يادداشتهايي باتاخير
عباس عبدي
رخداد قتل خانم استاد، همه را در حيرت و ناباوري فرو برد، بنابراين چند روز طول ميكشيد كه بتوان ذهنيت خود را با اين واقعه تاسفآور هماهنگ كرد و چيزي درباره آن نوشت؛ البته اين انتظار طبيعي بود كه اصلاحطلبان و فعالان رسانهاي آن نيز در اين مورد موضعگيري صريح و روشني داشته باشند، هرچند اين اظهارنظر نبايد كليشهاي و بيخاصيت باشد. اتفاق مهمي بود كه ابتدا بايد آن را شناخت و سپس تحليل كرد. به همين علت قدري تامل كردم تا امواج اوليه عبور كند و با قدري اطلاعات دقيقتر يك تحليل كاملتر بنويسم. در نتيجه هفته گذشته هنگامي كه همكاران روزنامه اعتماد تماس گرفتند و نظر مرا از زاويه خاصي پرسيدند، گفتم كه بهتر است به جاي پاسخ به يك پرسش موردي، تحليل كلي خود را بنويسم. نوشتم و آماده كردم كه از ابتداي اين هفته تا آخر هفته ابعاد گوناگون ماجرا را در ۶ يادداشت شرح دهم. يادداشتها حدود ۴۰۰۰ كلمه است ولي در آخرين لحظات از انتشار آنها پشيمان شدم. در واقع فرض اوليه من اين است كه اگرچه اين پرونده ابعاد و بازتابهاي سياسي دارد و تا حدودي هم عوامل سياسي نه به عنوان محور اصلي بلكه حاشيهاي و تقويتي در ماجرا نقش داشته است (تا اينجا كه بنده ميدانم) ولي رسيدگي به اين پرونده ميتواند فارغ از مسائل سياسي باشد و مثل همه پروندههاي قتلهاي مشابه، بيطرفانه و منصفانه رسيدگي شود. در مجموع به جز سابقه منفي كه از رسيدگي به پرونده قتل آقاي جلالالدين فارسي داشتم كه ضربه بزرگي به اعتبار احكام غيرسياسي وارد كرد، تاكنون با مورد خاصي كه پروندههاي غيرسياسي قتل را وارد مجراي رسيدگيهاي سياسي كند مواجه نشده بودم از اين نظر خيالم راحت بود كه ميتوانم نقد و نظر خودم را درباره همه مسائل از جمله نقد رفتاري آقاي نجفي يا اصلاحطلبان و حكومت بنويسم و تاثيري نيز بر سرنوشت اين پرونده نداشته باشد زيرا معتقدم كه ما بيش از هر زمان ديگر نيازمند يك بازنگري در برخي از منطق رفتاري اصلاحطلبان هستيم كه بيان آنها نبايد در بند برداشتهاي ديگران قرار گيرد.
ولي از هنگامي كه خبر صدور كيفرخواست عليه آقاي نجفي را شنيدم به كلي جا خوردم. اگر اين كار صورت گرفته باشد، گمان نميكنم كه هيچ حادثه قتلي به اين سرعت منجر به صدور كيفرخواست شده باشد. اين معقول نيست كه در عرض فقط چند روزِ كاري كيفرخواست نوشته شود. به ويژه در مورد قتل كه به نوعي آگاهانه طول داده ميشود زيرا گذشت زمان بهطور معمول باعث فرو نشستن التهابات ميشود. بنده گمان ميكردم كه بازپرس محترم پرونده وظيفه حرفهاي خود را انجام ميدهد ولي با رفتاري كه در صداوسيما شد و سپس صدور كيفرخواست در اين فاصله بسيار كوتاه، به اين نتيجه رسيدم كه ظاهرا مساله براي ديگران معناي ديگري جز يك رسيدگي عادي دارد و اگر چنين است دليلي ندارد كه ديگران در اين مرحله هيزمبيار اين معركه شوند. قدري صبر ميكنيم و پس از پايان ماجرا اقدام به انتشار تحليل ميكنيم؛ البته به لحاظ قانوني بازپرس و در مرحله دادسرا نميتواند وارد بخشي از مسائل مطروحه شود ولي هنوز مسائل و ابهامات و ادعاهاي (طبعا اثباتنشده) فراواني وجود دارد كه بازپرس ميتواند يا بايد رسيدگي و پرونده را به صورت كامل به دادگاه ارسال كند. با توجه به روال كار در دستگاه قضايي كه تا حدي كند است و اين طبيعت اينگونه رسيدگيها است، بعيد است كه زودتر از چند ماه بتوان كليه ادعاها را در حد لازم رسيدگي كرد. اينكه سخنگوي دستگاه قضايي بگويد درباره ارتباط خانم استاد با نهادهاي امنيتي قرايني وجود ندارد و چيزي كه الان رسيدگي ميكنيم پرونده قتل است و به ساير زواياي پرونده در فرصت بعدي رسيدگي خواهد شد، قطعا محل سوال است. چگونه به اين سرعت به چنين نتيجهاي رسيدهاند؟ و چگونه ميتوانند يك ادعاي مهم را ناديده گرفت و رسيدگي به آن را به آينده نامعلوم حواله داد؟ اگر پرونده قتل رسيدگي نهايي شود، اصولا رسيدگي بعدي به اين ادعا چه وجهي دارد؟ به علاوه ايشان گفتهاند تاكيد كردهايم كه به اين پرونده هم با دقت رسيدگي شود و هم به لحاظ جريحهدار شدن احساسات مردم و جامعه و بازتابي كه پيدا كرده، ضمن دقت با سرعت هم رسيدگي شود. قتلها احساسات را جريحهدار ميكند ولي از كجا ميدانيد كه اين مورد بيش از بقيه چنين كرده است؟ قطعا اين درست نيست. به علاوه يك نظرسنجي اينترنتي نشان ميدهد در اين قتل توجه بيش از نيمي از كساني كه پاسخ دادهاند روي وجه امنيتي و اطلاعاتي آن متمركز شدهاند و وجوه ديگرش كه احساسات آنان را جريحهدار كند بسيار ضعيف است، حال چگونه اين وجه مهم را از پرونده حذف ميكنيد؟ هرچند از نظر بنده و با اطلاعاتي كه تا اين مرحله دارم، اين وجه اصلي ماجرا نيست ولي مردم حداقل اين طور فكر نميكنند. به نظرم بايد درباره رسيدگي به اين پرونده دقت عمل بيشتري به خرج داد. همچنين سخنگوي محترم قوه قضاييه تاكيد كردهاند كه چيزي كه الان رسيدگي ميكنيم پرونده قتل است و فعلا مسووليتمان اين است كه تكليف پرونده قتل را روشن كنيم و به ساير زواياي پرونده در فرصت بعدي رسيدگي خواهد شد؛ حتي اگر بپذيريم كه روشن كردن وجوه ديگر موثر در قتل نبوده است و اثبات و رد آنها تاثيري بر حكم صادره نخواهد داشت ولي فراموش نكنيم كه دادگاههاي امروزي فقط براي صدور راي نيستند كه در بسياري از موارد با چند دقيقه رسيدگي ميتوان حكم را صادر كرد. دادگاههاي امروزي محل آموزش اجتماعي و كشف انواع حقايق اجتماعي، سياسي و ... هستند و بايد افكار عمومي را نيز قانع كرد. از اين حيث سرعت موجود به طور قطع، مُخِلّ دقّت رسيدگي خواهد بود.