نيوشا مزيدآبادي
سيوچهارمين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر،
24 بهمن ماه كار خود را با اجراي آثار موسيقيدانان داخلي و خارجي آغاز خواهد كرد. پس از پايان يافتن دوره سي و سوم تعدادي از اهالي موسيقي تمامي تلاش خود را به كار گرفتند تا بعد از سالها سندي براي برگزاري اين رويداد موسيقي تدوين كنند. حالا اين دوره از جشنواره برخلاف دورههاي پيشين كه حواشي بسيار زيادي داشت، داراي آييننامه (شيوهنامه) اجرايي است كه مدتها پيرامون تدوين و تصويب آن بحث بود. اما آنچه بعد از انتشار جدول سي و چهارم به ذهن هر بينندهاي متبادر ميشود، اين است كه تعجيل فراواني در انتخاب گروهها و جمعبندي جدول جشنواره اتفاق رخ داده است؛ از حضور گروهها و نوازندههاي كمتر شناخته شده (كه حالا جشنواره موسيقي فجر ميتواند مجالي مهيا براي ارايه كارشان باشد) گرفته تا حضور خوانندهها و گروههاي پاپي كه در طول سال، سالنهاي اجراي موسيقي كشور را در اختيار دارند.
اگرچه تعجيل پيش آمده در انتخاب گروهها و هنرمندان داخلي وخارجي، با توجه به تاخير در تصويب آييننامه اجرايي، امري طبيعي به نظر ميرسد اما حتي اين آييننامه هم بيش از آنكه مانيفستي براي برگزاري يك رويداد هنري باشد، آييننامهاي اداري است. در گزارش پيشرو هويت هنري جشنواره موسيقي فجر منظور نظر قرار گرفته تا شايد پاسخ پرسشهايي اساسيتر را مطرح كنيم؛ چرا بعد از گذشت 33 سال از برگزاري يك رويداد هنري سالانه، هنوز نتوانستهايم آن را نه تنها در عرصه بينالمللي بلكه در قامت ملي هم صاحب ارزش و اعتنا كنيم؟ چه ساز و كاري بايد پيش ميگرفتيم و چه اهدافي را دنبال ميكرديم كه از غافلهشان عقب ماندهايم؟ آيا نگاه كلي حاكميت بر موسيقي سبب رونق كم اين جشنواره شده يا مديران برگزارياش در برنامهريزي و ترسيم آينده روشن براي آن، دچار ضعف بودهاند؟ شهرام صارمي (دبير اجرايي جشنواره) درباره بعضي حواشي سي و چهارمين جشنواره موسيقي فجر با «اعتماد» صحبت كرده و رامين صديقي نيز به شرح شيوههاي معرفي و برندينگ يك رويداد هنري در سطح بينالمللي پرداخته است. رامين صديقي در طول چندين دوره از جشنواره موسيقي فجر، عهدهدار بخش بينالملل آن بوده و فستيوالهاي مستقل موسيقي موفقي را در ايران برگزار كرده است.
با يا بي«آييننامه»؛ فرقي ميكند؟
وقتي حميدرضا نوربخش (مديرعامل خانه موسيقي) سكان مديريت سيويكمين جشنواره موسيقي فجر را به دست گرفت، از آنجا كه خانه موسيقي در سيبل انتقادات بخش عظيمي از موسيقيدانان ايران بود، طبيعي بود كه مديريتش بر جشنواره نيز مورد انتقاد قرار بگيرد. اين انتقادهاي تند و تيز اگرچه تا سپريشدن سه دوره، نتوانستند راه به جايي ببرند اما بعد از پايان يافتن دوره سي و سوم و تغيير مديريت دفتر موسيقي، سرانجام منتقدان اين جريان توانستند تا طرح تدوين آييننامه برگزاري جشنواره موسيقي فجر را به دفتر موسيقي ارايه كنند. ماهها به تحقيق، تفحص و برگزاري جلسات متعدد سپري شد تا نهايتا آييننامه اجرايي جشنواره موسيقي فجر به تصويب دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد رسيد. اتفاقي كه به نظر ميآمد بعد از گذشت سالها از برگزاري يك رويداد هنري، رخدادي فرخنده باشد، بعد از انتشار آب پاكي را روي دست كساني ريخت كه بيگمان تصور ميكردند با يك مانيفست يا سياست كلي براي برگزاري جشنواره، روبهرو هستند.
حالا سي و چهارمين جشنواره موسيقي با آنكه آييننامه اجرايي دارد اما خالي از حاشيه نيز نبوده است؛ از اعتراض مهران مهرنيا به نحوه انتخاب آثار توسط شورا گرفته تا واكنش چند خواننده ايراني به تعدد اجراها براي يك خواننده و انصراف آنها از حضور در جشنواره، تنها بخشي از حواشي جشنوارهاي است كه تنها 10 روز به برگزاري آن باقي مانده است.
شهرام صارمي (دبير اجرايي جشنواره) در گفتوگو با «اعتماد» درباره اعتراض اين هنرمندان به نحوه بررسي آثار و حضور چند خواننده در گروههاي متعدد كه خلاف آييننامه است، ميگويد: « امسال فراخواني داشتيم كه بر اساس آن حدود 280 گروه براي شركت در جشنواره ابراز تمايل كردند اما هيات انتخاب توانست از بين اين تعداد تنها حدود 20 گروه را بر اساس ظرفيت سالنهايي كه در اختيار جشنواره بود، انتخاب كند. طبيعي است كه در اين انتخاب بعضي گروهها منتخب نشدند و اصلا اين طور نبوده كه كسي انصراف داده باشد اما در خبرهاي منتشر شده توسط رسانهها اعلام شده كه اين افراد انصراف دادهاند.»
او درباره اعتراض پوريا اخواص (خواننده) به شيوه اجراي آييننامه و حضور يك خواننده در دو گروه ميگويد: «دوست عزيزم پوريا اخواص اعتراض داشت، چرا برخلاف آييننامه يك خواننده در دو گروه به اجراي برنامه ميپردازد؟ اين اعتراض كاملا بجاست اما ما در شرايط خاص ناچار شديم اين كار را انجام دهيم، چرا كه خواننده يكي از گروهها، پس از جلسات تمرين از جشنواره تقاضاي مالي ويژهاي داشت كه نميتوانستيم آن را تقبل كنيم و به همين دليل كنارهگيري كرد و با وجود تلاشهايي كه انجام داديم، موفق نشديم او را به جشنواره برگردانيم پس سرپرست گروه ناچار شد، خواننده ديگري را انتخاب كند كه آن خواننده هم در گروه ديگري كه اثرش در فراخوان پذيرفته شده بود، به اجراي برنامه ميپردازد.»
صارمي: دوستان صداقت را رعايت كنند
شهرام صارمي تشريح بيشتر اين حواشي را به نشست خبري جشنواره موكول كرده و ميگويد: «دوستان كملطفي ميكنند و من هم ترجيح ميدهم در اين باره صحبتي نكنم. من با كسي موضعي ندارم اما اي كاش واقعا دوستان صداقت را در رفتارشان رعايت ميكردند.»
وجود يك فراخوان ملي براي حضور گروههاي موسيقي كه تا به امروز فرصتي براي ارايه كارشان نداشتهاند، ممكن است اتفاقي مبارك و ميمون باشد اما پرسش اينجاست كه اين گروهها بر اساس چه متر و معياري انتخاب شدهاند؟ چرا باز هم مثل دورههاي پيشين خبري از گروههاي باسابقه و حتي تازهكار با كيفيت در جدول سي و چهارمين جشنواره موسيقي فجر نيست؟
صارمي در پاسخ اين پرسشها ميگويد: «ما از هر كسي كه در موسيقي دستگاهي ايران يا ساير موسيقيهاي جدي و هنري، در حال فعاليت است، دعوت كردهايم تا در جشنواره حضور داشته باشند اما هر يك بنا به هر دليلي از اين كار سر باز زدند. بنابراين جدولي كه امروز ميبينيد جمعبندي همه تلاشهايي است كه صورت گرفته و نميگوييم تمام پتانسيلي است كه ميتوانستيم، داشته باشيم. داوري آثار ارسال شده به فراخوان را هم هيات انتخاب انجام دادهاند كه شامل افرادي مثل شاهين فرهت، امير بكان، رامين بهنا، اميرمهيار تفرشيپور، كيوان فرزين، آيدين صميميمفخم، من و ناصر صفاريان ميشود.»
صارمي درباره انتخاب گروههاي خارجي ميگويد: «تصميمگيري براي انتخاب گروههاي خارجي و دعوت از آنها، از ماهها قبل انجام شده بود و ما از قبل گزينههايي را در نظر داشتيم. هر چند باتوجه به شرايط اقتصادي حاكم بر جشنواره من اين پيشنهاد را دادم كه امسال از برگزاري بخش بينالملل صرفنظر كنيم اما جناب ترابي اصرار داشتند (ولو اندك) اين بخش اجرا شود. به همين دليل امسال گروههاي كوچكي دعوت شدهاند كه اگرچه شناخته شده هستند اما هزينههاي كمتري براي دعوت آنها پرداختهايم.»
دبير جشنواره؛ ويتريني براي معرفي آن
شايد يكي از مهمترين مسائل و مشكلات پيش روي جشنواره موسيقي فجر، ضعف نگاه آيندهنگر و ايدهپرداز در شيوه مديريتي مديران برگزارياش باشد وگرنه سخت ميشود، تصور كرد يك فستيوال موسيقي 33 دوره بهطور متناوب و در قد و قامت بينالمللي برگزار شود اما هنوز در محافل موسيقي دنيا ناشناخته باشد. چه دلايلي موجب عدم موفقيت و شناسايي جشنواره موسيقي فجر در قياس با ساير فستيوالهاي موسيقي دنيا (حتي آنها كه در كشورهاي همسايه برگزار ميشوند) شده است؟ نگاه جريان حاكم بر موسيقي روي اين فستيوال تاثير گذاشته يا «فجر» از نبود يك انديشه مشخص رنج ميبرد؟
رامين صديقي (مدير نشر هرمس) در اين باره به «اعتماد» ميگويد: « برگزاري يك جشنواره، مجموعه عواملي دارد كه كمكم باعث شناسايي آن در دنيا ميشود. جشنواره بايد يك مانيفست يا سياست كلي داشته باشد كه اهداف آن را مشخص كند. اگر قرار باشد يك جشنواره، تبديل به برندي بينالمللي شود طبيعتا بايد در مراودات بينالمللي نيز حضور فعال داشته باشد و فعاليت منطقهاي جوابگوي اين كار نيست. اينكه بخش داخلي يا حتي جوايز و مسابقات آهنگسازي را گستردهتر كنيم، كمكي به اين هدف نميكند. اساسا جشنوارهاي ميتواند در عرصه جهاني بينالمللي مطرح شود كه بخش بينالملل داشته و اين بخش صاحب مانيفست هنري باشد. ما در تمام اين سالها دورههايي داشتهايم كه هنرمندان مطرحي هم به ايران سفر كردهاند اما صرفا مطرح بودن هنرمند كافي نيست. بايد در بخش بينالملل سياستي مشخص داشته باشيم.»
رامين صديقي مدير جشنواره و اعتبار او در عرصه بينالمللي را نيز به نوعي ويترين آن ميداند و ميگويد: « اصولا در دنيا جشنوارهاي نداريم كه دبير آن به سرعت تغيير كند. در واقع اين دبير است كه سياستهاي كلي را تعيين ميكند و اعتبار و ارتباطات او و نيز شناخته شدنش در جهان (يا به تدريج شناخته شدنش) ميتواند نام جشنواره را نيز در دنيا مطرح كند. ما 34 دوره جشنوارهاي را برگزار كردهايم كه اگر فقط 15 دوره از آن يك دبير واحد داشت، ميتوانست در محافل ديگر نيز ديده شود و ويتريني باشد براي معرفي سياستهاي جشنواره فجر به دنيا. در حالي كه هر دو يا سه سال دبير اين جشنواره عوض ميشود. پس فارغ از اينكه دولت يا وزارتخانهاي مدير جشنواره را حمايت ميكند، آن چيزي كه جلوه بيروني دارد، ثبات شخصيت دبير است كه ما در طول اين 33 دوره از آن بيبهره بودهايم. پيرو اين مساله هدفگذاري ثابتي هم وجود نداشته است.»
