پاسخ وليالله شجاعپوريان به يك پرسش: چرا در بحران آب آبادان و خرمشهر اخبار غيررسمي بر مردم غلبه كرد؟
از تصميمهاي اشتباه و مخاطبگريز دوري كنيم
گروه اجتماعي
اوايل تير امسال وقتي اوضاع و كيفيت آب در «آبادان» و «خرمشهر» رو به وخامت گذاشت اين رسانههاي غيررسمي بودند كه جولان دادند و انواعي از شايعهها را بين مردم پخش كردند. ازجمله آنها انتقال آب به كويت بود كه اساسا كذب بود. پرسش اين است كه چرا رسانههاي رسمي نتوانستند فضاي اطلاعرساني را مديريت كنند؟ «وليالله شجاعپوريان» يكي از مديرمسوولان مطبوعات است كه علاوه بر تجربه سياسي، هم در خوزستان كار مطبوعاتي كرده است و هماينك در تهران. او ميگويد: «اگر ما رسانههاي منتقد را با حفظ اصول و ارزشهاي واقعي آزاد بگذاريم و از برخورد سليقهاي و سلبي با رسانهها پرهيز كنيم؛ با شرايطي كه امروز با آن مواجه هستيم، روبهرو نميشديم. اگر رسانههاي مكتوب در خوزستان حمايت ميشدند امروز چشم و گوش مردم خوزستان به رسانههاي خارجي دوخته نميشد و كشور با آسيبهاي كمتري مواجه ميشد.»
شجاعپوريان، مديرمسوول روزنامه «همدلي» است. اين روزنامه از خوزستان متولد شد و سپس با كسب مجوز انتشار سراسري در تهران به حيات خود ادامه داد. شجاعپوريان علاوه بر آنكه در كارنامه خود سابقه نماينده ادوار مجلس شوراي اسلامي و عضويت شوراي اسلامي شهر تهران را دارد دانشآموخته رشته زبان و ادبيات عرب در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري از دانشگاه تهران است و همچنين كارشناسي ارشد حقوق بينالملل از دانشگاه پيام نور تهران را نيز دارد.
شما هم تجربه انتشار روزنامه همدلي را در خوزستان به صورت منطقهاي داريد و هم به صورت سراسري، در حال حاضر مردم خوزستان به هيچوجه روزنامه مطالعه نميكنند و اعتماد چنداني به اخبار رسمي ندارند و تنها از طريق شبكههاي مجازي اخبار را دنبال ميكنند، فكر ميكنيد چه عواملي باعث ايجاد اين بياعتمادي شده است؟
متاسفانه يكي از دلايل عدم مراجعه مردم، چه در استان خوزستان و چه در ساير مناطق كشور سياستهاي رسانهاي نادرست در سالهاي گذشته بوده است، شوربختانهتر اينكه ما از بسياري از مسائل عبرت نگرفتهايم و اين اشتباه را ادامه ميدهيم. رسوخ برخي ذهنيتهاي اشتباه در ميان مديران باعث تشديد نگاههاي امنيتي به رسانهها شده و همين موضوع بياعتمادي به مراجع رسمي خبر را دامن زده است. درواقع براي مردم شايد خيلي راحتتر باشد كه اخبار و اطلاعات محيط پيراموني خود را از طريق رسانههاي رسمي مثل رسانه ملي، راديو و ساير رسانههاي رسمي دنبال كنند، اما وقتي اخبار لازم يا واقعي و درست از اين رسانهها ارايه نميشود، ناخودآگاه به سمت رسانههاي غيررسمي، نامعتبر و خارج از كشور متمايل ميشوند؛ لذا دليل عدم تمايل افكار عمومي به رسانههاي رسمي را بايد در عملكرد مديران خودمان ببينيم. بسياري از مديران ما هنوز متوجه تغيير فضاهاي رسانهاي و موج دهكده جهاني و عصر ارتباطات نشدهاند و فكر ميكنند ميتوانند اطلاعات را آن گونه كه خودشان ميخواهند جهت دهند و به افكار عمومي ارايه كنند، فارغ از اينكه شهروندان امروز به يك رسانه بسنده نميكنند، بلكه روايتهاي مختلفي از يك رويداد يا خبر را از منابع مختلف پيگيري ميكنند و چه بسا وقتي به نيازهاي آنان در يك رسانه پاسخ داده نشود ديگر به آن رجوع نميكنند. بسياري از اين تصميمات اشتباه از سوي افراد و مراجعي صادر ميشود كه بسا نيت و غرض بدي ندارند، بلكه در راهحل و راهكار اشتباه ميكنند. در همين مدت اخير شما بررسي كنيد بعد از فيلتر شبكههاي اجتماعي خارجي و به دنبال آن ايجاد ممنوعيت براي رسانههاي معتبر در شبكههاي اجتماعي خارجي، افكار عمومي به سمت رسانههاي فاقد اعتبار و نامشخص سوق داده شدند كه اكثر آنها معاند و ضد منافع ملي هستند. يعني با اعمال محدوديت براي رسانهاي منتقد معتبر، فضاي مناسبي براي رسانههاي نامعتبر فراهم شد تا مخاطبان جديدي جذب كنند. همين رويكرد و نگاه در ساير عرصههاي رسانهاي نيز حاكم است و متاسفانه از عواقب و پيامدهاي منفي چنين تصميماتي به راحتي عبور ميشود و نتيجه اين ميشود كه بسياري از مردم اصولا رسانههاي خبري داخلي را دنبال نميكنند يا در صورت ارايه اخبار متفاوت، رسانههاي خارجي را مورد استناد قرار ميدهند. اگر ما رسانههاي منتقد را با حفظ اصول و ارزشهاي واقعي آزاد بگذاريم و از برخورد سليقهاي و سلبي با رسانهها پرهيز كنيم، شرايطي كه امروز با آن مواجه هستيم، روبهرو نميشديم. اگر رسانههاي مكتوب در خوزستان حمايت ميشدند امروز چشم و گوش مردم خوزستان به رسانههاي خارجي دوخته نميشد و كشور با آسيبهاي كمتري مواجه ميشد.
