بحث شيرين همسايه
سيد علي ميرفتاح
پيش از اين وعده داده بودم كه بحث شيرين تركيه را ادامه دهم. ادامه هم دادم؛ اما عليالظاهر بد و نامربوط و مسالهدار ادامه داده بودم كه قلم حذف بر جزو و كل آن كشيده شد. گفتند اگر ميخواهي ادامه دهي بايد پاستوريزه و پاكيزه و مودبانه
ادامه دهي. گفتم چشم.
عرض كنم به حضور باهرالنور سروران خودم كه سفر به تركيه، نصف بلكه يكسوم و در بعضي مراتب يكپنجم سفر داخلي بيشتر خرج ندارد. هواپيما و هتل و مخلفات تمام و كمالش بهعلاوه كنسرت و پارتي و افترپارتي در هايسيزن ميشود اندازه سفر به آمل و بابل و در لوسيزن قد سفر به گرمسار هم هزينه ندارد. يعني اگر خانوادهاي بخواهد براي خودش يك سفر مفرح و هيجانانگيز تدارك ببيند، تركيه نه تنها مقرون به صرفه است بلكه كيف و لذت يك سفر خارجي را هم به ضميمه دارد و پاسپورت خانواده را نيز ممهور به مُهر و ويزا و ورود و خروج ميكند و صفحات دفتر خاطره را از خاطرات نشاطانگيز لبريز ميكند، حال آنكه سفر به كيش، كرمان، شيراز و اصفهان نه تنها گران درميآيد بلكه با اقتصاد خانواده و مطالبات پير و جوان خانواده نيز همخواني ندارد.
بحث من سرِ تركيه همچنان به قوت خود باقي است اما اينجا، تقصيركار، مديران گردشگري و غيرگردشگري كشورند كه هيچ فكري براي سامان دادن به مسافرتهاي داخلي نميكنند و كلا و جزئا دارند بازي را به رقيب قدرتمند تركزبان واگذار ميكنند. اينكه ملت با پرايد و پيكان خود بروند شمال و كنار خيابان چادر بزنند و كتلت و لوبياپلو بخورند و دبلنا بازي كنند «سفر» به حساب نميآيد و مسوولان گردشگري نميتوانند آمار بدهند و براي خود نوشابه باز كنند.
سفر در ايران گران است و بدتر از گراني اين است كه بيسروسامان است و هتل، جاده، شهر، خدمات و غيره و ذلك توان جذب گردشگر اعم از داخلي و خارجي را ندارند. مادامي كه ما نتوانيم گردشگر داخلي را همچنانكه رسم ساير دنياست – محترمانه و سرشار از لذت و تفريح دور ايران بچرخانيم گردشگر خارجي را به طريق اولي نميتوانيم به صفحات اصفهان، كرمان، فارس، غرب، شرق، جنوب و شمال جلب و جذب كنيم. تركيه اما گويي تفريح و لذت و كيف و كيفوري ايران و اروپا را كنترات برداشته با ثمن بخس خدماتي را ارايه ميدهد كه قيمت واقعي آن خدمات را اروپاييها بيش از ما
قدردانند.
منكر عقل و فطانت مديران تركيه نميتوانم بشوم كه با اين كار هم وضع اقتصاديشان را راستوريس كردهاند و هم ويرانههايشان را آباد كردهاند و هم فرهنگ و ادب و متانت و شغل آبرومند را به شهرهاي توريستي خود بردهاند. همين آنتاليا و آناليا و كرشآداسي را اگر ما داشتيم، تبديلشان ميكرديم به مكانهايي كه با بحران ويلاسازي و كمآبي و حفر چاههاي غيرقانوني و بيكاري و دهها مشكل جدي اقتصادي و فرهنگي يقهشان
دست و پنجه نرم ميكنند.
همين الان هم اگر مديريت اين شهرها را به ما بسپارند يا آنقدر گرانش ميكنيم كه براي هيچ مسافري به صرفه نباشد يا به متروكههاي خلوت و مسكوتي بدلشان ميكنيم كه حتي بوميها دل و دماغ ماندن در آنجا را نداشته باشند. ما شهر خوب و مصفا و جذاب كم نداريم اما از بركت مديريت منحصربهفردمان توي هر كدام از آنها آتشي انداختهايم كه جوانانش بگريزند و پيرانش خانهنشين شوند، فكر ميكنيد شاندرمن و گيسوم و قشم و علمده و هزار نقطه رويايي ايران چيزي از شهرهاي تركيه و اسپانيا كم دارند؟
بله من هم ميدانم كه يك چيزهايي كم دارند، اما بالاخره كه نميشود دست روي دست گذاشت و هر چه پول و ارز را به اسم خوشگذراني و سفر روانه همسايگان كرد. ببينيد كي است كه دارم انذار ميدهم. اگر شما فكري براي سفرهاي تركيه نكنيد به زودي با بحراني مواجه خواهيم شد كه پدر صاحببچه هر چه سفر و صنعت بينواي
توريسم درخواهد آمد.