در مورد انتشار بوي بد در تهران ،من هم سوال دارم
زهرا نژاد بهرام
عصر چهارشنبه انتشار بويي غيرعادي در بخشهاي مختلف تهران، شهروندان تهراني را به پرسش واداشت و مديران بخشهاي مختلف را غافلگير كرد؛ موضوعي كه تا امروز هم همچنان پاسخي براي علت بروز آن به طور رسمي داده نشده است. اما اينكه چرا بايد موضوعي به اين سادگي به بحران بدل شود، سوالي است كه پاسخ آن نيازمند واكاوي و ريشهيابي كارشناسي است. واقعيت اين است كه در مواقع بروز بحران، ما خودمان هم دچار بحران ميشويم. به ياد دارم آن روز- يعني عصر روز چهارشنبه- اخباري كه از طريق فضاي مجازي به دست ما ميرسيد با اخباري كه به طور مستقيم از ستاد بحران ميگرفتيم كاملا متفاوت بود. چراكه به هر حال ستاد بحران و سازمانهاي متولي چك ليستهايي را دارند كه به صورت علمي و منطقي به بررسي ابعاد مختلف حوادث ميپردازند. اما امروز آنچه باعث شده بنده چند خطي در مورد اين حادثه بنويسم، بررسي اين موضوع از منظر مديريت شهري است. از منظر شهري به دليل آنكه فاقد الگوي مديريت يكپارچه شهري هستيم، شهروندان هميشه جواب سوالات خود را از نزديكترين و دمدستترين حلقه مديريتي يعني مديريت شهري و شهرداري ميخواهند، در حالي كه در بسياري از حوادث متولي پيگيري و پاسخگويي نهادهاي ديگري هستند. به عنوان مثال در حادثه ياد شده، اين سازمان محيط زيست است كه بايد به عنوان متولي اصلي به ماجرا ورود پيدا كند و ضمن پيگيري ماجرا و ريشهيابي آن، شهروندان و افكار عمومي را از نتايج آنها مطلع كند. درحالي كه من احساس ميكنم، سازمان محيط زيست در چند سال گذشته به حاشيه كشانده شده است. البته من به شخصه مخالف همكاري بين سازماني نيستم ولي اين دليل نميشود كه سوالم را مطرح نكنم. اينكه واقعا علت اين حادثه چه بوده است؟ امروز به خاطر نداشتن همان الگوي مديريت يكپارچه شهري هر موضوع كوچكي ميتواند براي شهرمان به بحراني جدي بدل شود. شايد بد نباشد كه بدانيد بسياري از كشورها نيز فاقد الگوي مديريت يكپارچه هستند ولي در عين حال ستادها و سازمانهاي متولي در اين كشورها با يكديگر كاملا همسو و همراه هستند اما در كشور ما چنين نيست و نه ستاد اداري استانداري و نه ستادهاي ديگر در مواقع بحراني يك سو و همراه حركت نميكنند. نتيجه اين اقدامات جزيرهاي اين ميشود كه امروز بعد از 5 روز هنوز پاسخ درستي به شهروندان در مورد دليل بروز اين حادثه داده نشده است. البته از سوي فرمانداري و استانداري و.... تلاشهايي صورت ميگيرد ولي از آنجا كه در اين تلاشها بيشتر تامين منافع سازماني مد نظر است تا منافع عمومي و شهرو شهروندي معمولا تلاشها چندان رضايتبخش نيستند.
درحالي كه بايد در كلانشهري مانند تهران با 9 ميليون جمعيت و 700 كيلومتر مربع، منافع شهروندي بيش از هر چيزي مورد توجه قرار داشته باشد. در مورد حادثه ياد شده 3 نظريه اصلي وجود دارد. يكي از نظريهها دليل بروز اين رخداد را انتشار گاز شناسايي كه براي تشخيص نشتيها به كار ميرود، عنوان ميكند. دومين نظريه چاههاي جذبي و چاه فاضلاب پلاسكو و گازهاي انباشته شده در آن را عامل اين حادثه ميداند و بالاخره سومين نظريه نيز انتشار بوي مواد مخدر صنعتي را كه به شكل غيرقانوني و سياه در برخي از نقاط شهر توليد ميشود، منشأ بوي مرموز روز چهارشنبه ميداند. اما گذشته از اين مسائل انتظار ما از مسوولان امر اين است كه پالسها و نشانههايي اينچنيني را جدي بگيرند و تلاش كنند تا در كنار يكديگر و با هارموني مشخصي حوادثي اينچنيني را دنبال و رسيدگي كنند. و بالاخره اينكه اگر اين گاز خداي ناكرده گازي سمي و خطرناك بود، آن وقت تكليف تبعات انتشار آن را چگونه ميخواستيم جبران كنيم؟ آن هم درحالي كه هنوز بعد از چند روز نتوانستهايم حتي به اين سوال جواب دهيم كه منشأ انتشار اين بو چه بوده است!؟