در شرايطي كه مردم به ويژه در ماجراي اخير بحران آب در خوزستان به هيچ عنوان به منابع رسمي اعتماد ندارند، رسانههاي رسمي چه بايد بكنند؟
رسانههاي رسمي بايد از سياست و استراتژي اشتباه و مخاطب گريز خود در سالهاي گذشته دوري كنند و شفافيت و صداقت رسانهاي را در پيش گيرند. هيچ اشكالي ندارد برخي نقدها و صداهاي مخالف در رسانههاي رسمي مطرح شود، اگر رسانههاي رسمي از انحصار يك جناح يا گرايش سياسي و فكري خاص خارج شوند و تبلور افراد، افكار و طيفهاي فكري و سياسي مختلفي باشند، شك نكنيد مراجعه به رسانههاي بيگانه كاهش پيدا ميكند. در خلأ رسانههاي رسمي منتقد، رسانههاي بيگانه رشد كردهاند و راه مقابله با آنها پيمايش در فضاي رسانهاي و پذيرش نقد در جامعه است. طيفهاي مختلف جامعه بايد احساس كنند رسانههاي رسمي صداي مطالبات آنها را به ساير مردم و مسوولان ميرسانند، اگر اين ذهنيت ايجاد شد رسانههاي رسمي پرمخاطب ميشود و رسانههاي بيگانه مرجعيت خود را از دست ميدهند. مردم در سالهاي گذشته هميشه چهرههاي تكراري و متعلق به يك رويكرد را در رسانهها ديدهاند و به دنبال چهرههاي نو و رويكردهاي متنوع هستند، اين رويكرد نو لزوما اپوزيسيون و رسانههاي بيگانه نيستند، بلكه رسانههايي از دل نظام و كشور ميتوانستند حامل اين پيامها باشند كه متاسفانه تاكنون به اين نقص پي برده نشده و اين رويكرد تداوم دارد. وقتي ابهامات و پرسشهاي افكار عمومي ناديده گرفته ميشود و پيامد بسياري از تصميمات مغفول واقع ميشود، نبايد انتظار داشته باشيم مردم اقبالي به رسانههاي رسمي داشته باشند. اين نگاه منفي حتي در عرصههاي غيرامنيتي مثل ورزش و فوتبال هم حاكم شدهاند، مثلا دليل عدم حضور يكي از بازيكنان مطرح بينالمللي در يكي از برنامههاي تلويزيوني چه بود كه مسوولان از آن ممانعت كردند و بدتر از آن هيچ پاسخي به ابهامات و سوالات متعدد شهروندان ندادند؟! همين رفتارها كمكم بخشهايي از مخاطبان را از رسانه ملي دلسرد ميكند و احياي اين اعتماد چه بسا سالها و دههها طول بكشد.
