نگران زبان فارسيام
اسمعيل اميني
«من راجع به زبان فارسي حقيقتا نگرانم»؛ اين را رهبر انقلاب ميگويد، در شب ميلاد امام حسن مجتبي عليهالسلام كه به شيوه هر سال همراه دوستان شاعر، مهمان ايشان هستيم. در نگاه نخست شايد به نظر برسد كه اين سخن، بخشي از رسم مهماننوازي ايراني است كه معمولا ميزبان با رعايت پسند مهمانانش حرف ميزند.
اما با در نظر داشتن اين نكته كه زبان فارسي يكي از اركان هويت ملي است و اينكه «حفظ هويت ملت بسيار مهم است چراكه ملتي كه هويت خود را گم كند در مشت بيگانگان آب ميشود و از بين ميرود»، روشن ميشود كه نگراني براي زبان فارسي، اهميتي فراتر از مباحث ادبي و زباني دارد و دامنه آن بسيار گسترده از محافل ادبي و دانشگاهي است. بنابراين هر كس كه ايراني است و دلبسته اين آب و خاك و اين فرهنگ و تاريخ است، دوستدار زبان فارسي است و به اقتضاي اين دوستي، نگران فرسودگي و آلودگي آن است. درباره چگونگي اين فرسودگي و آلودگي زبان فارسي، رهبر انقلاب تعابيري داشتند كه برخي از آنها را باز مينويسم و به اختصار شرح ميدهم.
- «زبان بيهويت»
زبان، فقط مجموعه كلمات و جملات نيست. لغتها و تركيبها و كنايهها و اصطلاحات هر زبان، به پشتوانه فرهنگي و نظام معنايي شكل گرفته در گذار زمان تكيه دارند. زبان بيهويت، از اين پشتوانه ارزشمند، بيبهره است. مانند زبان برخي ترانههاي نوظهور شبهعرفاني كه پر است از جان و جانان و اين نه منم و يار و دلدار، بيآنكه اين كلمات هيچ نسبتي با پيشينه فرهنگي و معنايشان برقرار كنند.
- «تعابير غلط»
تعابير غلط زباني، حاصل فقر مطالعه است همراه با تظاهر به دانايي و فرهيختگي، براي متمايز شدن زبان از زبان طبيعي مردم.
تعابيري مانندِ: ويژه برنامه، هر از چندگاهي، گهگاه، خواهشا، ورود پيدا كردن و... هزاران غلط ديگر از اين دست.
- «ترويج لغات فرنگي از تلويزيون»
مجريان، نويسندگان و گزارشگران تلويزيون، براي ايجاد تشخص سبكي و جلبتوجه، به جاي گسترش دامنه مطالعاتشان، به استفاده از لغات بيگانه روي آوردهاند. از لوكيشن و ديالوگ و سكانس كه قديميتر است تا سورپرايز و هتتريك و كاتبك و سيو و سمي فاينال كه نوبرانههاي رسانه ملي است در آلودن زبان فارسي به لغات بيگانه.
- «ولنگاري زباني و ساخت لفظي بسيار نازل برخي ترانهها و بيمبالاتي ترانهسراهاي بيهنر»
در ماجراي ترانه و به ويژه ترانه تيتراژ سريالهاي تلويزيوني، چون پاي پولهاي درشت در ميان است، سخن گفتن از هنر و زبان فارسي و ارزش معنايي ترانههاي جايي ندارد. براي ترانهسرا و خواننده، شهرت ناگهاني و كنسرت و آلبوم اولويت دارد؛ پس حاضر است كه بدون دستمزد و حتي گاهي با چرب كردن سبيل اين و آن ترانه بسازد و بخواند و به مدد پخش مكرر اثرش از تلويزيون، سر زبانها بيفتد.
براي تهيهكننده نيز، زبان فارسي و ارزش هنري و معنايي ترانه اولويتي ندارد. ترانه تيتراژ يكي از منابع درآمدي است. كمترين حد آن اين است كه از ترانهسراي بيهنر و خواننده بيتجربه استفاده ميكند تا دستمزد كمتري بدهد يا حتي اگر تيغش بريد، چيزي هم بگيرد و از آن طرف، امتياز ترانه تيتراژ را به اين و آن بفروشد. اينها فقط بخشي از عوامل و دلايل آسيب زدن به زبان فارسي است. اين آسيبها غالبا ناشي از ناشيگري و بيمبالاتي و بياعتنايي نسبت به ارزش و اهميت زبان فارسي است. بخش ديگري از آسيبها از جانب رقيبان و دشمنان زبان فارسي و پيشينه فرهنگي و هويتي آن است. بخش مهم اين ويرانگري طراحي شده، بازي با خط فارسي است كه خود داستاني مفصل دارد.