فيلمهاي جذاب
حسن لطفي
نميدانم چرا در بين تماشاگران جشنواره جهاني فيلم فجر، خبري از كارگردانان و نويسندگان سينماي ايران نيست. اگر هم باشد يا براي تماشاي فيلم خودشان به سينما آمدهاند يا قرار است كنار بقيه داوران جشنواره بنشينند و فيلمها را داوري كنند. گمانم بتوانند با حضور در بين كساني كه فيلمهاي جشنواره جهاني را ميبينند با سينماي كشورهايي آشنا شوند كه توان مالي سينمايشان دست كمي از ما ندارد، مشكلات مردم كشورشان زياد است و.... اما فيلمهايشان بدون آنكه به طرف نااميدي و پايانهاي تلخ برود جذابيتهاي خودش را دارد. بي آنكه ورود عنصر تخيل آنها را از واقعيت دور كند از آن به عنوان عاملي جذابكننده استفاده كردهاند و ... راستش را بخواهيد اين موضوع روزي به ذهنم رسيد كه فيلمهاي گرگنما (آدرين پانك) حذف شده (ميهامازيني) 25 كيلومتر بر ساعت (ماركوس گولر) را تماشا كردم. فيلمهايي كه هنگام ورود به سالن نمايششان به اين فكر بودم كه اگر خوب نبود به سرعت خارج و براي تماشاي فيلم بعدي به سالن ديگري بروم (اصولا اكثر تماشاگران جشنواره جهاني به دليل شرايط و امكانات آدمهاي سختگير و كمحوصلهاي هستند و چنين فكري دارند و خيلي وقتها اگر فيلمي قدرت جذبشان را نداشته باشد براي خروج زودهنگام از سالن آمادهاند) اما در تمام مواردي كه نام بردم شروع جذاب، كشمكشهاي دراماتيك و ايجاد حس كنجكاوي باعث شد تا به صندلي بچسبم و از جايم تكان نخورم. خصوصا فيلم گرگنما كه وقت ورود به سالن از همان ابتدا خودم را براي خروج پس از تماشاي سكانس اول آماده كرده بودم. فكر ميكردم يك فيلمساز براي آنكه بتواند از اردوگاههاي نازي فيلم خوبي بسازد كارش سخت است و... اما در همان لحظات اوليه برايم مشخص شد آنچه فيلم را جذاب ميكند بيش از موضوع كه ميتواند كهنه و نو باشد درك درست فيلمساز از ريتم، عناصر سينمايي، خواست بيننده و... است. مهمتر از همه تخيلي بود كه در فيلم جاري شده بود. همه اينها در كنار اوج و فرودهاي تحريككننده فيلم باعث شد تا ما تماشاگران كمحوصله و متوقع بنشينيم و با نشستنمان ثابت كنيم خانم لهستاني در ساخت يك فيلم جذاب موفق بوده است. در مورد 25 كيلومتر هم همينطور بود. با آنكه شوخيهاي جنسي فيلم ميتوانست آن را به دامان فيلمي نازل تنزل بدهد اما استفاده دراماتيك و فكر شده فيلمساز توانسته بود در كنار اوج و فرود و شخصيتهاي دوستداشتني فيلم را سرپا و قبراق نگهدارد.