمند به كلي بسته ميشود؟ همين ممانعت از اكران عمومي فيلم خارجي، باعث رونق توزيع قاچاق ديويدي ميشود. چرا مخاطب ايراني نبايد فيلمهاي قابل نمايش را روي پرده سينما ببيند؟ آيا نبايد به جاي برخورد سلبي با فيلم خارجي، كيفيت فيلمهاي ايراني را بالا برد؟ اصلا چرا بايد از رقابت با محصول بهتر طفره رفت؟ رقابت با محصولات خارجي ميتواند به ارتقاي كيفيت محصول داخلي بينجامد. كنترل واردات محصول خارجي طبعا لازم است ولي فرار كردن از رقابت و محروم كردن مخاطب از اين امكان، كاملا غيرمنطقي و مغاير حقوق مشروع آدمهاست. جدا از بحث كارشناسي، بيشتر مخالفتها ريشه در منافع محدود شخصي دارد و هراس از ضعف كيفيت. در حالي كه اين رقابت ميتواند نه تنها به بهبود كيفيت محصول ايراني منجر شود بلكه با رونق سينماها، باعث استقبال بيشتر سينماروهاي ايراني از سينما شود. با نمايش عمومي فيلمهاي خارجي بسياري از مخاطبان كه در شرايط حاضر به سينما نميروند هم به جمع مخاطبان ميپيوندند و تنوع حاصل از ورود اين فيلمها موجب راضي شدن سلايق متنوع و در نتيجه افزايش كمّي مخاطبان و نهايتا رونق بيشتر صنعت سينما ميشود.
خلاصه اينكه با هر نگاهي اكران فيلمهاي خارجي با سياستهاي مشخص به صلاح همه است.
يادمان هست كه در دهه ۷۰ مدتي اكران فيلمهاي خارجي روز رونق داشت. فيلم «با گرگها ميرقصد» همزمان با «از كرخه تا راين» اكران شد. هر دو فيلم عالي فروخت و چه دوره پررونقي براي سينما بود.
شايد براي باز شدن اين گره نياز به كمي شجاعت هست و كمي نگاه كلاننگر و بيشك مخالفان اين اتفاق خود نيز از آن منتفع خواهند شد. هراس برخي از اين است كه با ورود رسمي فيلم خارجي، مخاطبان فيلمفارسيهاي سبُك ايراني كاهش يابند. به هر حال ملاك فيلم ديدن براي مخاطبان بايد كيفيت فيلم باشد و بس.