ميراث عظيم تاريخي ايران، گنجينه بينظيري است كه ساكنان پيشين اين سرزمين، نياكان ما، از دوره حيات خود به جا گذاشتهاند.
بسياري از عمارتهاي تاريخي به نحوي ساخته شدهاند كه قرنها پابرجا بمانند و معمار و مهندس آنروز به خوبي ميدانستهاند، اثري از خود به جاي ميگذارند كه عمري به درازاي دهها نسل بعد از سازندگان را خواهد داشت.
پس با اين ديد كارهايي كردهاند كارستان. پيشينيان تمهيدات شگفتي در آثار معماري خود به كار بردهاند، در صنعت و آرايش ظاهر مانند استحكام بنا شاهكار كردهاند.
چنين است كه هركدام از بناهاي دوره تاريخي ايرانزمين نمادي از زيباييشناسي و هنردوستي و زيبايي و لطافت روح اين سرزمين هستند. صرفنظر از صنعتي كه در ساختن اين بناها به كار رفتهاند، نكته جالب توجه آن است كه سازندگان اين آثار به اهميت قضاوت مردمان آينده آگاه بودهاند. آنها دانسته و حساب شده با ساخت اين بناها سعي كردهاند پيامي را از روزگار خود به فرزندانشان منتقل كنند؛ گويي به ما و آيندگان ما سلام مهربانانهاي رساندهاند.
آنها تاريخ را ميشناختهاند و به قواعد روزگار معتقد بودهاند.
امانت را از پيشينيان خود تحويل گرفتهاند و بهتر و زيباتر به فرزندانشان؛ جايي قرنها دورتر تحويل دادهاند. اين يكي از رازهاي ماندگاري تمدن ايراني است. آن مقني كه قنات زارچ يزد را حفر ميكرده، قطعا ميدانسته كه اين قنات در دوره عمر او به آبدهي نميرسد اما با شور به كار ادامه ميداده، ملكالشعراي بهار در اين معني شعري زيبا دارد:
شاه انوشيروان به موسم دي
رفت بيرون ز شهر بهر شكار
در سر راه ديد مزرعهاي
كه در آن بود مردم بسيار
اندر آن دشت پيرمردي ديد
كه گذشته است عمر او ز نود
دانه جوز در زمين ميكاشت
كه به فصل بهار سبز شود
گفت كسري به پيرمرد حريص
كه: «چرا حرص ميزني چندين؟
پايهاي تو بر لب گور است
تو كنون جوز ميكني به زمين
جوز ده سال عمر ميخواهد
كه قوي گردد و به بار آيد
تو كه بعد از دو روز خواهي مرد
گردكان كشتنت چه كار آيد؟»
مرد دهقان به شاه كسري گفت:
«مردم از كاشتن زيان نبرند
دگران كاشتند و ما خورديم
ما بكاريم و ديگران بخورند»
اين سنت حسنه تا پايان دوره صفويه برقرار بوده و آباداني و پايندگي ايران مرهون همين سنت بوده. مردم بيطمع سود آني براي آنكه ديگران و آيندگان آسوده باشند و بهره ببرند رنجي را بر جان خود ميخريدند و اثري از خود به جا ميگذاشتند. هيچكس از نام مقنيهايي كه قناتهاي ايران را طي قرنها ساختهاند خبر ندارد. در ساختن بناهاي عظيم جز نام معمار و كاشيساز در كتيبهها نامي از بناها و كارگران و ديگر اجزا نيامده اما همه آنان با دست پاك و درست وظيفه خود را به جا آوردهاند. معلوم است كه كمكاري و تنبلي در آنها راهي نداشته. آن موقع نه از شيوههاي مديريت امريكايي و ژاپني و چيني خبري بوده و نه از دوربين مداربسته و كامپيوتر، آنچه سازندگان را به دقت و درستي وامي داشته پيوندي عميق با اخلاق و انسانيت و الوهيت بوده كه هزاربار نتيجهاي باكيفيتتر و بهتر از محصول امروزي به دست ميداده است.
امروز ما با در اختيار داشتن هزاران امكان مختلف، بهرهمندي از فناوريها و تكنيكهاي نوين، چه ميزان به عهد و سنت گذشتگان و نياكانمان براي آباداني و پايداري سرزمين پايبنديم؟ آيا به ماندگاري اثري كه از خود به جا ميگذاريم، كيفيت آن و قضاوت آيندگان در مورد شيوه كارمان فكر ميكنيم؟
در چند نمونه از آثار معماري يكصد سال اخير ايران نشاني از زيبايي و سنت اصيل معماري ايراني ميبينيم؟ چه كارهايي براي زيباتر شدن، بهتر شدن و پايندگي سرزمينمان انجام دادهايم؟ آيا چهره امروزين شهرهاي ما نسبتي با فرهنگ اصيل ايراني - اسلامي ما دارد؟ پيشينيان ما از اين سرزمين و ميراث آن مراقبت كرده و آن را به دست ما رساندهاند، آيا ما هم بر اين سنت هستيم؟
در طول عمر خود آيا بيني و بينالله، چيزي كاشتهايم كه ديگران بخورند و يادمان را به نيكي زنده نگه دارند؟