جشنواره فقط كنسرت نيست
با اينكه بخش بينالملل جشنواره موسيقي فجر به واسطه حضور هنرمندان خارجي، در طول سالهاي برگزاري از اهميت ويژهاي برخوردار بوده اما هنوز نتوانسته مشي روشن و يكدستي داشته باشد. پرسش اينجاست كه آيا مديران جشنواره موسيقي فجر تنها به اينكه چند هنرمند خارجي را دعوت كنند تا باكس بينالمللشان خالي نباشد، بسنده كردهاند؟ وقتي از ديپلماسي فرهنگي صحبت ميكنيم، مشخصا دنبال چه هستيم؟ اينكه هنرمندي از راه نرسيده كنسرتش را برگزار كند و همان شب راهي بلاد خود يا ديگري شود، براي تحقق شعار ديپلماسي فرهنگي كفايت ميكند؟ آيا بهتر نيست اين هنرمندان تجربيات خود با همتايان ايرانيشان را به اشتراك بگذارند؟
رامين صديقي معتقد است: « ما اغلب اوقات هنرمندان خوبي را هم به جشنواره دعوت كردهايم اما اين كفايت نميكند. جشنواره فقط يك كنسرت نيست، كنسرت بخشي از جشنواره است. لازم بود ما براي بخش بينالملل فعاليتهاي جنبي ديگري هم داشته باشيم. مثلا ميتوانستيم ميهمانان ويژهاي داشته باشيم، نشستهاي تخصصي و كنفرانس برگزار كنيم، اكران فيلم داشته باشيم و ساير فعاليتهايي كه اين ديگ را جوشان نگه ميدارد. اين كارها به تناوب وجود داشت و نداشت. حتي در بخش پژوهش هم كه در دورههاي مختلف جشنواره برگزار ميشد، بسيار ضعيف عمل كرده و به فعاليتهاي درونمنطقهاي بسنده كردهايم كه نتوانست خارجيها را درگير كند.»
اين ناشر برگزيده موسيقي ضعف در اطلاعرساني را نيز يكي از مهمترين نقاط ضعف جشنواره موسيقي فجر ميداند: «اطلاعرساني يكي ديگر از جنبههايي است كه ما در جشنواره به آن توجهي نكردهايم. هنوز جشنواره موسيقي فجر سياست درستي ندارد. هنوز جايي نيست كه كارنامهاي از فعاليتهاي گذشتهمان را در آن منعكس كرده باشيم. تقويم درستي نداريم و همان هم آن قدر دير اعلام ميشود كه صحت و سقمش براي مخاطبان مشخص نيست.» اما صديقي نحوه برخورد با هنرمندان خارجي را نيز نكتهاي مهم و اساسي ميداند كه در اين سالها كمتر مورد توجه قرار گرفته است: « در بسياري از دورهها، با هنرمندان به درستي برخورد نشده است؛ چه از نظر شكل و شمايل پذيرايي و چه از نظر ايجاد انگيزه در آنها. مهم اين نيست كه براي هنرمندان خارجي يك هتل رزرو كنيم و دستمزدي هم به آنها بدهيم. تيم برگزاري بايد زير بال و پر هنرمند را بگيرد. او نياز دارد برنامههاي ديگر را هم رصد كند تا انگيزه بگيرد و ببيند در اين محفل موسيقي چه خبر است؟ ما در جدول برنامهها حتي نام گروهها را هم نميآوريم. مثلا مينويسيم تريويي از فرانسه. حالا معلوم نيست اين تريو كلاسيك است يا جز؟ طبيعي است كه هنرمندان متوجه ميشوند در كشور ميزبان به چه صورت معرفي ميشوند و با اين شيوه كار را جدي نميگيرند. تاسفآور است كه در انتهاي كار ما را مثل خيلي از كشورهاي پولدار جهان فقط به عنوان پولداران كمفرهنگ بشناسند. وقتي شأن خودمان را حفظ نكنيم، هنرمندان هم كمفروشي ميكنند. »
به مخاطب احترام بگذاريم
