شفافيت در مديريت حياتوحش
رضا گلجاني
شفافيت و صداقت در هر سيستم مديريتي سبب جلب اعتماد عموم به مديران و تصميمهاي آنها ميشود. گاه چنين تصور ميشود كه اغراقنمايي و عدم اعلام واقعيتها سبب ميشود كه مردم چنين تصور كنند كه وضعيت حيات وحش و زيستگاهها بسيار آسيبپذير است و هرگونه بهرهبرداري و بهرهمندي از آن به مثابه يك ضربه سنگين به پيكره نيمهجان طبيعت است. در خطر انقراض ناميدن بدون دليل و مدرك گونهها و جمعيتها، بزرگنمايي آثار سوء طبيعتگردي و عدم ارايه اطلاعات در مورد روند تغييرات جمعيتهاي حيات وحش از جمله اين سياستهاست. البته يكي از دلايل اتخاذ چنين سياستي نبود اطلاعات و ندانستن واقعيت در مورد وضعيت حفاظتي گونههاست. همين امر سبب ميشود كه با اغراقنمايي تلاش شود، وضعيت حيات وحش بغرنج اعلام شود، چون تصور ميشود عدم بهرهبرداري و بهرهمندي در زماني كه اطلاعات نداريم، سياست محافظهگرايانه و
كمخطري است.
نتيجه چنين سياستي، از دست دادن اعتماد مردم است. براي شكارچيان حتي آنهايي كه نميخواهند به جمعيتها آسيب برسانند، سخنان مديران حيات وحش در مورد آسيبپذير بودن جمعيتها بياهميت است. وقتي از كبوتر و كبك تا يوزپلنگ همگي را در خطر انقراض ميناميم و حتي جمعيت آهوان سهرين (به عنوان يك جمعيت زيانكار) را با جمعيت جبير در عباسآباد (طعمه اصلي يوز) در يك طبقه تهديدشدگي قرار ميدهيم، اهميت در خطر انقراض را لوس كردهايم. زماني كه ورود به طبيعت را ملزم به داشتن دانش اكولوژي ميكنيم، اهميت طبيعتگردي پايدار را تنزل دادهايم. نتيجه چنين سياستهايي اين است كه شكارچيان و طبيعتگردان و توسعهمداران خود در مورد تاثيرگذار بودن عملشان بر پايداري طبيعت تصميم ميگيرند. يك شكارچي ميگويد يك قوچ كمتر هيچ ثاثيري ندارد. يك توسعهگر ميگويد چهار تا مار كمتر و بيشتر چه فرقي ميكند؟ اما راهحل چيست؟
در كشورهاي پيشگام در مديريت حيات وحش، دولت موظف است روند تغييرات جمعيتها و معيارهاي دقيق قرار گرفتن جمعيتها در طبقات حفاظتي را به تفكيك منطقه، نه گونه به اطلاع عموم برساند. مثلا در يك منطقه روند رشد جمعيت يك گونه بايد تا چه حد باشد كه بهرهبرداري از جمعيت به پايداري جمعيت آسيب نزند. هر سال چه تعداد مجوز شكار ميتوان ارايه كرد. جمعيت بايد چقدر باشد كه امكان شكار فراهم شود.
در ارتباط با طبيعتگردي نيز اين وظيفه عموم مردم نيست كه زيستگاههاي حساس را شناسايي كنند و ياد بگيرند كه به طبيعت آسيب نرسانند. اين وظيفه مديران حيات وحش است كه با زونبندي و طراحي تريلها حضور مردم در طبيعت را
مديريت كنند.
در ارتباط با طرحهاي توسعه با دليل و مدرك بر پايه مطالعات علمي بايد اثبات شود كه آثار منفي چه هستند و چگونه ميتوان آنها را كنترل كرد. شفافسازي اطلاعات مربوط به حيات وحش و داشتن صداقت سبب جلب اعتماد مردم به تصميمات مديريتي ميشود. زماني كه نميدانيم يك جمعيت در خطر انقراض هست يا خير، بيان واژه نميدانيم بهتر از اغراقنمايي است.