حيات پيوسته انديشه
هادي خانيكي
سال پيش، بيست و چهارم خرداد، درست در آستانه آخرين افطار ماه رمضان دكتر سيدمحمدامين قانعيراد جامعهشناس سختكوش و پردغدغه ايراني در بيمارستان كسراي تهران آرام سر بر آستانه جاودانگي نهاد.
قانعيراد در زيستبوم فرزانگي عمري كوتاه داشت، اما كارنامهاي پرثمر و پراثر برجاي گذاشت. جامعه علمي و فرهنگي ايران كه در طول ساليان و دهههاي اخير، تكاپوهاي بيوقفه دور از توقف و تصلب او را در عرصههاي علم، تفكر و كنشگري اجتماعي و سياسي از نزديك ديده بود، در فقدان قانعيراد دردمندانه و حقشناسانه سوگوار شد و اهالي انديشه و دانش گفتنيهاي شنيدني درباره او عرضه داشت.
به اعتبار سالها دوستي و همفكري و همكاري در دانشگاه و در انجمنها و نهادهاي علمي و مدني و گفتوگوهاي فراوان و بيپايان ميتوانم به صراحت بگويم قانعيراد نمونهاي والا و موثر هم در ميدانهاي «جامعهشناسي مردممدار» و «جامعهشناسي سياستگذار» و هم در پهنههاي كنشگري «مدني» و «سياستورزي اجتماعي» بود.
از بيدردي و عافيتجويي به دور بود و به همين سبب قدرت انديشيدن از سر درد و دانشورزي مسالهمحور را به خوبي و درستي به دست آورده بود. شايد به همين سبب بود كه با آگاهي از گرفتاري به بيماري كشنده سرطان نهتنها تسليم نااميدي و مرگ نشد، بلكه زندگي علمي جديدي را براي خود بنا كرد. پيشتر گفتهام كه آشنايان او از دور و نزديك با سه قانعيراد روبهرو بودند. با قانعيراد انديشمند و پرتلاش اول تا زمان بيماري و قانعيراد دوم يعني قانعيراد بيمار اما پرتلاشتر و اثرگذارتر در دو سال آخر عمر و قانعيراد سوم كه قانعيراد همچنان مولد و موثر در فضاي علمي و فرهنگي و مدني پس از مرگ است.
نگاهي به همين يك سال به خوبي گواه آن است كه حتي در غياب او حضورش پررنگتر و چشم و دلنوازتر شده است. سه اثر مهم چاپ شده پس از مرگش يعني «اخلاقيات شعوبي و روحيه علمي»، «پيدايش روشنفكر گفتوگويي در ايران؟ مطالعهاي تاريخي از روشنفكران سكوت تا روشنفكران ارتباطي» و «اجتماعات علمي و دانشگاه ايراني» گواه اين مدعاست. خواندن اين آثار ميتواند حكايت حيات پيوسته انديشه در زمانه و جامعه ما نيز باشد.