ضرورت پاسخگويي
سيد علي ميرفتاح
شوراي عالي انقلاب فرهنگي منتقد زياد دارد. علاوه بر اينكه اينطرفيها سوال و ابهام دارند و به شورا ايراد و اشكال ميگيرند، صداي آنطرفيها هم درآمده و فرم و محتوا و تصويبات اين نهاد قديمي را تاييد نميكنند. نه تنها تاييد نميكنند بلكه اعتراض خود را رسمي و علني اعلام عمومي ميكنند. خاطرتان باشد در بادي امر هم شوراي عالي انقلاب فرهنگي منتقد و مخالف و معترض زياد داشت؛ طبيعي بود كه غيرحزباللهيها از آن خوششان نيايد و دايم بدش را بگويند. پاكسازيشدهها، جواناني كه به در بسته دانشگاه خوردند و چند سالي از تحصيل بازماندند، اكثر دستاندركاران آموزش عالي كه رشتههاي قديميشان را شوراي اول پنبه كرد و خيليهاي ديگر طبيعي بود كه دل خوشي از انقلاب فرهنگي نداشته باشند و همواره- هر جا دستشان برسد- اعضاي نامدار شورا را منكوب كنند. هنوز هم هر وقت دكتر سروش در خارج از كشور سخنراني ميكند، گروهي به اعتراض بلند ميشوند و زخمكهنه انقلاب فرهنگي را باز ميكنند و جواني و تحصيل تباه شده خود را از او طلب ميكنند. اما جالب اينجاست كه علاوه بر ضدانقلاب، حزباللهيها هم منتقد انقلاب فرهنگي بودهاند و هستند و دلشان با شورا و اعضاي شورا صاف نيست. ضدانقلاب ميگويد اين چه سودايي بود كه در سر روشنفكران انقلابي افتاد و آنها را به اين صرافت انداخت تا دانشگاه را اسلامي و انقلابي كنند و عناصر ضدانقلاب و ضد اسلام را از محيط دانشگاه بيرون بيندازند و به اين بهانه آموزش عالي را از درون نابود كنند؟ انقلابيها اما ميگويند نه تنها دانشگاه اسلامي و انقلابي نشد بلكه به جهت ندانمكاريها و توطئهها و خيانتهاي بعضي از دستاندركاران، دانشگاه به ورطه سكولاريسم افتاد و بيش از پيش از اسلام و انقلاب فاصله گرفت. در اين ميان حتي بعضي از اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي هم از عملكرد شورا راضي نيستند، سهل است، معتقدند كه تكنوكراتها، ليبرالمسلكها، وابستههاي به غرب و طرفداران سرمايهداري با نفوذ در نظام جمهوري اسلامي انقلاب فرهنگي را به جاي مكه به تركستان بردند و دانشگاه را به مركز غربزدگي و سكولاريسم و پرورش ضدانقلاب تبديل كردند. آقاي رحيمپورازغدي در جلسهاي كه مرحوم آقاي هاشمي هم در آن حضور داشت صراحتا زبان به انتقاد چرخاند و سياستهاي دولت سازندگي را طعنه زد و نفوذ ضدانقلاب را به عملكرد شورا نسبت داد... فعلا وارد محتواي بحث نميشوم و راستي و درستي انتقادهاي اينطرفي و آنطرفي را داوري نميكنم، عرض من چيز ديگري است. ميگويم شوراي انقلاب فرهنگي از بدو تولد چوب دو سر طلا شده و از همه طرف فحش خورده و بد شنفته. همين اخيرا در جريان انتخاب آقاي عاملي احتمالا در روزنامهها و فضاي مجازي ديدهايد كه دو طرف خصوصا طرف دوم چطور شمشير را از رو بستند و نه فقط بعضي اشخاص را بلكه خود «نهاد» را شستند و روي بند پهن كردند. يكي از دوستان حزباللهي يادداشت تندي نوشته بود كه هيچ كم از حمله ضدانقلابها به شورا نداشت. اگر يكي، دو مورد بود حمل بر نگاه شخصي و فردي ميكردم و از آن ميگذشتم اما كافي است در ميان رسانههاي اصولگرا و ارزشي، كامنتهاي مربوط به انتصاب استاد عاملي را سرچ كنيد تا حساب كار دستتان بيايد كه شوراي انقلاب فرهنگي در چشم دوستان چه جايگاه و پايگاهي دارد. شورا را نه در مسجد دهندش ره كه رند است، نه در ميخانه كين خمار خام است... اما انصاف اين است كه اگر نقدهاي دو طرف را بخوانيد ميبينيد كه چندان بيمبنا هم نقد نكردهاند. نميگويم اين نقدها با ملاحظات سياسي و جناحي آميخته نيستند. هستند اما چندان بيبهره از حقيقت هم نيستند. بالاخره سوالات و ابهامات و انتقادهايي وجود دارد كه تاكنون كسي به آنها جواب نداده. اين سوالات و ابهامات روي هم تلنبار شده و طرفين را از اصل و فرع شورا عصباني كرده. اين عصبانيت در اطراف ديگر نهادها هم كم و بيش وجود دارد. از آنجا كه در جمهوري اسلامي سنت پاسخگويي جديدالاحداث است و هنوز كار دارد تا نهادينه شود، خيلي از سوالات در 40 سال بيپاسخ ماندهاند و ديگر بيش از اين نميشود جوابشان را به تعويق انداخت. پيشنهاد مشخصم اين است كه فرصت ورود جناب استاد عاملي را مغتنم بشماريم و به اين بهانه مجال پاسخگويي را براي شوراي عالي انقلاب فرهنگي فراهم كنيم و از همه منتقدان بخواهيم تا به دور از عصبانيت سياسي و جناحي وارد گفتوگو شوند و جوابهاي شورا و دستاندكاران شورا را بشنوند. رييس يا دبير شورا اگر آب دستشان است، لازم است زمين بگذارند و متواضعانه و با صبر و حوصله به رسانهها بيايند و انتقادها را جواب بدهند، احيانا اگر خطايي هم رفته گردن بگيرند و عذر بخواهند. اين كار هم به قوام گرفتن فرهنگ پاسخگويي كمك ميكند هم يك بار براي هميشه استخوان شك و ترديد را از لاي زخم دانشگاه درميآورد و غائلهها قديمي را ختم به خير ميكند.
بيش از اين نميشود سوالات را به تعويق انداخت و از كنار منتقدان با بياعتنايي گذشت. اين بياعتناييها كار دستمان ندهند، شانس آوردهايم.