• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4383 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۸ خرداد

برخيز و اول بكش (212) فصل بيستم

بخت نصر- انفجار در فرانسه

نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف

در شب ششم آوريل سال 1979 خارج از انبار كشتي جلوي اسكله، يك جفت چراغ از دل تاريكي مي‌درخشيد و بر دو مخروطي سفيد و زرد در پياده‌رو نور مي‌افكند؛ همچنان كه خودرو نزديك مي‌شد، نورها از همديگر دور مي‌شدند. خودرو يك فيات سدان 127 بود، موتور خودرو يك صدايي داد و تكان خورد سپس 200 يارد آن طرف‌تر از درب خروجي ايستاد.

دو محافظ فرانسوي در خارج از انبار- انبار لاسين سومه، درست در غرب شهر تولون ساحل مديترانه فرانسه- با نگراني به خودرو چشم دوختند. انبار متعلق به گروه سنيم(CNIM) بود كه در توليد قطعات پيچيده كشتي و راكتورهاي اتمي آن هم در مقياس بزرگ تخصص داشت. هميشه دو محافظ از انبار نگهباني مي‌كردند، 3 شيفت در روز هر كدام 8 ساعت و همگي هم كلافه بودند.

محافظان همچنان كه در باز مي‌شد به سمت حفاظ رفتند. دو زن از خودرو پياده شدند. محافظان فكر كردند كه چه دختران بسيار زيبايي. اما زن‌ها كه تلو تلو مي‌خوردند به نظر گيج و تقريبا عصباني بودند.

يكي از زن‌ها از پشت حفاظ به زبان فرانسوي گفت «مي‌توانيد به ما كمك كنيد؟» او گفت كه آنها گردشگر بريتانيايي هستند و براي گردش شبانه به كنار رودخانه آمده‌اند اما خودرويشان از كار افتاده. اين زن لبخندي زد. يك نوع علامت براي لاس زدن. اين زن گفت بعدا محافظان مي‌توانند به آنها در يكي از بارها ملحق شوند.

محافظان جعبه آچارشان را برداشتند و در را باز كردند و به سمت خودرو رفتند. آنها هم مي‌خنديدند.

پشت سر آنها 5 مامور عملياتي سرنيزه از روي حفاظ سريع و بي‌صدا پريدند، حركتي كه بسيار زياد در يكي از پايگاه‌هاي جنوبي اسراييل تمرين كرده بودند. آنها بي‌صدا به سمت انبار رفتند و در داخل انبار، دو بمب پرقدرت به دو سيلندر وصل كردند و زمان بمب را تنظيم سپس به سرعت برگشتند و در تاريكي شب ناپديد شدند.

آنها كمتر از 5 دقيقه زمان داشتند كه بروند داخل و برگردند.

محافظان در خيابان جلوي انبار سرگرم آن بودند كه خودرو به كار بيفتد. تعجب‌آور اينكه بسيار راحت هم بود. سپس زن‌ها- كه هر دو از عوامل تيم اسراييل بودند- قول دادند كه آنها را بعدا ببينند و سوار خودرويشان شدند و راه افتادند.

در همان زمان، مقداري آن طرف‌تر، يك مرد و يك زن دست در دست هم به آرامي قدم مي‌زدند. به نظر مي‌آمد كه آنها عشق‌ورزي خودشان را دارند. مرد كه موهايش را به عقب شانه كرده بود كمي شبيه همفري بوگارت بود. او سرش را از روي شانه زن برگرداند و ديد كه خودرو روشن شد و راه افتاد. اين زوج چرخيدند و چند خيابان آن طرف‌تر سوار خودرو شدند و راه افتادند. آنها مايك حراري، رييس قيصريه و تامارا، يكي از زنان عملياتي موساد بودند.

30 دقيقه بعد انبار منفجر شد. شعله‌هاي آتش در تاريكي شب بالا رفتند و اسكله را به رنگ نارنجي و قرمز روشن كرد. آتش‌نشانان پيش از آنكه ساختمان به طور كامل تخريب شود، آتش را مهار كردند اما همه‌ چيز در داخل به ‌شدت آسيب ديده بود از جمله برخي از ماشين‌هاي ساخته ‌شده‌اي كه براي توليد آن بيش از دو سال وقت گذاشته شده بود. اين ماشين‌ها كه به طور كامل جمع و جور شده بود همراه با بقيه اجزاي يك راكتور اتمي بزرگ 70 مگاواتي بود كه به راكتور كلاس «اوسريس» معروف شده بود.

اوسريس، يكي از خدايان قديمي پس از مرگ و آن دنيايي مصر بود. فرانسه داشت آن را به صدام حسين، ديكتاتور عراق، كه خودش را تجسم مدرن بخت النصر، پادشاه بابل كه پادشاهي اسراييل را از بين برده بود، مي‌ديد، مي‌فروخت.

چند ساعت بعد از بمب‌گذاري، يك سخنگو از جانب گروه محيط زيست‌هاي فرانسه با يك روزنامه تماس گرفت و مسووليت را بر عهده گرفت. اما كسي و همين طور به يقين اطلاعات فرانسه آنها را باور نكرد. همه فرض را بر اين گذاشته بودند كه اسراييلي‌ها آن كار را انجام داده بودند زيرا آنها بيشترين انگيزه را براي انجام اين كار داشتند.

توضيح: استفاده از واژه تروريست‌هاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است

نه اعتقاد مترجم و روزنامه

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون