نگاهي به نمايش «ماه در آب»
احساس گناه هميشگي
سيد ساجد متوليان
نمايش «ماه در آب» نوشته محمد يعقوبي از ديماه امسال به كارگرداني سيد علي هاشمي در تالار قشقايي تئاتر شهر روي صحنه رفته است. درونمايه نمايش «ماه در آب»، مهاجرت است؛ مهاجرت به مثابه واكنشي ناآگاهانه، نه كنشي آگاهانه. رد پاي احساس گناه را در جايجاي نمايش، چه در حرفهاي بازگو شده و چه در حرفهاي بازگو نشده شخصيتها به روشني ميبينيم. اين احساس گناه همان انگيزه قدرتمندي است كه بيشتر كنشهاي شخصيتها را در طول نمايش شكل داده است. در نمايش «ماه در آب» شخصيت مازيار (با بازي كريم اميني) فردي است كه به گفته خودش، در «نه گفتن» ناتوان است. او زماني كه احساس ميكند ديگر وضعيت موجود را نميخواهد، آسانترين و غيرمسوولانهترين راه را برميگزيند: فرار. وقتي به اين نتيجه ميرسد كه زندگي زناشويياش به بنبست رسيده است چون نميخواهد همانند بسياري از زن و شوهرها فقط همديگر را تحمل كنند، همسر و دختر ششماهههاش را ترك ميكند. شخصيت آيسودا (با بازي درخشان و صداي نافذ آذر خوارزمي) مسووليتپذيرترين شخصيت نمايش و نمادي از «ايگو» يا آن بخشي از روان است كه مسووليت تطابق خواستههاي «ايد» با واقعيات بيروني و ايجاد تعادل بين ايد و «سوپرايگو» (وجدان اخلاقي) را برعهده دارد. شخصيت بهرام (با بازي فرهاد روشن) نماد آن دسته از فرزنداني است كه نقش منجي را در خانوادههاي بدكاركرد به عهده ميگيرند. منجي، كودكي است كه احساس ميكند در وضعيت پرآشوب خانواده، بايد بيش از سنش بفهمد و بيش از توانش مسووليت به عهده بگيرد. شخصيت آلما (با بازي متفاوت آزاده مويديفرد) نيز براي حل مسالهاش (خيانت شوهر) سازوكار دفاعي انكار را برميگزيند. او تصور ميكند با بياهميت جلوه دادن موضوع خيانت و آشتي با شوهرش، ميتواند مسالهاش را حل كند. شخصيت آروين (با بازي خوب سهند جاهد) نماد فرزنداني است كه در خانواده بدكاركرد نقش منزوي را به عهده ميگيرند. آروين با اينكه كار درست و حسابي ندارد از خانوادهاش جدا زندگي ميكند و اول فكر مهاجرت به سرش ميزند تا از خانوادهاش دور باشد اما بعدا تصميم ميگيرد از طريق ازدواج كردن بين خودش و خانوادهاش فاصله بيندازد. شخصيت باران در كودكي (با بازي دلنشين ترنم كرمانيان و تارا وفاخواه كه اين نقش را يكشب در ميان بازي ميكنند) نماد بسياري از كودكان اين سرزمين است كه در كودكي مجبور به گرفتن تصميمهاي سخت ميشوند. شخصيت مادربزرگ يا ليلا خانم (با بازي طنازانه و دلنشين ليلي فرهادپور) كه دچار فراموشي است و دامادش بهرام را به جا نميآورد. دغدغههاي او در محدوده سطح اول هرم مازلو يعني خوردن و آشاميدن و خوابيدن است. شخصيت مادربزرگ را ميتوان نماد جنبه خردورز زنانگي در جامعه مدرن دانست كه به حاشيه رفته و منزوي شده است. هاشمي، كارگردان نمايش، در اجراي خود تغييراتي جزيي نسبت به نمايشنامه اصلي ايجاد كرده است. در نسخه اصلي، فقط صداي شخصيت باران در جواني را ميشنويم اما در اجراي حاضر، شكوفه هاشميان نقش باران در زمان حال را ايفا ميكند. به نظر ميرسد، اين تغييرات خللي در انتقال پيام نمايش ايجاد نكرده و اتفاقا به سريعتر شدن ريتم نمايش كمك كرده است.