قضاوتهاي تاريخي
جعفر گلابي
سخنان آقاي موسويخوئيني در مورد آقاي هاشميرفسنجاني بازتاب بسيار گستردهاي داشت، سياسيون بسياري حتي در مجمع روحانيون مبارز پيرامون متن و زمان مصاحبه موضع منفي گرفتند و به نفي مدلول آن پرداختند. با اينكه چنين انتقادهايي كم و بيش تاكنون از آقاي رفسنجاني شده بود، اين سوال مهم به وجود ميآيد كه چرا اين اظهارنظر تا اين حد مورد توجه قرار گرفت و بازتاب گسترده داشت؟ به نظرم علت گستردگي توجهها به شخصيت آقاي خوئيني باز ميگردد و اتفاقا سياسيون مشهوري كه برآشفتند با علم به همين شخصيت و شناختشان از ايشان تاب نياوردند و انتقادشان تا اعتراض هم پيش رفت. آقاي موسويخوئيني سه خصلت مهم و شاخص دارد، ايشان تقريبا به هيچوجه تحت تاثير جو و فضاسازي قرار نميگيرد و اگر به راي و نظري برسد با استدلال و برهان ممكن است از آن عدول كند ولي بر اثر كثرت و وزن گويندگان و مخالفان تغيير موضع نميدهد. وي خصوصا در مسائل سياسي بسيار عميق و دقيق و معيارگراست، لذا در پيچ و تابهاي سخت و پيچيده و پرابهام خط و ربط سياسي خود و اصولي كه به آن معتقد است را فراموش نميكند و فرو نميگذارد. او در شناخت شخصيت افراد خصوصا سياسيون توان فوقالعادهاي دارد و با همين شناخت در تشخيص رفتارشان سياستمداري حاذق است. محترميني كه از نزديك وي را ميشناسند و به نقد قضاوت وي در مورد عملكرد آقاي هاشميرفسنجاني پرداختند با همين خصلتها آشنا هستند و خوب ميدانند چه كسي و چرا اين سخنان را بيان كرده است و چه سان انبوه مبالغهها و بعضا قديسسازي از شخصيت آقاي رفسنجاني بر اثر سخنان چنين شخصيتي رنگ ميبازد و واقعيت مسائل براي قضاوت دقيقتر بيشتر جلوه ميكند.
فكر ميكنم وي در مصاحبه خود گوشه چشمي به تاريخ داشته است و يكي از دلايل خرق عادت ايشان كه به سكوت تمايل دارد .
در اين مورد خاص «قضاوت آيندگان» است. آقاي هاشميرفسنجاني كه بسياري از خوبيها و بديهاي كنوني كشور و جامعه حاصل فكر و تصميم و شخصيت ايشان است بايد مستقل از اينكه چه كساني و چرا با او مخالفند، مورد قضاوت قرار گيرد. اگر آقاي احمدينژاد مخالف سرسخت او بود و با استفاده از فضاي منفي عليه او از پلكان قدرت بالا رفت و خسارتها به كشور زد، دليل نميشود كه اشتباهات بزرگ و كوچك آقاي رفسنجاني محاسن او قلمداد شود. ردصلاحيت، تهمتهاي فراوان، اجحاف در حق خانواده وي و حتي اشتباهات و افراط برخي اصلاحطلبان در حمله به او هيچ يك تندروي يا كندروي آقاي هاشميرفسنجاني را ثابت نميكند. اگر آقاي گنجي كه خود را اصلاحطلب نميداند، روزي به ناروا او را عاليجناب سرخپوش خطاب ميكند، آيا بايد از افراط در مقوله سازندگي و از دست دادن فضاي معنوي زمان جنگ و تقدم توسعه اقتصادي بر توسعه سياسي به وسيله آقاي هاشمي حمايت كنيم؟ اساسا اين مقولهها چه ربطي به يكديگر دارند؟
جالب است برخي نزديكان و دوستداران آقاي هاشمي به جاي پاسخهاي تاريخي و مستند به سخنان آقاي خوئيني خود او را تندرو و راديكال خطاب ميكنند و تلويحا تهديد به افشاگري ميفرمايند، يا ماجراي اشغال سفارت امريكا را پيش ميكشند و تغافل ميكنند كه سخنانشان را چهار نفر آدم عاقل هم خواهند خواند.
فرض كنيم آقاي خوئيني تندرو و راديكال بوده است، اشغال سفارت بدون هماهنگي با امام بوده و از اساس خطا بوده است، اينها چه ربطي دارد به شخصيت و منش آقاي هاشميرفسنجاني كه تند بوده است يا كند؟ اين نوع موضعگيريها حتي اگر در كوتاهمدت جواب بدهد در درازمدت به ضرر شخصيت تاريخي آقاي هاشمي خواهد بود و عملكردش را بدون دفاع خواهد كرد. آقاي خوئيني به عنوان شخصيتي كه در متن و جزييات حوادث و رويدادهاي انقلاب قرار داشته، برداشت خود را از نوع عملكرد آقاي هاشميرفسنجاني با صداقت بيان و در اين رابطه به سخنان و رفتار مشخص خود او استناد كرده است، سخنان و مواضعي كه در اواخر عمر آيتالله رفسنجاني به هر دليل تغيير كرده و ظاهر جديدي به خود گرفته است. آيا اگر تغيير مواضع آقاي هاشميرفسنجاني به مذاق بسياري خوش آمده است بايد انبوه سخنان و رفتار وي در گذشته به فراموشي سپرده شود و حتي در يك بحث تاريخي به آن اشارهاي صورت نگيرد؟