بيقانوني جاذبه گردشگري نيست
پيمان نوروزي
نميدانم چرا بعضي از هموطنان تا زماني كه در داخل مرزها هستند، هيچ قاعده و قانون شهرنشيني را رعايت نميكنند و به محض بيرون رفتن از مرزهاي سرزمين، تبديل به انسانهايي قانونمند و منضبط ميشوند. بارها ديدهايم همين بزرگواران عزيز به محض اينكه به يك كشور خارجي سفر ميكنند به سرعت رنگ عوض ميكنند و از سير تا پياز رفتارهاي يك شهروند قانونمدار را چنان رعايت ميكنند كه هر كس نداند، باور نخواهد كرد كه اين آقا يا خانم حتي براي يكبار هم كه شده مثلا خط عابر پياده را ناديده گرفته باشد. با آرامش در صف ميايستند، در رانندگي حق تقدم را رعايت ميكنند، احترام به افراد سالخورده ميگذارند و هزار نكته ريز و درشت ديگر را چنان به جا ميآورند كه اين حجم از عصبيت و قانونشكني و بياحترامي در شهر خودشان باورناپذير ميشود. سوال اين است: چرا افرادي كه امكان سفر به خارج از كشور را داشتند و لذت احترام به قوانين اجتماعي را چشيدهاند، بعد از بازگشت به وطن، مجددا خود را از قيد و بند رعايت قوانين رها ميكنند.چرا راه دور برويم. در همين كشور خودمان هم جايي هست مانند جزيره كيش كه به طرز عجيبي با ديگر شهرهاي ايران (تا آنجايي كه من ديدهام) متفاوت است. آنجا هم رعايت قوانين شهري امري جا افتاده است. كم پيش ميآيد در جزيره كيش شاهد رانندگيهاي عصبي و مردمان قانونگريز باشيم. شايد يكي از دلايل دلپذير شدن اين جزيره هم آرامش حاصل از رعايت درست قوانين باشد.پس به عنوان مشتي نمونه خروار، مشخص است كه در همين ايران هم اگر بخواهيم، ميتوانيم شهري را پر از آرامش و فضاي شهر را دلپذيرتر كنيم. جايي كه افراد سالخورده با خيالي آسوده بتوانند از مترو استفاده كنند يا از خياباني عبور كنند. شهري كه رانندگانش نه تنها قوانين را رعايت ميكنند، بلكه آن قدر آرامش دارند كه اشتباه رانندهاي ديگر را با بوق و فرياد پاسخ ندهند. شهري كه مردمش فارغ از زمان و مكان، قوانين شهروندي را رعايت ميكنند.