پلوراليسم فرهنگي در جام جهاني
باغ تفرج است و بس ...
علي كربلايي
جام جهاني يك ماهي تمام مردم دنيا را درگير خودش ميكند. حتي كساني كه فوتبالي نيستند هم معمولا اين يك ماه را مقابل تلويزيون منتظر مينشينند تا بازيها آغاز شود و از تماشاي فوتبال لذت ببرند. اما آيا واقعا براي كساني كه فوتبال در اولويت اصلي زندگيشان هست هم جام جهاني اينقدر مهم و جذاب است؟ از چند منظر ميتوان اين مقوله را بررسي كرد.
در حقيقت جام جهاني، خوراك كساني است كه نوستالژيباز هستند. افرادي كه ميميرند براي يادآوري روزهاي گذشتهشان. از آن سو ما تورنمنتي مثل ليگ قهرمانان را داريم. رقابتي كه طي آن برترين بازيكنان جهان در قالب برترين تيمها به مصاف هم ميروند و در دو بازي رفت و برگشت در خانه خودشان و خانه حريف قدرتشان را به رخ يكديگر ميكشند. وقتي بيست و پنج سال پيش از آريگو ساچي، مربي افسانهاي ايتاليايي، درباره تفاوتهاي فوتبال باشگاهي و فوتبال ملي پرسيدند او پاسخ داد «... هرگز و هيچوقت، هيچ باشگاهي به حد تيمهاي ملي نخواهد رسيد.» امروز اين حرف شبيه به يك جوك ميماند. از حدود 23سال پيش و با تغيير قوانين فوتبال اروپا همهچيز عوض شده است. باشگاهها اين فرصت را دارند تا با استفاده از تعداد زيادي بازيكن غيربومي، تركيبي از بهترينهاي جهان را در تيمشان داشته باشند. تيم ملي برزيل نهايتا در برگيرنده بهترين بازيكنان برزيل است. اما باشگاههايي مثل رئال مادريد و بارسلونا، كلكسيوني از بهترين بازيكنان جهان را جذب ميكنند.
از بعد تاكتيكي، تيمهاي ملي حتي توان شبيهسازي تمام و كمال اتفاق جذابي كه در باشگاهها ميافتد را هم ندارند. اسپانياي 2010 تمام تلاشش را كرد تا مانند بارساي گوارديولا بازي كند. اما نتيجهاش شد يك بازي ملالآور كه با بردهاي ناپلئوني به قهرماني اسپانيا منتج شد. حتي مقايسه نوع بازي بارسا با بازي اسپانيا نوعي توهين به بازيهاي زيباي تيم پپ محسوب ميشود. البته كه ايرادي هم نميتوان به مربيان ملي گرفت. آنها در مجموع دو هفته قبل از تورنمنت وقت دارند تيمشان را آماده كنند. فاصله بازيها چهار روز است و دو روز آن صرف ريكاوري و جلسات روز قبل از بازي ميشود. زماني براي تمرينات تاكتيكي نيست و مربي مجبور است كارهاي ساده را تمرين كند. ضمن اينكه هيچكدام از برترين مربيان دنيا به جز يواخيم لوو امروز در تيمهاي ملي فعاليت نميكنند و دربند باشگاههايشان هستند. باشگاهها با درآمد بينظيرشان اين فرصت را دارند تا بهترين مربيها را با پيشنهادات مالي خوب اغوا كنند.
جام جهاني، به جاي اينكه يك تورنمنت نشاندهنده پيشرفتهاي فوتبال باشد، گردهمايي بزرگي است براي فرهنگهاي متفاوت تا كنار هم خوشحال باشند. در دو دهه اخير كاملا جريان فوتبال جهان عوض شده و باشگاهها مالك فوتبال شدهاند. جام جهاني فرصتي است براي باشگاههاي بزرگ تا ستارههاي مورد نيازشان را صيد كنند. در دوران باشكوه تيمهاي ملي، باشگاهها تنها محلي براي پرورش استعدادها و رساندن آنها به تيم ملي بودند. امروز اما تمام و كمال شاهد وضعيتي متفاوت هستيم. جام جهاني يك تورنمنت نوستالژيك است، در مقابل ليگ قهرماناني كه جلوهگاه كيفيت فوتبال است. جام جهاني در اين سالها مصداق اين بيت بوده: «باغ تفرج است و بس، ميوه نميدهد به كس!»