تيغ تهديد روي گردن اروپا
شعيب بهمن
رقابتهاي تسليحاتي ميان روسيه و امريكا همواره حتي بعد از جنگ سرد هم در جريان بود، با وجود پيمانهايي مانند SALT، START و INF كه آخري به تازگي تعليق اجراي آن از سوي واشنگتن اعلام شد، همواره ادامه داشت. هر دو قدرت جهاني همواره تلاش كردهاند كه از لحاظ كمي و كيفي تسليحات تهاجمي و دفاعي خود را توسعه دهند. در شرايط فعلي امريكاييها احساس ميكنند در سالهاي گذشته روسها درخصوص توسعه تسليحات پيشگام بودند و هم از لحاظ كمي و هم كيفي به تسليحات خودشان بيفزايند. بر همين اساس امريكاييها تصور ميكنند كه با اجراي چنين پيمانهايي از رقابت جاري ميان دو قدرت غافل شدهاند و سالها از روسيه در توسعه فناوريهاي تسليحاتي و حجم زرادخانهها عقب افتادهاند. اعلام خروج امريكا از «پيمان ايالات متحده امريكا و اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي براي امحاي موشكهاي ميانبرد و كوتاهبرد» زمينه تازهاي براي رقابت تسليحاتي ميان دو كشور ايجاد ميكنند. بلافاصله بعد از اقدام امريكا در تعليق تعهدات خود در اين توافق، مسكو هم اعلام كرد نه تنها در تلافي اجراي تعهدات خود را متوقف ميكند، بلكه توليد موشكهاي مافوق صوت خود را به شكل جدي پيگيري خواهد كرد. پروژه توليد موشكهاي مافوق صوت روسيه امري مسبوق به سابقه است، اما توقف اجراي پيمان INF هرگونه محدوديتي را براي توسعه اينگونه تسليحات جديد از دوش روسيه برميدارد. نتيجه مستقيم تصميم اخير امريكا، افزايش رقابت تسليحاتي ميان دو قدرت جهاني است، اما لزوما اين افزايش رقابت به معناي احياي جنگ سرد نيست. وضعيت و ساختار نظام بينالملل نسبت به دوران جنگ سرد به شكل عمدهاي تغيير كرده است. در عصر كنوني قدرت به صورت اختصاصي ميان دو بلوك شرق و غرب تقسيم نشده و شاهد تعدد قدرتهاي جهاني هستيم. چين به عنوان يك ابرقدرت نوظهور و اتحاديه اروپا به عنوان يك بلوك قدرتمند جهاني، رقباي تازه قدرت در نظام بينالملل هستند و بلوكها و قدرتهاي ديگر هم در حال افزايش توان رقابتي خود در عرصه بينالمللي هستند. اين گوناگوني و تعدد باعث ميشود كه از مسير بازگشت به سوي نظام دوقطبي و احياي جنگ سرد با موانع سختي مواجه باشد. يكي از اصليترين انگيزههاي دولت دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا براي بر هم زدن پيمان INF، تلاش براي فشار بيشتر به اروپاست. دونالد ترامپ از ابتداي كارزار تبليغاتي انتخاباتي خود و چه از زماني كه در كاخ سفيد مستقر شده است...
