فستفود موسيقي
پيروز ارجمند
من چند دوره در بزرگترين و مهمترين رويدادهاي بينالمللي در صنعت موسيقي دنيا مثل ومكس شركت كردهام. در آن دورهها من به عنوان مدير جشنواره موسيقي فجر وقتي اين جشنواره را به كشورهاي ديگر معرفي ميكردم و صحبت از 30 سال برگزاري آن ميشد، بسيار تعجب ميكردند كه چطور ممكن است در كشوري مثل ايران با غناي فرهنگي بالا، جشنوارهاي 30 سال قدمت داشته و بزرگترين رويداد موسيقي كشور باشد، اما تا اين حد گمنام؟ نكته جالب اينجاست كه در آن سال و سالهاي بعد حتي يكي از ناشران ايراني هم در اين رويداد شركت نكرده و خبري از توليدات ايراني نبود. اين موضوع به سادگي مبين آن است كه ما در برگزاري جشنوارهاي كه قرار بوده ويترين موسيقي ايران باشد و نمود داخلي و خارجي داشته باشد، موفق عمل نكردهايم. حتي در عرصه داخلي هم، در قياس با جشنواره فيلم فجر بسيار عقب بودهايم. در دوراني كه من مديريت جشنواره موسيقي فجر را برعهده داشتم، دست به كار شناسايي نقاط ضعف جشنواره شدم.
نقاط ضعفي كه برطرفسازياش ميتوانست آن را متعالي كند. اما با توجه به اينكه اين جشنواره هيچ ساختاري نداشت، معاون هنري وقت مدام در برنامهريزيها دخالت ميكرد و افرادي كه به ظاهر هيچ نقشي نداشتند در كار دخالت ميكردند، عملا نميتوانستم كاري انجام دهم چون شوراي سياستگذاري در نهايت حرف خودش را به كرسي مينشاند.
در آن زمان متوجه اين شدم كه هيچ اساسنامه يا دكتريني براي برگزاري جشنواره موسيقي در ايران وجود ندارد. طبيعي است كه رويدادي كه ميخواهد در اين سطح برگزار شود و به كار خود ادامه دهد، به دكتريني احتياج دارد كه براساس آن پارادايم مشخصي تعريف ميشود و آن پارادايم براي خودش استراتژي، تكنيك و تاكتيك مشخصي را تعريف ميكند. اما اين نكات حتي در حد يك صفحه هم موجود نبود كه من به عنوان رييس جشنواره بدانم بايد كدام راه را پيش بگيرم؛ يك روال تكراري هر ساله بود و نهايتا ميشد تغييرات اندكي در آن ايجاد شود. از طرفي هم مقاومت بيش از حدي در بدنه وزارت ارشاد براي تغيير پارادايم وجود داشت. گويا ما همواره درگير پارادايمهايي هستيم كه در بدنه نهادهاي دولتي شكل ميگيرند و تغيير آن عملا غيرممكن است. حتي با وجود آنكه به عنوان يك متخصص ميدانيد كه بايد تغييري صورت گيرد، اما بدنه خود سازمان با تغييرات مقاومت ميكند. بعد از سه دوره پرحاشيه، سرانجام گروه منتقدان به معاونت وزارت ارشاد پيشنهاد تدوين يك اساسنامه را دادند كه طي جلساتي كه من هم در آن حضور داشتم، متني تهيه و تسليم وزارت ارشاد شد و دفتر موسيقي هم با اعمال تغييراتي آن را ارايه كرد و مبتني بر آن اساسنامه جشنواره امسال شكل گرفته است. اما اين اساسنامه نيست بلكه در اصل شيوهنامه (دستورالعمل) براي چگونگي برگزاري است و ما هنوز در اين اساسنامه چيزي به عنوان پارادايم يا دكترين براي جشنواره نداريم. ما در يك نظام سازماندهي شده و مبتني بر يك استاندارد عمل نميكنيم. امروز مدير جشنواره جناب آقاي ترابي است و يك سياستهاي اجرايي دارد و فردا يك شخص ديگر با سليقههاي خاص خودش. اما امسال چند اتفاق در جشنواره سي و چهارم رخ داده كه ميتوان آنها را به عنوان نقاط قوت يا ضعف مورد بررسي قرار داد؛ به عنوان مثال براي اولين بار است كه شوراي سياستگذاري از روساي دانشگاههاي موسيقي، انجمن صنفي هنرمندان موسيقي و خانه موسيقي تشكيل شده كه به عنوان افراد حقوقي و بدنه جشنواره آن را مديريت ميكنند. اين شورا در تعيين دبير جشنواره (دكتر شاهين فرهت) نيز نقش داشتهاند. اين يكي از نقاط قوت جشنواره است كه تا حد زيادي نهادهاي غيردولتي در برگزاري اين جشنواره دولتي دخيل شدهاند.
