سهنقطه ماييم
سيد علي ميرفتاح
اوايل انقلاب، كميته جلوي يك ماشين را گرفت و چراغقوه را به صورت راننده و سرنشينان انداخت. چهارتا مرد بودند با يك زن. زني معلومالحال. گفت كجا ميرويد و چه نسبتي با هم داريد؟ بندگان خدا به تتهپته افتادند و چنانكه افتد و داني خود را زدند به كوچه بيگناهي و سلامت نفس و تقوا. مرد اول گفت دارم ميروم به بيبضاعتها كمك كنم و در اين نيمه شب فقرا را دريابم. دومي گفت ميروم مراسم دعا اشكي بريزم و استخواني سبك كنم. سومي گفت ميروم براي بچههاي بيسرپرست كتاب بخوانم تا خوابشان برود. زن معلومالحال هم گفت چه ميتوانم بكنم در اين ساعت جز خدمت خلق و عبادت خداي خلق.
راننده كه صحبتها را شنيد روكرد به كميتهاي و گفت پس لابد[...] منم. ميدانم كه اصل قصه را ميدانيد و نيازي به توضيح اضافه نداريد. جوانترهاي مجلس هم چشم و گوششان بازتر از اين حرفهاست و يقينا من «ف» نگفته آنها رفتهاند به فرحزاد و آنجا اتراق كردهاند. منظور اينكه در حوادث و سوانح روزگار يكطوري رفتار نكنيد كه آخرش همه عالي و بيعيب و نقصند و تنها اين مطبوعات فلان فلان شدهاند كه سهنقطهاند و عيش ملت و دولت را منغص ميكنند. آقاي جهانگيري گله و گلهگزاري كرده، آقاي آخوندي با آن لحن شديد و غليظ استعفا داده، اخبار اختلاف و افتراق به بيرون درز پيدا كرده – مدتهاست كه درز پيدا كرده- آخرش مقصر ما مطبوعاتيهاييم. آقاي واعظي ديروز مصاحبه كرده گفته «اين رسانهها بودند كه سوءاستفاده كردند...» سوءاستفاده؟ تو كه نوشم نئي، نيشم چرايي؟ شما كه به داد مطبوعات بيچاره نميرسيد لااقل فحششان ندهيد و متهمشان نكنيد. يكي ديگر گلايه كرده، يكي ديگر استعفا داده، يكي ديگر جواب آنها را داده، حالا ما مقصريم و ما سوءاستفاده كردهايم؟ از چه؟ از كه؟ شما را به خدا به من بگوييد براي اصلاحات چه كسي بيش از مطبوعاتيها هزينه داده و ميدهد؟ همين الانش بيني و بينالله هزينه دفاع از تدبير و اميد را چه كسي دارد ميپردازد؟ شما كه الحمدلله خيرتان به ما نميرسد و لطفتان شامل حال ما نميشود لااقل «شر» به سراغمان نفرستيد. كاغذ كه از دولتي سر مديريتتان دو برابر شده، فيلم و زينك هم با تدبير به موقعتان با بدبختي و من بميرم تو بميري بايد بخريم. توزيع هم كه افتضاح بود و هست و خواهد بود. چهارتا روزنامه براي شركتها و اداراتتان ميخريديد آن هم كه بودجهاش را قطع كرديد. به لحاظ حقوقي و سياسي هم كه در اين پنج، شش ساله به نفع مطبوعات پا از روي مار برنداشتهايد، منبعد هم بعيد است برداريد، لااقل اختلافات درونگروهيتان را روي سر ما نريزيد و به حساب ما منظورشان نكنيد. همين چهارتا و نصفي روزنامه هم اگر از دولت تدبير و اميد حمايت نكنند و جلوي تانك و توپ بيبيسي و من و تو و اينترنشنال، استشهادي نايستند و براي پيشبرد اهداف دولت منتخبشان از جان و دل مايه نگذارند كسي به دادتان نخواهد رسيد. منت سرتان نميگذاريم، اما باور كنيد اگر همين ما نباشيم روزنامههاي منتقد يكشبه زير ميز ميزنند و با شما هم همان ميكنند كه با قبليها... آخر اين چه فرمايش است كه ميفرماييد؟ «روزنامهها معركه درست كردند؟» اين چه حرفي است كه ميگوييد «آقاي جهانگيري آن روز طنز ميفرمودند و رسانهها آن را از سر شيطنت جدي گرفتند و معركه درست كردند»؟ ما تا حالا ميگفتيم دولت در امر اطلاعرساني ضعيف است و خوب عمل نميكند. امروز فهميديم كلا و جزئا از ما خوشش نميآيد و دنبال بهانه است تا خط و ربطش را سوا كند. نه اينكه شوخ پيش چشم ميآوريم و عيب و ايرادها را به رخ ميكشيم، اغلب آنها كه دستي بر قدرت دارند ركگوييمان را برنميتابند. مثل ته خيار براي ارباب قدرت تلخيم و به ذائقهشان خوش نمينشينيم. مادامي كه دست به خواب قالي دولت و كابينه و دفتر بكشيم جلسه پشت جلسه ميگذارند كه «اطلاعرساني حق همه است» و روزنامهها سرشان به سر شاه ميماند و اگر ركن چهارم دموكراسي نباشد ما به هيچ كجا نميرسيم و... اما همين كه از در نقد وارد شويم و ضعفها و خطاها را به سمع و نظر اساتيد جليلالقدر برسانيم، چهرهشان درهم ميرود و حالشان بد ميشود و با ديدن چهره و شنيدن اسممان كهير ميزنند. جواب سنتياش اين است كه «آينه چون عيب تو بنمود راست/ خود شكن آيينه شكستن خطاست»، اما جواب مدرنش اين است كه كاش (آرزو كه عيب ندارد. كاش و صد هزار بار كاش) رييس دفتر رييسجمهور ارباب رسانه را احضار كند و متواضعانه از آنها بابت نقد قدرت تشكر كند و بگويد كه به خاطر تذكر بجايي كه فرموديد ما جلسه اضطراري تشكيل داديم و در رفع و حل و فصل اختلافات كوشيديم. آرزو به دلمان ماند كه يكي به نمايندگي از مقامات عاليه بيايد و از روزنامهها بابت اينكه چشم و گوش باز جامعهاند و زودتر از بقيه عيب و ايرادها را ملتفت ميشوند، تشكر كند و خود را نيازمند نقد آنها بداند. ولو براي حفظ ظاهر هم كه شده نقد را به جان بخرد و درصدد جبران مافات برآيد.