همواره بر اين نكته تاكيد ميكند كه امريكا تامينكننده امنيت اروپاست و اروپا هيچگاه بهاي اين امنيت را نپرداخته است. ترامپ مدعي است كه اروپاييها چه در قالب سازمان پيمان اطلس شمالي (ناتو) و چه در قالب روابط تجاري دوجانبه و چندجانبه امريكا با كشورهاي اروپايي بايد هزينه و دستمزد امريكا براي حمايت از امنيت اروپا را پرداخت كنند. امريكاييها تلاش ميكنند كه از طريق چنين اقداماتي به كشورهاي اروپايي اين پيام را برسانند كه اگر بهاي لازم را براي تامين امنيت خود نپردازند، امريكا ميتواند دست به اقدامات اينچنيني بزند و آنها را در برابر روسيه تنها بگذارد. نكته دومي كه دولت واشنگتن را در اجراي چنين تصميم بيشتر تحريك ميكند، اعلام تشكيل ارتش مستقل اروپايي است. پيشنهاد دولت فرانسه براي تشكيل يك نيروي نظامي مستقل اروپايي با مشاركت كشورهاي عضو اتحاديه اروپا و پيوستن آلمان و برخي ديگر كشورهاي اروپايي به اين طرح، باعث شده كه امريكاييها نسبت به اقدامات امنيتي و نظامي اروپا بيش از پيش حساس شوند. دونالد ترامپ از ابتدا نسبت به اين طرح موضعي مخالف و تند نشان داد. خروج امريكا از پيمان مربوط به توسعه موشكهاي ميانبرد و كوتاهبرد با روسيه، كه ميتواند اروپا را در تيررس تسليحات هستهاي روسيه قرار دهد، پيامي واضح در پاسخ به طرح ارتش اروپايي است. باز گذاشتن دست روسيه در توسعه تسليحات كوتاه و ميانبرد هستهاي، اروپا را در معرض تهديدي قرار ميدهد كه با تكيه به يك ارتش صرفا اروپايي و بدون مشاركت امريكا، توان بازدارندگي و دفاعي كافي در مقابل روسيه نداشته باشد. اروپا كاملا نسبت به تهديد احتمالي از سوي روسيه حساس و مضطرب است. زماني كه در بحران اوكراين، مسكو تصميم خود به ضميمه كردن شبه جزيره كريمه به خاك روسيه عملي كرد، انديشكده چتمهاوس بريتانيا با انتشار پژوهشي ارزيابي كرد اگر روسها تصميم به جنگ با اروپا بگيرند، در عرض يك هفته توان تصرف تمامي كشورهاي اروپايي را خواهند داشت. اين برآوردها از سطح آسيبپذيري و عقبماندگي نظامي و دفاعي اروپا در برابر تهديد قدرتهاي جهاني ديگر نشان دارد. در نتيجه اروپاييها بهشدت محتاج امريكا و ساختارهايي مشابه ناتو هستند كه امريكا در آن مشاركت دارد. افزايش تهديد نظامي از سوي روسيه و كاهش محدوديتهاي نظامي براي مسكو ميتواند اين وابستگي اروپا را چندبرابر كند. اروپا در قبال تصميمهاي يكجانبه امريكا در قبال عقبنشيني از معاهدات كنترل تسليحات و دامن زدن به رقابتهاي نظامي، بر سر يك دوراهي قرار گرفتهاند كه به لحاظ هزينه اقتصادي براي كشورهاي اروپايي يك بازي دو سر باخت محسوب ميشود. اگر اروپاييها دنبال ايده ارتش مستقل اروپايي بروند، بايد هزينههاي زيادي براي ايجاد يك نظام امنيتي و تسليحاتي قابل رقابت در جهان انجام دهند. در برابر اگر اروپا تصميم بگيرد به شيوه سنتي هنوز در پناه چتر امنيتي امريكا قرار بگيرد، باز هم با توجه به تحولات اخير، هزينه بسيار سنگينتري بر آنها تحميل خواهد شد. دولت ترامپ در واشنگتن به وضوح از قصد خود براي «تجاريسازي امنيت» و دريافت هزينه بهازاي ارايه حمايت نظامي و امنيتي، پرده برداشته است، در چنين شرايطي اروپاييها براي استمرار دريافت حمايتهاي نظامي، تسليحاتي و امنيتي امريكا، روز به روز بايد هزينههاي سنگينتر و بيشتري پرداخت كنند. نهايتا اروپاييها در اين بازي سخت، مجبور به انتخاب ميان استمرار وابستگي به امريكا يا استقلال نظامي هستند، انتخابي كه در هر حالت هزينههاي سنگيني بر دوش كشورهاي اروپايي ميگذارد.