در نكوهش بعضي از تماشاگران ايراني
فوتبال فقط قرص شادي نيست
مصطفي اعتزالي
اينكه عدهاي از تماشاگران ايراني در جريان بازي ايران و چين به مهدي طارمي اهانت و فحاشي كردهاند، از اين حيث عجيب است كه در بازيهاي ملي، آن هم وقتي يك تورنمنت مهم در جريان است و هنوز كار تيم تمام نشده، چنين پديدهاي، نه كه بيسابقه باشد، كمسابقه است. بسياري هنوز فراموش نكردهاند كه پس از شكست آلمان مقابل ايتاليا در نيمهنهايي جام جهاني 2006، دهها هزار آلماني حاضر در ورزشگاه به پا خاستند و تيم كشورشان را تشويق كردند و براي آن تيم كوشا، ترانهاي غمگين خواندند و اشك و احترام خودشان را نثار تيم ملي آلمان كردند. چنين صحنههايي در فوتبال ايران هم سابقه دارد. در پايان فصل 95-94 ليگ برتر فوتبال ايران نيز وقتي پرسپوليس در هفته آخر قهرماني را از دست داد، تماشاگران اين تيم پس از سوت پايان بازي، مدت مديدي ايستادند و تيمشان را تشويق كردند. استقلال نيز در دهه هفتاد چنين تجربهاي را از سر گذرانده است. خلاصه، غرض اين نيست كه بگوييم فوتبال ما به كلي عاري است از آن شب باشكوه فوتبال آلمان در نيمهنهايي جام 2006. ولي ظاهرا بازيهاي تيم ملي براي ما تفاوتي دارد با بازيهاي باشگاهي. «تعهد هواداري» ظاهرا در بازيهاي باشگاهي بيشتر از بازيهاي تيم ملي است. كساني كه براي تماشاي بازيهاي پرسپوليس و استقلال و سپاهان و ملوان به ورزشگاه ميروند، گويا فوتبال برايشان جديتر از گردشگراني است كه در امارات به تماشاي بازيهاي تيم ملي نشستهاند.
اما جدا از اين نكته به نظر ميرسد كه فوتبال براي ما حكم قرص شادي دارد. جامعه ايران با انواع و اقسام مشكلات اقتصادي و سياسي و فرهنگي دست و پنجه نرم ميكند. البته اكثر جوامع كم و بيش چنين مشكلاتي دارند ولي نيازي به گفتن نيست كه در شرايطي كه خشم و نارضايتي در بسياري از ما كم و بيش نهادينه شده، ظاهرا به فوتبال به مثابه قرص شادي مينگريم. يعني بازي فوتبال قرار است ما را شاد و خوشحال كند. وقتي هم كه اين شادي محقق نميشود، نوبت به تخليه آن خشم تلنبار شده در وجود اين يا آن تماشاگر ميرسد. تماشاگراني كه پرخاشگريشان تاثير منفي و مخرب خودش را دارد. رفتار تماشاگران ايراني در جريان بازي ايران و ايرلند در ورزشگاه آزادي در مرحله پليآف جام جهاني 2002، نمونه تام و تمامي از روحيه ضد ملي تعدادي از تماشاگران بازيهاي تيم ملي است. در واقع به نظر ميرسد كه برخي از تماشاگران ايراني، علاقهاي به بازيكنان تيم ملي و حتي به خود تيم ملي ايران ندارند. آنها فقط منتظرند ايران پيروز شود و به خيابانها بريزند و شادي كنند، اگر بازيكنان و مربي تيم ملي نتوانند اين غرض را برآورده كنند، شلاق خشم اين هواداران بر گرده بازيكن و مربي تيم ملي مينشيند. آنها را در ميانه مسابقه ميآزارد. كمااينكه در مسابقات جهاني كشتي در سال 2018، پس از ناكامي كشتيگيران آزادكار ايران، عدهاي از تماشاگران در سالن مسابقات به رسول خادم توهين كردند و كلماتي را نثارش كردند كه هيچ وقت هيچ كس فكر نميكرد از زبان تماشاگران كشتي نثار رسول خادمي شود كه يكي از اسطورههاي كشتي ايران و قطعا بهترين كشتيگير ايران در سالهاي پس از انقلاب بوده است. گويا وظيفه رسول خادم و مهدي طارمي، صرفا خلق پيروزي است. آنها فقط بايد پيروزي خلق كنند تا مشتي تماشاگر از همه جا ناراضي، موقتا شاد شوند و افتخار كنند ... البته كه يكي از كاركردهاي اجتماعي فوتبال واقعا همين خوشحال كردن مردم است. اما اين تنها كاركرد فوتبال نيست؛ فوتبال به كار اتحاد و همدلي عمومي و ملي هم ميآيد. ميتوان در عين اتحاد غمگين بود از شكست تيم ملي. نيازي نيست از بازيكنان تيم ملي متنفر شويم بابت شكست تيم. تازه هنوز كه شكستي رخ نداده. حداكثر يكي، دو فرصت گل هدر رفته در عين رقم خوردن پيروزي.
كارلوس كيروش پس از بازي اول ايران در جام 2019 گفت: ما ميكوشيم هواداران واقعي ايران را تا پايان جام خوشحال كنيم. مفروض حرف او گويي اين نكته بود كه هواداران تيم ملي ايران به دو دسته واقعي و غيرواقعي تقسيم ميشوند. حق با كيروش بود. بعضي از كساني كه در جايگاه تماشاگران ايران نشستهاند و در جريان بازي به بازيكن خودي فحش ميدهند، قطعا هوادار واقعي تيم ملي ايران نيستند. هوادار واقعي در برد و باخت همراه و همدل بازيكنان تيم ملي است. دستكم با فحاشي به بازيكن خودي، آن هم قبل از اينكه داور سوت پايان بازي را بزند، چوب لاي چرخ تيم ملي نميگذارد و آب در آسياب حريف نميريزد.