مخاطبان جشنواره موسيقي نيز برخلاف جشنواره فيلم فجر كه هرساله تب و تاب آن را دوچندان ميكنند، اعتناي قابل توجهي به برگزاري بخشهاي مختلف آن ندارند. حتي در دورههاي پيشين مديران برگزاري نيز بياعتنا به همين مخاطبان، بليتهاي بعضي اجراها را در حالي «سولد اوت» اعلام كردند كه نيمي از سالن يا خالي يا با بليتهاي مهمان پر شده بود. پرسش اينجاست مديران اين جشنواره در طول 33 برگزارياش تا چه حد به مخاطب توجه كردهاند؟ چقدر تبليغ اين مخاطب در عرصه بينالمللي برايشان مهم بوده است؟ آيا هنرمندان غير ايراني دركي از جامعه فرهيخته ايران دارند؟
صديقي ميگويد: «اين مساله روي هنرمند تاثير ميگذارد. آنها فقط براي دريافت پول به كشور ما سفر نميكنند، بلكه ميخواهند هنرشان را با كشوري ديگر تقسيم كنند اما وقتي ميبينند كه هنرشان به درستي ديده نميشود، فقط به جنبه مالي اكتفا ميكنند. ما همواره در اطلاعرساني ضعيف عمل كردهايم و وقتي هم كه درست پيش رفتهايم، بسيار دير بوده است. ما بايد پيشزمينههاي ذهني در هنرمندان خارجي ايجاد كنيم تا با علاقه به ايران سفر كنند. در حال حاضر صنعت موسيقي در تمام دنيا با مشكلات عديده مواجه است و اگر هنرمندي بفهمد در كشور ديگري جامعه مخاطب درستي دارد، با اشتياق به آن سفر ميكند. اما چرا جشنواره ما در رويدادهاي بينالمللي حضوري ندارد؟ چرا يك غرفه نداريم كه دستاوردهاي هنريمان را در آن عرضه كنيم؟ ما بودجههاي زيادي را صرف سفر هنرمندان ايراني به جشنوارههاي جهاني ميكنيم اما غرفهاي براي جشنواره خودمان نداريم در صورتي كه سالانه حداقل 3 محفل موسيقي در دنيا وجود دارد كه ميتواند مجال خوبي براي معرفي ما باشد. اين كار در بلندمدت براي موسيقي ما صرفه اقتصادي خواهد داشت، چرا كه وقتي جشنواره به جايگاه خوبي برسد، ميتواند حق انتخاب داشته باشد. اما جشنواره موسيقي فجر (حتي در بهترين دورههاي آن) يك كار شرح وظيفهاي بوده است.»
درگير ديوانسالاري نباشيم
جشنواره موسيقي فجر در دورههاي مختلف علاوه بر مسائلي كه ذكر شد، در زمانبندي براي دعوت از هنرمندان داخلي و خارجي نيز ضعيف عمل كرده است. اين در حالي است كه اغلب هنرمندان غير ايراني از دو يا سه سال قبل برنامه اجراهايشان را تعيين ميكنند و اگر قرار باشد چند ماه مانده به يك اجرا از آنها دعوت كنيم، با مشكلات دامنهداري روبهرو خواهيم بود كه تنها با دستمزدي چشمگير يا روابط حسنه مرتفع ميشوند. رامين صديقي نيز اين موضوع را تاييد كرده و ميگويد: «ما هميشه دير اقدام كردهايم و اين مساله اثر نامطلوبي در هنرمندان ميگذارد و باعث ميشود از همان ابتدا بهطور جدي به جشنواره نگاه نكنند. وقتي سه ماه مانده به برگزاري، هنرمندي را دعوت ميكنيم، او متوجه ميشود كه يك جاي كار ميلنگد. در حالي كه اين هنرمندان ميتوانند رايزنهاي فرهنگي بهتري براي كشور ما باشند. اگر هر يك از آنها با خاطرهاي خوش از ايران بروند، ميتوانند تاثير خوبي در جامعه فرهنگي جهاني بگذارند.»
او در ادامه ميگويد: «اگر كار خوب از هنرمند بخواهيم، با او برخورد درست داشته باشيم و دستمزد خوب به او بدهيم اين موضوع دهان به دهان ميچرخد و ميتواند هنرمندان ديگري را نيز به جشنواره ما ترغيب كند. متاسفانه هيچ وقت اين اتفاق نيفتاده و در دورههايي هم كه محقق شده در حد مراودات بين جشنوارهاي و چند سفارتخانه باقي مانده است؛ يعني همان واسطههاي دولتي. اگر قرار باشد هر روز بهانهاي تازه بتراشيم ديگر چه لزومي به برگزاري جشنواره است؟ در صورتي كه با همين امكانات هم ميتوانيم برد جشنواره موسيقي فجر را بهتر كنيم.»
