برندهها هميشه برنده ميشوند
غلامرضا طريقي
راستش من زياد فوتبالي نيستم. نه اينكه اصلا نباشم، آنقدر هر فوتبال نيستم كه وقت صرفش كنم و از برد و باخت تيم محبوبم عصبي شوم. حتي ممكن است مثلا ندانم كه مربي تيم محبوب باشگاهيام در فصل جديد چه كسي است. اما بازيهاي ملي را مخصوصا در جام جهاني با دقت و وسواس ميبينم. در دورههاي قبل هم كه تيم ايران در جام جهاني حضور داشت هميشه حرص و جوش برد و باخت را داشتم. اما در هيچ يك از آن بارها به اندازهاي كه اينبار دچار احساسات مختلف شدم، نشده بودم. اينبار انگار چيزي فرق داشت. نهتنها براي من بلكه براي همه مردم. از هر گروه و قشر و دستهاي.
اين اهميت دلايل متعددي داشت اما مهمترينش اين بود كه همه ما اينبار به تيم ملي دلبسته بوديم و گمان ميكرديم ميتواند اتفاق خاص و عجيب و غريبي برايمان بيفتد. اين دلبستگي تا حدي بود كه همهمان را دچار حالي عجيب و غريب كرد. راستش از شبي كه نتوانستيم صعود كنيم من يكي دچار يأس عجيب و غريبي شدهام. تا جايي كه ديدهام اغلب دوستانم هم همينطور شدهاند. انگار چيزي در درونشان فروريخته باشد. انگار همه روياهايشان يكشبه به باد رفته باشد.
ميدانم كه توقعمان زياد بوده. ميدانم كه همين اندازه هم براي ما برد محسوب ميشود اما انگار من هم مثل دوستانم منتظر معجزهاي بودم كه رخ نداده است.
يادم نيست اولينبار از چه كسي شنيدم كه گفت فوتبال عين خود زندگي است. حالا با تمام وجود پذيرفتهام كه فوتبال عين خود زندگي است و شرايط پيش رفتن و بالا آمدن در آن دو دو تا چهارتايي دارد كه قابل حدف نيست. ماها كه قشر متوسط جامعهايم در زندگي هم همينگونهايم. ميدانيم كه با فرمولهاي عادي زندگي كلاهمان هميشه پس معركه است و محال است به آن بالاييها برسيم. اما به اينبار به تيم ملي دل بسته بوديم چون شعارش اين بود كه با بها دادن به روياها ميتوان روال عادي زندگي را به هم زد و كاري كرد كارستان. صعود از گروه ميتوانست ميليونها ايراني را به اين باور برساند كه ميتوانند با يك جهش و تلاش يا اتفاق به ديگران برسند اما اين اتفاق در زمين فوتبال هم نيفتاد. آنجا هم احساس چيزي ميگفت و منطق چيز ديگري.
سختتر از پذيرفتن اينكه زور ما در هيچ شرايطي به اسپانيا و پرتغال نميرسد پذيرفتن اين بود كه در زندگي راه ميانبري وجود ندارد و ما هر چقدر هم تلاش كنيم نهايتا ميتوانيم با زخمها و خستگيهاي بيشتر برگرديم سر خانه اولمان.
ما حتي در بازي هم نتوانستيم از نردبان احكام زندگي بالا برويم و اين تلخترين تجربه بود كه ميتوانستيم به دست بياوريم.