فضيلت ديپلماسي در جهان ناآرام
جواد دليري
روز 13 فروردين را بايد به خاطر سپرد، اين روز ديگر براي مردم ايران، فقط روز آشتي با طبيعت نيست، كه روز «تولد دوباره ديپلماسي» در جهان نا آرام است. فرجام خوش مذاكرات نوروز 94 در لوزان سوييس دست كم فضاي سياسي ايران را از يك دهه اضطراب و نگراني مناقشه سنگين خارج كرد. دستاورد خوش آهنگ چانهزني ديپلماتيك در اين مذاكرات هماني شد كه حسن روحاني وعده آن را داده بود؛ فروپاشي تحريمها با حركت همزمان چرخ سانتريفيوژها و چرخ زندگي مردم. حالاحتي اگر مقامهاي امريكا و غرب، قضاوت خود درباره مسائل هستهاي ايران را پشت كلمات مبهم پنهان كنند، اما سخن و سياست ايران درباره اين مناقشه سخت از چنان شفافيتي برخوردار است كه ديگر نميتوان هيچ ابهام و ايهامي را به آن الصاق كرد. اين شفافيت بازدارنده چيزي نيست جز رونمايي از راهبرد جديد تهران در تعامل محترمانه با دنيا و بهرهگيري از سازوكار ديپلماسي؛ راهبردي كه از رييسجمهور تا وزير امور خارجه، ازفعالان حزبي و سياسي تا ديپلماتها، از روشنفكران تا منتخبان مردم در مجلس و حتي تريبونهاي نماز جمعه بر مزيت و سودمندي آن در مناقشه هستهاي، صحه گذاشتهاند و حتي اگر نقد و ناقدي و گله و گلايهاي هم در ميان باشد، به «شكل راهحلهاي» آن برميگردد و نه اصل گفتوگو با قدرتهاي جهاني.
چه بخواهيم چه نخواهيم آنچه اتفاق افتاد يك سنتشكني است، هم خارق اجماع بود و هم خارق عادت. شك نيست كه اين اتفاق، از آن دسته سنتشكنيهايي نيست كه افسوس و اسف به همراه داشته باشد.
شايد سياستمداران خارجي هم كمتر تصور ميكردند جمهوري اسلامي ايران، اينبار در مقام تصميمگيري، مشي و مرام ديگري برگزيند و براي نخستين بار، پيش از آنكه مشكل به بحران بدل شود از سر ابتكار و خلاقيت به هم سخني و همدلي با عرف جاري جهان روي خوش نشان دهد. روي خوشي كه حسن روحاني آن را «راه سوم» ناميد؛ راهي كه هيبت و هويتش با دوراه «جنگ و تسليم» تفاوت دارد و به دنبال «همكاري و تعامل سازنده» با دنياست.
به اين ترتيب، انتخاب طريق مذاكره و منطق ديپلماسي را چه ناشي از جبر محيط منطقه بدانيم يا بازتاب شرايط داخلي، اقتضاي سرشت سياسي نظامي است كه در بزنگاه حوادث و بحرانها و در بزنگاههاي حساس، منافع و مصلحت ملي را برهر چيز ديگر مقدم شمرده است؛ منطقي كه مسوولان كشورمان دوبار پيش از اين (يكبار در پايان جنگ هشت ساله خود وبار ديگر هنگام نخستين نزاع امريكا عليه عراق در سال ۱۹۹۱) با اقتدا به دو مولفه مهم «مصلحت» و «تكيه بر ابزار ديپلماسي»، كشتي نظام را از تلاطم و خطر عبور دادند.
تصميمگيران ايران اكنون با ايستادن پاي منطق مذاكره نه تنها منطق جبر و تهديد حريف را با سوال و ترديد روبهرو ميكنند بلكه از پي اتهامي سنگين، سهمي جديد از مراودات جهاني را براي فرداي خود جستوجو و پسانداز كردند. و البته اين تنها ديپلماتها و مذاكرهكنندگان هستهاي ايران نيستند كه در اجراي اين سياست، پايان ترديد خود را انتظار ميكشند بلكه شركاي دور و نزديك ايران هم در افقهاي اين سياست جديد پارسي به تغيير نگاه غرب به ايران چشم دوختهاند.
كسي در اين ترديد ندارد كه مسيري كه تهران در مركز اروپا براي تعامل و مذاكره گشوده يك تجربه نوين است. به ثمر نشستن اين تجربه، تهران را در كنار دولتهايي خواهد نشاند كه هنر و علم ديپلماسي را در خدمت تحصيل و تامين منافع ملي قرار دادهاند.
بر همين مبنا، اكنون دولتمردان ايران نيز در تعقيب منطق گفتوگوي هستهاي به هر سه محصول ميمون مذاكره: تحصيل منافع، رفع اتهام و اثبات راستي خود نظر دارند، چنان كه حتي بزرگترين حريفان ايران در اين مناقشه از روش مذاكره چشمپوشي نكردهاند. حالا نه امريكا حاضر است مزاياي ميدان مذاكره با ايران را از نظر دور بدارد و نه حريفان خاورميانهاي جرات ايستادن در مقابل اراده مذاكرهكنندگان را پيدا ميكنند. اين مهم به دست نميآمد و نميآيد مگر با درك و شناختي درست از «فضيلت ديپلماسي».
آري 13 فروردين روز خنده ديپلماسي در شلوغ بازار آشفته جهان امروز، روز تحقق راهبرد برد- برد، روز تكريم و نه تهديد و تحريم، روز تولد دوباره ديپلماسي و پايان جدال پرهزينه بود. روزي كه اميدواريم تكثير شود.