امان از دستِ علمِ ناقص ما
ابوالفضل ميرقاسمي
دنبال كردن اخبار رسانهها و فضاي مجازي و مطالعه نظرات و انتقادات اساتيد موافق و مخالف سدسازي يا آبخيزداري، سبب بروز اين نگراني ميشود كه مردم عادي جامعه، به چه كسي ميتوانند اعتماد كنند؟ به نظرات مسوولان دستگاههاي دولتي؟ به انتقاد تند و صريح نمايندگان مجلس از ضعف عملكرد دولتيها؟ به نظرات كارشناسي اساتيد متخصص دانشگاهي؟ به پژوهشگران علمي مراكز تحقيقاتي؟ به انتقادات سازمانهاي غيردولتي و فعالان محيطزيست و حوزههاي اجتماعي؟ يا به نظرات ارباب رسانه؟ (رسانههاي وابسته به اين جناح و آن جناح سياسي يا مستقل از دولت) يا نظرات افراد سرشناس و مشهور (هنرمندان، ورزشكاران و...) در فضاي اينستاگرام و فيسبوك و نظاير آن يا به نظرات تحليلگران ساكن در خارج از كشور كه در شبكههاي ماهوارهاي اظهارنظرهاي صريح و انتقادي ميكنند؟
هر چند عصر ارتباطات و فضاي مجازي سبب سهولت دسترسي به اخبار و نظرات مختلف شده است ولي شايد سبب سردرگمي مردم عادي جامعه شود، زيرا اين صاحبنظران تخصصي در اين حوزههاي پيچيده علمي و فني ندارند و نميتوانند درستي يا نادرستي بعضي اظهارنظرها را تشخيص دهند.
در گذشتههاي دور، دامنه علم بشري محدود بود و افراد نابغهاي پيدا ميشدند كه ميتوانستند به بخش اعظم دانش زمان خويش مسلط شوند كه به ايشان عنوان «حكيم» اطلاق ميشد ولي بهتدريج علم و دانش بشري گسترش يافت
(و هنوز هم در حال گسترش است) و به ناچار، رشتههاي مختلف علمي و تخصصي تعريف شدند تا بهتر بتوان به عمق و ريشه بعضي موضوعات علمي و تخصصي پرداخت. ظاهرا مشكل از آنجايي پيدا شد كه بشر، شيفته علم و دانش ناقص (و در حال تكامل) خويش شد و نسبت به علم و رشته تخصصي خويش، تعصب پيدا كرد. به قول معروف: علم ميتواند حجاب بزرگي باشد (العلم حجاب الاكبر). تعصبي كه مانع توجه به رويكردهاي جامعنگري، كلنگري و نگرش سيستمي شد. بخشينگري بعضا سبب بروز اختلافاتي در بين علماي علوم انساني و علوم مهندسي شد. توجه بيش از حد مسوولان جوياي توسعه سريع به علوم مهندسي سبب غفلت از ساير علوم مهم، سرنوشتساز و تاثيرگذار در توسعه متوازن و همهجانبه و درونزاي كشور شد؛ كمتوجهي به علومي نظير جامعهشناسي، مردمشناسي، مديريت، حقوق، اقتصاد، محيطزيست، منابع طبيعي و... يكي متخصص سدسازي شد و ميداندار عرصه توسعه فيزيكي كشور و به ساير تخصصها (اكوسيستم تالابي، مهندسي رودخانه، محيطزيست، آبخيزداري، آبخوانداري، جنگلداري، مرتعداري، مقابله با بيابانزايي، كشاورزي، دامداري و...) بياعتنايي كرد. در گذشته، همه تخصصها بايد در خدمت تفكر سازهاي باشند.
تخصصگرايي محاسني دارد كه به جزييات يك حوزه علمي ميپردازد ولي معايبي هم دارد.
به عنوان مثال، سبب ميشود كه هر متخصصي به بخشي از اكوسيستم تمركز كند و از ساير قسمتهاي آن غافل شود. يعني به بالادست حوضه آبريز توجه كند ولي از پاييندست (تالابها و هورها) غافل شود، به مياندست توجه كند (سدسازي) و به بالادست و پاييندست سد مخزني اعتنايي نكند. به هور و تالاب توجه كند ولي از رسوبات و مواد آلايندهاي كه از بالادست ميآيند، غافل شود يا سبب موازيكاريها و دوبارهكاريها و پراكندهكاريها در مطالعات ميشود (كه هزينههاي زيادي را به دولت و مردم تحميل ميكند).
تخصصگرايي و پرداختن به جزييات يك رشته تخصصي سبب ميشود كه فرد متخصص، غرق موضوعات بسيار جزيي شده و از ساير علوم و تخصصها غافل شود.
برعكس، بعضيها مثل خودم، به موضوعات و رشتههاي تخصصي مختلف علاقه داشته و پس از شركت در چند دوره آموزشي و سمينار يا مطالعه چند كتاب، فكر ميكنيم كه در همه زمينهها متخصص هستيم و ميتوانيم اظهارنظر كنيم.
دامنه علم امثال ما، به قول معروف، اقيانوسي است به عمق يك وجب. چه خوب است كه افراد متخصص ما، بدون توجه به تعصب و منيتها و ضمن اجتناب از نگاههاي بخشي و صنفي، به دنبال اين باشيم كه علاوه بر يافتن تخصص عميق در يك حوزه علمي، نيمنگاهي هم به ساير رشتهها و حوزههاي علمي و تخصصي داشته باشيم.