گوهرهاي ناب شفافيت!
الياس حضرتي
آنچه مرا واداشت تا دست به نگارش اين سطور زنم، بيماري مهلكي است كه نه كليت نظام سياسي ايران كه اساس مدنيت و موجوديت ايران عزيز ما را هدف گرفته است. ما در سالهاي پس از انقلاب با مشكلات بسياري روبهرو بودهايم و ميتوان مردم ما را بسان فولاد آبديده تشبيه كرد. اما با اين سخن همكار سابقم احمد توكلي موافقم كه اين تهديد اگر برايش تدبيري به خرج ندهيم، كليت نظام سياسي ايران را نابود خواهد كرد. اين بيماري فساد است!نمي خواهم اين باور- متاسفانه تعميميافته- را تكرار كنم كه فساد تمام درخت هويت و ميراث ملي ما را از درون پوسيده كرده است. اما ناچارم اعتراف كنم كه حس فساد عميق و گسترده در ميان باور مردم شايد فراتر از واقعيتهاي ميداني نيز باشد. اما كيست كه نداند كه گاهي حس بيعدالتي، حس استبدادزدگي، حس تبعيض، حس بياعتمادي از اصل آن مخربتر و اثرگذارتر بوده است. مقوله فساد هم متاسفانه ديگر چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب ندارد. همگي در معرض اين تهديد بودهايم. آنچه ميتوان تقسيم بنديهاي جديد را بر آن استوار كرد، طرفداران شفافيت و مخالفان آن هستند. آنچه غارتگران بيتالمال را در يك چيز مشترك ميسازد، اتحاد آنها در سرقت اموال مردم است. اما در اين ميان بوده و هستند بسيار مديراني كه با اين جرثومههاي فساد و ديوهاي پلشت مافيايي درافتادهاند و هرچند هزينهها دادهاند اما همچنان در بخشهاي مختلف مديريت اين كشور حضور دارند. از زماني كه داستان ارزهاي دولتي و مفسدههاي مترتب بر آن روي داد ذهنم درگير است. از خدا پنهان نيست و از شما نيز هم كه ...
اين روزها به برخي از فرزندان پاك اين سرزمين ميانديشم. كساني كه با اصالت و شرافت در برابر فساد و زد و بند ايستادگي كردند اما در ائتلافي نوشته شده- نميگويم نانوشته- قرباني شده و از مناصب خود كنار گذاشته شدند. يكي از شريفترين اين مديران كه من سابقه طولاني در دوستي با ايشان دارم و شيخ محصور ما و رييس دولت اصلاحات به وي اعتقادي راسخ داشته و دارند مهندس سيدرضا نوروززاده است. او از دانشجويان خط امام و مفتخر به نمايندگي 5 دوره مجلس شوراي اسلامي از ديار مومنان اسفراين است.
وي تنها با اراده شوراي نگهبان قادر به ادامه خدمات خود به مردم خراسان نشد. نگاهي به سرنوشت مديريتي وي نشان ميدهد كه اگر نوروززاده با اين سوابق در حوزه مديريتي حضور نمييافت براي هميشه از صحنه حذف ميشد و مافياي فساد و ناكارآمدي نامي از او باقي نميگذاشت.
اين روزها نام برخي مقامات در داستان خودروهاي لوكس به گوش ميرسد. نقطه هزيمت اين منازعه بيش و پيش از آنكه به دست برادر ارزشمندم دكتر محمد شريعتمداري در سال 96 برملا شود- هرچند بايد از متوليان امر پرسيد چرا در همان موقع از اين اقدام ضدفساد وزير استقبال نشد!- توسط سيد رضا نوروززاده هويدا شد. وي به عنوان معاون وزير و رييس سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران در برابر بسياري از اين رويههاي غلط ايستادگي كرد و به جنگ مافياي خودرو رفت. اما به جاي حمايت از اين مدير شريف و امتحان داده -كه اتفاقا از ژنرالهاي جمعه نيز به حساب ميآمد – عذر وي را از ايدرو خواستند.
اين روند در شستا نيز تداوم يافت. او در مدت يكسالي كه در شستا بود با ايجاد شفافيت و مقابله با صورتسازيهاي ناصواب و اصلاح رويههاي ساختارمند پس از 10 سال شستا را با وجود همه كارشكنيهاي درون سيستمي و برون سيستمي به سوددهي رساند و بالغ بر 8 هزار ميليارد تومن بدهي دولت به شستا را استيفا كرد. با انتصابات خانوادگي مقابله كرد و تخصصگرايي را وجهه همت خويش ساخت. به نظام مالي شستا بهبود بخشيد و فرآيند تحليل و اصلاح ساختارهاي مديريتي و مالي را به پشت ديوارهاي شيشهاي برد.
اما نتيجه كار چه شد؟ او به عنوان رييس ستاد صنعتگران و توليدكنندگان ستاد انتخاباتي دكتر روحاني پس از انتخابات كه خود در آن نقشي كليدي داشت، به جهت اصرار به بهبود روشهاي نادرست به كناري نهاده شد. او حتي متهم شد كه نميتواند با هيچ وزيري كار كند. بله اينطور بود.
او نميتوانست با چنان وزرايي كنار بيايد. در فضايي كه جريان غالب با زد و بند و روشهاي خاص همه تلاشها براي مقابله با فساد را خنثي ميكنند، آني كه سالم است به عنصر نامطلوب بدل ميشود. با پيروزي دولت روحاني نورورززاده با بيمهري آشكار مقامات بركنار شد. اگر اعتقاد فراوان بيژن زنگنه به وي و نقش او در راهاندازي سايتهاي 14 و 15 عسلويه و راهاندازي پروژه ستاره خليج فارس نبود، او اينك بايد در خانه مينشست يا دفتر خصوصي خود را اداره ميكرد؛ كاري كه با توجه به توان و دانش مهندسياش از عهده آن برميآيد. امثال نوروززادهها در اين دولت و نظام فراوانند. كساني كه هنوز موريانه فساد صندلي اعتبار و آبرويشان را نجويده است. مديراني كه با مناعت وبزرگي طبع قيمت پذير نيستند و مافياها نميتوانند بر رويشان قيمت يا تاثيري بگذارند.
هنرمان اين باشد كه در كنار مبارزه با جرثومههاي فساد از فرزندان پاك و مديران لايقمان نيز ياد كنيم. اين ارزشگذاري بر يك نام و فرد خاص نيست، اين پاسداري و تكريم فضيلت است.