نكته دوم حضور علي ترابي به عنوان رييس جشنواره است كه با او سابقه همكاري داشتم و او را مدير اجرايي قوياي ميدانم كه وقتي يك مجموعه را سامان ميدهند در نهايت نظم و انضباط برگزار ميشود. به همين دليل انتظار دارم جشنواره امسال جشنوارهاي منظم و دقيق باشد. اما وقتي جدول جشنواره را ميبينيم، متوجه ميشويم عملكرد جشنواره نقطه ضعفهاي اساسي دارد.
1- در بخش گروههاي خارجي ضعف زيادي وجود دارد و به نظر من خروج رامين صديقي از اين مجموعه ميتواند يكي از دلايل آن باشد و دليل ديگر گراني ارز است كه البته اصلا قابل توجيه نيست چون در ابعاد مالي جشنواره موسيقي، تفاوت رقم ممكن است چيزي حدود 100 ميليون تومان شود. بنابراين امسال ما ضعف بزرگي در بخش خارجي داريم. هر چند معتقدم در بخش داخلي بايد به نيروسازي و حضور نيروهاي جوان توجه كنيم، اما در بخش خارجي بايد به برندهاي جهاني توجه كنيم . ضمن آنكه در تعيين آنها هم بايد رويكرد مشخصي داشته باشيم. اينكه قرار است به چه ژانري توجه كنيم و چرا؟
2- موضوعات جشنواره محدود شده است؛ پيش از اين جشنواره به بخشهاي كر، كودكان، بانوان، نواحي و جشنواره جشنوارهها تقسيمبندي ميشد كه باعث ميشد ماحصل جشنوارههاي ديگري كه در طول سال برگزار ميشدند در فجر نيز نمودي داشته باشند. امسال اين موضوع وجود ندارد و تقريبا حضور گروههاي شهرستاني نزديك به صفر است.
3- در بخش موسيقي پاپ بسيار فستفودي به ماجرا نگاه شده است؛ ما در حوزه موسيقي پاپ يك نوع با مخاطب خاص داريم و يك نوع هم با مخاطب عام گسترده. مثلا حميد حامي، ماني رهنما، محمد اصفهاني مخاطبان خاص دارند و بالعكس كساني مثل بهنام باني يا محسن ابراهيمزاده، مخاطبان عام فراگير دارند. اگر ما به زيست چند گفتماني معتقد باشيم، در زمينه موسيقي پاپ با حضور دكتر فرهت و اين شوراي سياستگذاري انتظار ميرفت به سمت موسيقي پاپ با مخاطب خاص پيش برويم. چون خوانندههاي پاپي كه در جشنواره امسال هستند در طول سال اجراهاي خاص خودشان را دارند و اين ميتوانست فرصتي باشد براي كساني كه مخاطب محدودتري دارند و همچنان عيار هنري حفظ شود. اين نكته نشان ميدهد كه جشنواره در فكر تجاريسازي است.
4- در بخش نمايش فيلم هم متاسفانه فيلمهايي اكران ميشوند كه به راحتي در سايتهاي مختلف در دسترس هستند. در ثاني سالني كه براي اين كار در نظر گرفته شده، مناسب اين كار نيست.
5- در بخش دانشگاهي نيز با وجود آنكه برخي استادان دانشگاه در اين جشنواره حضور دارند اما هنوز اساتيد برجستهاي كه ميتوانستند در جشنواره حضور داشته باشند، آن را مورد تحريم قرار دادهاند. امسال نه جوانهايي را ميبينيم كه بتوانند ظرفيتهاي تازهاي در جشنواره ايجاد كنند و محلي براي شناسايي آنها باشد و نه اساتيدي كه بتوانند بر اعتبار آن بيفزايند. در اصل يك حد مياني را در جشنواره شاهد هستيم.
نقطه تاسف اينجاست كه گروه منتقداني كه در دورههاي پيشين به روند برگزاري جشنواره انتقاد داشتند، امروز با آنكه خودشان جايگاه اجرايي دارند ولي نتوانستهاند انتظار جامعه موسيقي را در برنامهريزي مرتفع كنند و شاهد جشنواره قدرتمندي نخواهيم بود كه تفاوت چنداني با دورههاي پيشين (كه حميدرضا نوربخش مديريت آنها را برعهده داشت) داشته باشد. اين نشان ميدهد وقتي جريان منتقدان بر مسند مديريتي قرار ميگيرند، ضعفهايشان آشكار ميشود. در واقع ما امسال شاهد يك جشنواره متوسط خواهيم بود كه رويداد خاصي را رقم نميزند.