• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3197 -
  • ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۴ اسفند

درباره شيب، بام و پسربچه‌اي كه ترك تحصيل كرده

اين فرافكني به نظر دوست‌داشتني

نازنين متين‌نيا

شصت و چهار هزار و دونفر فقط در سايت يوتيوب، فيلم پسربچه‌اي را ديدند كه پاي تخته ايستاده نمي‌تواند جواب سوال معلمش را بدهد. اين آمار، تقريبا رسمي‌ترين آمار از بازديدكنندگان اين فيلم است. توي فيلم، ظاهر كلاس به‌شدت ساده و بي‌امكانات است و پسربچه با دست‌هايي كه مدام تكان مي‌دهد و زباني كه مدام به روي لب‌هايش مي‌كشد و نگاه نگرانش، نشان مي‌دهد كه پر از استرس و اضطراب است و مدام دست‌هايش را به پشت كمرش مي‌برد و با كمربندي كه سفت بسته بازي مي‌كند. جواب به سوال‌هاي معلم هم همه پرت است. از تابستان 89 تا همين زمستان 93، فيلم فقط سوژه‌اي براي مخاطبان هميشگي دنياي مجازي بوده تا وقتي حوصله‌شان سرمي‌رود، در ميان فهرستي از فيلم‌هاي كوتاه خنده‌دار و جذاب، روي آن كليك كنند و آن را ببينند و بخندند. در تمام اين چهارسال كسي از اهالي دنياي مجازي، حتي براي يك‌بار هم به ذهنش نرسيده كه اين فيلم را بازنشر كند و بپرسد كه چطور مي‌شود معلمي اين‌طور شاگردش را سوژه كند و چرا در همان روزهاي اوليه انتشار، هيچ‌كسي از وزارت آموزش و پرورش دولت دهم نپرسيده كه مسووليت امانت فرزنداني كه به معلم‌ها سپرده مي‌شوند، با چه كسي است و چه كسي بايد جوابگوي اين فاجعه انساني باشد. هيچ‌كدام اين سوال‌ها پرسيده نشده و به جاي آن در تمام اين سال‌ها، ويديوهايي ديده شده كه شبيه همين ويديو، مصداق كامل ورود به حريم خصوصي آدم‌ها بوده و در بهترين حالت، نخنديدن به سوژه، بزرگ‌ترين واكنش انساني تماشاگر تلقي شده. حالا بعد از چهارسال، گزارشگر يك مجله به سراغ پسربچه رفته و نوشته؛ پسربچه اعلام مي‌كند كه به خاطر همين فيلم، روستاي محل زندگي خود را عوض كرده، ترك تحصيل كرده و حالا گچ‌كار شده. عكس صفحه يك مجله، پيش از انتشار به حكم رفاقت در دنياي روزنامه‌نگاري، براي نخستين‌بار بين روزنامه‌نگارها دست به دست مي‌شود، كمي بعد مخاطبان صفحه‌هاي شخصي روزنامه‌نگاران هم عكس را هم‌رساني مي‌كنند و قبل از انتشار مجله، بحث‌ها و نظرات درباره اين اتفاق شروع مي‌شود و همه شبيه كارشناسان امور تربيتي يا يك روانشناس متخصص، نظر مي‌دهند كه داستان تاسف‌برانگيز است و آنهايي كه به پسربچه خنديدند، چقدر كار غيرانساني و زشتي مرتكب شدند. در ميان نوشته‌ها، نه اين جريان مهم است كه هنوز گزارش كامل چاپ نشده و نه اينكه همه ما هرروز تعداد زيادي از اين دست از فايل‌هاي ويديويي را در فيس‌بوك، وايبر، يوتيوب و... مي‌بينيم و به آن مي‌خنديم و اگر اتفاق اصلي و ادعاي پسرك درست باشد، همه ما به اندازه معلمي كه فيلم را منتشر كرده، مقصر هستيم. هيچ‌كدام از اينها مهم نيست و به قاعده مخاطب‌محوري نبايد هم مهم باشد اما وقتي مخاطب مدعي دانستن و آگاهي مي‌شود و وقتي همه در دنياي مجازي تبديل به كارشناسان امور همه‌چيز مي‌شوند، ديگر نمي‌شود نپرسيد كه چطور ممكن است اين‌همه نگاه و نظر اشتباه دست به دست شود و با همين اشتباه‌ها، توقع بهبود اوضاع جهان را داشت. نه نمي‌شود. ماجرا از اين قرار است كه يك سوژه ساده ژورناليستي، بازهم روي فضاي مجازي تاثير گذاشته و موج ايجاد كرده. اما اين موج برخلاف آنچه ادعا مي‌شود، بازهم تكرار همان هم‌رساني فيلم ويديويي اوليه است؛ پسرك يك‌بار به خاطر درس جواب ندادن سوژه شده و حالا هم براي ادعاي تازه‌اش و ترك تحصيل. ظاهر بيروني قصه‌ها، خيلي باهم متفاوت است اما واقعيت اين‌ است پسربچه‌اي كه در هشت سالگي اسير دنياي مجازي شده و چهره‌اش شناخته شده، در 12 سالگي تبديل به چهره معروف قرباني همان دنيا مي‌شود و با همين روند مي‌شود حدس زد كه تا سال‌هاي سال، اين بازي ادامه پيدا مي‌كند و هيچ‌كدام از آن آدم‌هايي كه در اين بازه‌هاي زماني در تصوير چهره دلبخواه پسرك يا معلمش نقش داشتند، حتي براي يك لحظه حواس‌شان را به اين موضوع نمي‌دهند كه اين پسرك، قرباني تربيت نادرست خانوادگي است. قرباني پدر و مادري كه نمي‌توانند يا بلد نيستند كه اعتماد به نفس فرزندشان را تقويت كنند تا يك روز پاي تخته هول نشود و روز ديگر، به خاطر خنده همكلاسي‌ها ترك تحصيل نكند. اين پسرك با پايين‌ترين سطح اعتماد به نفس بزرگ مي‌شود و دلسوزي و كارشناسي عوام دنياي مجازي هم فقط به او ياد مي‌دهد كه در نقش قرباني براي هر شكستي مقصر پيدا كند؛ الگوي آشنايي كه اين‌روزها همه ما به آن دچاريم و كم پيش مي‌آيد كه در بحران‌ها و مشكلات، قبل از هركسي و هراتفاقي به سراغ خودمان برويم. براي همين است كه پسرك و داستانش، محبوب مي‌شود چون او آيينه تمام نماي تصوير دوست‌داشتني خودقرباني‌پنداري است و مكانيسم دفاعي فرافكني كه انگشت اتهام را به سمت . . . مي‌گيرد تا اشتباه‌ها و ايرادهاي خود را فراموش كند و بدون عذاب وجدان به آنها ادامه دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون