كتاب گران نيست، كتاب نخواندن گران است
نمايشگاه كتاب تهران آغاز به كار كرده و بحث كتاب و كتابخواني و گله از گراني كتاب هم در توييتر حسابي داغ شده است. سري به هشتگ «كتاب» زديم و به همين بهانه، نوشتههاي كاربران توييتر فارسي درباره كتاب، كتابخواني و البته نمايشگاه كتاب را جمع كرديم. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين نوشتههاست:
«از امروز نمايشگاه كتاب در تهران آغاز شده است. نه فقط نمايشگاه بينالمللي در مصلا، بلكه داخل واگنهاي مترو هم برشهايي از چندين كتاب نصب شده است؛ متنها و كتابهايي به انتخاب اهالي فرهنگ يا براساس انتخابهاي مردمي. چه بهتر كه دقايق فراغت مسافران، ولو گذرا، صرف خواندن شود»، «مترو خيلي شلوغه خيليها حدس ميزنم بهدليل نمايشگاه كتاب اومدن. حالا خوبه سرانه مطالعه كتاب در كشور پايينه. فكر كنم بهونه بيشتر ديد و بازديد باشه تا كتاب»، «هيچوقت پز كتابهايي رو كه خونديم نديم. به كتابهايي كه نخونديم فكر كنيم؛ چون كيفيت زندگي ما رو از يك جهت دوتا چيز تعيين ميكنه: كتابهايي كه ميخونيم و انسانهايي كه ملاقات ميكنيم»، «درسته قيمت كتاب خيلي بالا رفته، ولي حداقل دو، سه تا كتاب خوب و مفيد حتما بخريم»، «روي ويترين يك كتابفروشي در شهر رم نوشته شده: «همه عشقي چون رومئو و ژوليت ميخواهند، بدون آنكه بدانند اين عشق فقط
سه روز دوام داشت و جان ٦ نفر را گرفت.» لطفا كتاب بخريد و بخوانيد»، «فقر اين است كه كتابخانهات از كمد لباسهايت، از يخچالت، از... كوچكتر باشد»، «يا زياد كتاب بخوانيد يا اصلا نخوانيد. كساني كه چند كتاب محدود خواندهاند به متوهمترين و خطرناكترين انسان تبديل ميشوند زيرا تعصب شديد روي دانش اندكشان پيدا ميكنند»، «ولي من اگه يه روز پولدار بشم، وام خريد كتاب ميدم به ملت؛ اونم بدون نياز به ضامن»، «عادت به مطالعه مربوط است به اين انگيزه كه فرد لازم ببيند دركي نظري و تعقلي از جهان و جامعه داشته باشد و اين درك را بالا ببرد»، «اينقدر توييت نزنيد كتاب هم بخونيد»، «مساله اين نيست كه خريد كتاب چقدر گرون تموم ميشه، مساله اينه كه اگر كتاب نخوني چقدر برات گرون تموم ميشه»، «كتاب خوب بخونيد كتاب خوب بخونيد كتاب خوب بخونيد»، «نمايشگاه كتاب فقط اونجاش كه استاد دانشگاه و هيات علمي با حقوق ماهانه چند ميليوني ٢٠٠هزار تومن بن ميگيرن، ولي دانشجو ۶۰ هزار تومن. دانشآموز رو هم حساب نكردن و بن نداره»، «ديروز از عصر گوشيم رو خاموش كردم. باعث شد موفق به پختن شام و تماشاي يك فيلم بشم. صبح خوشحال بودم، فكرم آزاد بود. رفتم سر كمد كتابهام... يه دلتنگي عميقي اومد كه بغضم گرفت. بازم نتونستم بهشون دست بزنم، اما خوشحالم تونستم بهشون نگاه كنم و عصبي نشم»، «هر چيزي كه عاشقش هستيد رو بخونيد تا زمانيكه عاشق خوندن بشيد»، «ماييم و كلي كتاب نخريده- نخونده و جيب تقريبا خالي»، «عزيزانِ ناشر، تو اين هاگير واگير، ما روي تخفيفهاي شما حساب كردهايم، وگرنه سيبزميني سرخ شده همهجا هست» و «امسال هم ميرم نمايشگاه كتاب امسال هم كلي كتاب ميخرم امسال هم يه سري از كتابهاي خريداري شده رو نميخونم امسال هم باز به شما ربطي نداره چرا وقتي كتابا رو نميخونم ميخرمشون.»