پايان خوش
حسن لطفي
وقت تماشاي فيلم روزهاي نارنجي ساخته آرش لاهوتي ناخودآگاه نگران پايان فيلم و سرنوشت شخصيت اصلياش با بازي هديه تهراني ميشوم. ميترسم به رسم معمول اغلب فيلمهاي اين روزها پاياني تلخ و شكست سرانجام كارش باشد. خوشبختانه چنين نميشود و او كه زني كارآفرين است در نهايت نتيجه ميگيرد و محصولش (پرتقال) را به دست خريدار ميرساند. فيلم كه تمام ميشود متوجه ميشوم نگراني درباره پايان فيلم فقط مال من نبوده، دو نفر از همراهانم هم همين حس را تجربه كردهاند. نميخواهم از پايان خوش در هر فيلمي دفاع كنم. قطعا كليشه پايان خوش سينما را به ابتذال نزديك ميكند اما كليشه پايان ناخوش هم باعث دلزدگي ميشود. متاسفانه در سالهاي اخير تعداد پايانهاي ناخوش و باز نسبت به گذشته بيشتر شده است. در اينكه روند فيلمنامه و نوع فيلم تعيينكننده نوع پايان فيلم است شكي نيست اما درك غلط از پايان ناخوش و باز باعث ميشود تا حس خوب هنگام تماشاي يك فيلم با بيننده همراه نشود. خصوصا بينندهاي كه سينما برايش هنر روز تعطيل و وقت سرگرمي است؛ البته همه پايانهاي خوش در انتهاي يك فيلم سرگرمكننده و عامهپسند نيست. همين فيلم روزهاي نارنجي با آنكه بازيگراني همچون هديه تهراني، علي مصفا، مهران احمدي و عليرضا استادي دارد و داستانش هم داراي اوج و فرود است به دليل اصرار كارگردان به استفاده از حركت دوربين سر دست، نزديكي به فضاهاي مستند، پرهيز از نزديكي به فضاي ملودرام فيلم مورد علاقه تماشاگران زيادي نخواهد بود. شايد فيلم زهر مار ساخته جواد رضويان اينطور باشد؛ فيلمي كه هم پايان خوش دارد هم به دليل قرار دادن شخصيت اصلي (مداحي با خصوصيات مثبت) لحظات كمدي و خندهداري خلق كرده است. تكراري بودن قصه و شخصيتها و نگاه سطحي نسبت به مسائل اجتماعي و سياسي هم نميتواند مانعي براي ارتباط فيلم با بيننده عادي باشد؛ بينندهاي كه ميخواهد لحظات مفرحي در سينما داشته باشد و فيلمي ببيند كه دغدغههاي اجتماعي هم داشته باشد (هر چند اين دغدغه توهمي بيش نباشد). با آنكه تمايلي به ديدن چنين فيلمهايي ندارم فكر ميكنم حضورشان اتفاق خوبي براي صنعت سينما است و باعث جذب مخاطبان
بيشتري ميشود.
سينماي متنوع در هر كشوري باعث رونق سالنهاي سينما ميشود؛ البته از ساخت فيلمهايي خلاقانه و متفاوت هم نبايد غافل شد؛ فيلمهايي مثل مسخره باز ساخته همايون غنيزاده كه روايت، بازيهايش، طراحي صحنه و تصويربردارياش جاي درنگ دارد. فيلم ربطي به سينماي بدنه و پر مخاطب ندارد اما دلبستگيهاي سازندهاش به تئاتر ابزورد با آشنايياش با مديوم سينما به خوبي كنار همديگر نشستهاند و فيلم نسبتا متفاوتي به وجود آمده است. بازيهاي علي نصيريان، صابر ابر، بابك حميديان هم به بهتر شدن فيلم كمك كرده است؛ البته از آنجاييكه داستان فيلم در مكاني واحد اتفاق ميافتد و بازي بازيگران با اغراق همراه است برخي بينندگان فيلم را تلهتئاتري خوب ميدانند. باوري كه با آن همراه نيستم و نوع دكوپاژ، ريتم فيلم و كارگرداني همايون غنيزاده مرا از پذيرش چنين باوري دور ميكند.