به طور مشخص روزنامهها و نشريات مكتوب چطور ميتوانند در ايجاد اعتماد در چنين شرايطي عمل كنند؟
يكي از ايرادات مهمي كه در افزايش بياعتمادي جامعه نسبت به رسانههاي رسمي دخيل بودهاند، گسترش بيرويه فضاي مجازي و عدم حمايت از رسانههاي مكتوب بوده است. شما همين اكنون قوانين مربوط به مطبوعات رسمي كشور را با قوانين و مقررات رسانههاي مجازي مقايسه كنيد، در فضاي مجازي هيچ فيلتر و نظارت مشخصي وجود ندارد و هر فردي با هر مدرك و تخصص و دامنه دانش رسانهاي ميتواند صاحب رسانه شود، اما براي رسانههاي مكتوب هزار و يك مانع و ديوار وجود دارد كه باعث دلسردي رسانههاي مكتوب ميشود. اينكه يك نرمافزار پيامرسان كه كاركرد پيامرساني شخصي دارد به بزرگترين مرجع خبري كشور تبديل ميشود يعني ما در برهههايي تصميمات اشتباهي گرفتهايم، اين اشتباه با بستن آن نرم افزار جبران نميشود بلكه بايد به خودمان نگاه كنيم و جذابيتهاي رسانهاي خودمان را افزايش دهيم تا افكار عمومي قانع شود كه اخبار خود را از ما بگيرد و نه رسانههاي بيهويت! شايد اين سياست براي بخشهايي از جامعه موثر باشد، اما اغلب طبقه متوسط شهري مسير دورزدن موانع و استفاده از شبكههاي اجتماعي را به راحتي به كار ميبندد و آن وقت تازه مسيرهاي تازهاي پيش روي آنها باز ميشود كه آسيبها و آفتهاي خودش را به دنبال دارد. مثلا فردي كه تا ديروز فقط يك نرمافزار پيامرسان داشت، امروز با داشتن فيلترشكن انگيزه پيدا ميكند به سراغ ساير فضاهاي مسدود برود و اين موضوعي است كه بسياري از سياستگذاران از توجه به آن غافل هستند؛ لذا اگر قرار است اقبال مردم به رسانههاي بيهويت و فاقد اعتبار كم شود بايد به رسانههاي داخلي و به ويژه مكتوب توجه بيشتري شود. در گذشته بسياري از شهروندان خود را ملزم به كسب خبر از رسانههاي مكتوب ميدانستند، حتي با حضور اينترنت و رشد پايگاههاي خبري توجه مردم به رسانههاي مكتوب كاهش محسوسي نداشت، اما با گسترش شبكههاي اجتماعي، گرايش به رسانههاي مكتوب كاهش يافت، چرا كه رسانههاي مكتوب هم انگيزه خود را براي اطلاعرساني و آگاهي بخشي از دست داده بودند، چون با كوهي از دغدغهها، مشغلهها، محدوديتها و موانع روبهرو بودند و عقل سليم حكم ميكردند با چند كليك صاحب يك رسانه شوند و از پاسخگويي هم مبرا باشند .
چه راهكار كوتاهمدت و بلندمدتي براي بازگرداندن فضاي اقبال به رسانههاي مكتوب پيشنهاد ميدهيد؟
ابتدا بايد به مردم حق انتخاب بدهيم، دنياي امروز دنياي انحصار نيست و مردم در ميان گزينههاي مختلف، رسانههاي مطلوب خود را انتخاب ميكنند؛ لذا اصرار بر رويكردهاي سنتي در حوزه رسانه بايد كنار گذاشته شود، بايد بپذيريم نميتوان براي نسل جوان امروز كه چه بسا در استفاده از تكنولوژي روز بسيار ماهرتر از نسل گذشته است، تعيين تكليف كرد و اين حق را از او سلب كرد. قوانين مربوط به رسانهها بايد به روز و تعديل شوند. اين ذهنيت در جامعه بايد نهادينه شود كه در صورت افشاي يك فساد در جامعه با فرد فاسد برخورد قضايي ميشود نه با خبرنگار و رسانه، اگر اين تغييرات رخ داد ميتوانيم اميدوار باشيم اعتماد به رسانههاي رسمي بيشتر ميشود در غير اين صورت با رشد سريع ابزارهاي ارتباطي قطعا شرايط سختتر از اين نيز خواهد شد. يعني بيش از هر عنصر ديگري، ذهنيت مديران ما در برخورد با رسانهها بايد تعديل شود. در سالهاي گذشته به جاي حمايت از رسانههاي خصوصي، هر نهاد و دستگاهي يك رسانه براي خود ايجاد كرده و عدم استقلال مالي اين رسانهها، افكار عمومي را هم با بياعتمادي روبهرو كرده است. ماموريتهاي رسانهاي بايد به بخش خصوصي منتقل شود و از رسانههاي خصوصي حمايت شود. امروز حتي يك رسانه خصوصي معتبر به ويژه در عرصه مكتوب وجود ندارد كه مرجع خبري طيف زيادي از مردم باشد، اين معادله بايد تغيير كند تا اعتماد از دست رفته احيا شود. در دراز مدت ما نيازمند پرورش مديران و نيروهاي رسانهاي خلاق و مبتكر هستيم. رسانه امروز محدود به خبر و تحليل نيست و ابزارها و روشهاي مدرن طرفداران خاص خود را دارد، رسانه يك فن است و افكار عمومي تفاوت ميان رسانه حرفهاي با يك رسانه وابسته را به راحتي درمييابد؛ لذا در حوزه نيروي انساني بايد بازنگري شود. رسانه بايد متعلق به همه مردم باشد، اگر ما چهره يا چهرههايي را از رسانهها حذف كرديم، اين باعث ميشود بخشي از مردم نيز راه خود را از رسانه جدا كنند، بازگشت اعتماد به رسانه بايد با بازگشت چهرههاي محبوب به رسانهها همراه شود.