با آنكه برگزاركنندگان جشنواره موسيقي فجر، مهرماه امسال از كاهش 40 درصدي بودجه اين دوره خبر دادند، اما فستيوالهاي مستقلي هستند كه با بودجههاي غيردولتي در كشور برگزار ميشوند و با موفقيت فراوان روبهرو بودهاند و توانستهاند مخاطبان خاص خود را جذب كنند؛ به عنوان مثال فستيوال موسيقي معاصر تهران يا فستيوال
show of hands. رامين صديقي كه مديريت هنري show of hands را نيز برعهده دارد، ميگويد:«مديران ما درگير ديوانسالاري و پروسههاي اداري ميشوند تا كارنامه مديريتيشان را پر و پيمان كنند. همين امسال هم بعد از تغيير و تحولاتي كه در جشنواره رخ داد، باز هم كارش را بسيار دير آغاز كرد. يك جشنواره برنامهريزي، چشمانداز، آيندهنگري، پول، مخاطبسازي و جذب آن را ميطلبد. »
زبان مراودات بينالمللي را ياد بگيريم
يكي ديگر از نكاتي كه كمتر در طول 33 سال برگزاري جشنواره بينالمللي موسيقي فجر مورد توجه قرار گرفته، عدم آشنايي مديران به زبان مراودات بينالمللي است. رامين صديقي ميگويد: «مسوولان يك رويداد بينالمللي بايد حداقل در حد مطلوب زبان مراودات بينالمللي را بدانند. متاسفانه آشنايي به زبان انگليسي در بين آنها جدي گرفته نميشود و مجبوريم خودمان را درگير و نيازمند كساني كنيم كه به عنوان واسطه بين تيم برگزاري و هنرمند فعاليت ميكنند. از طرف ديگر كساني كه در راس هرم جشنواره فعاليت كليدي دارند بايد موسيقي روز دنيا را بشناسند. اما در بين مديران جشنواره همين امسال هم من كساني را ميشناسم كه در يك سال و نيم اخير حتي در يك سالن كنسرت حضور نداشتهاند. شايد بتوانيم بگوييم آنها تئوريسينهاي خوبي هستند اما اين آشنايي به وضع موسيقي دنيا مهم است. »
رامين صديقي معتقد است علاوه بر پويايي تيم برگزاركننده، پلتفرمي براي معرفي جشنواره نيز نداريم: « الان تكنولوژي پيشرفت كرده است و جشنواره ميتواند يك صفحه فعال اينستاگرامي داشته باشد. جشنواره موسيقي براي آنكه به برند تبديل شود، مجموعهاي از نيازها را ميطلبد. ما در جشنواره اتاق فكر نداريم در حالي كه اين اتاق فكر ميتواند جشنواره را تبديل به يك موجود با هويت و پويا كند.»
در حالي امروز بعد از گذشت 33 سال از برگزاري جشنواره موسيقي فجر، درباره هويت آن صحبت ميكنيم كه هنوز حتي يك لوگوي مشخص يا به قول رامين صديقي يك اسم مخفف يا شعار هم ندارد. اين عدم تفكر و كمبود دغدغه براي برگزاري يك جشنواره موسيقي، مانع از هويتبخشي به آن ميشود. بايد بدانيم وقتي از ايران فرهنگي صحبت ميكنيم، دقيقا چه چيزي مدنظرمان است؟ آيا قرار است صرفا ايرانيان پولدار و كمفرهنگي باشيم كه هنرمندان مطرح خارجي را به كشورشان دعوت ميكنند؟
شهرام صارمي
ما از كساني كه در موسيقي دستگاهي ايران يا ساير موسيقيهاي جدي و هنري، فعال هستند، دعوت كردهايم تا در جشنواره حضور داشته باشند اما هر يك بنا به هر دليلي از اين كار سر باز زدند
رامين صديقي
در بسياري از دورهها، با هنرمندان به درستي برخورد نشده است؛ مهم اين نيست كه براي هنرمندان خارجي يك هتل رزرو كنيم و دستمزدي هم به آنها بدهيم. تيم برگزاري بايد زير بال و پر هنرمند را بگيرد