رسانههاي مستقل بريتانيايي
مجيد تفرشي
«جرمي رايت» وزير فرهنگ و رسانههاي بريتانيا اعلام كرده كه تحقيق رسمي در مورد تبعات احتمالي واگذاري بخش قابل توجهي از سهام دو رسانه «اينديپندنت» و «ايوينينگ استاندارد» به حكومت سعودي را مورد بررسي قرار خواهد داد. در طول سه سال اخير و به دنبال بروز بحران اقتصادي در رسانههاي كاغذي در بريتانيا، به دليل كاهش حجم و قيمت آگهي و نزول مخاطبان رسانههاي كاغذي، اينديپندنت و ايوينينگ استاندارد دچار بحرانهاي جدي مالي شدهاند. تا جايي كه روزنامه اينديپندنت پس از سه دهه نشر نسخه كاغذي و افت شديد مخاطب، مجبور به توقف اين بخش از فعاليت خود شد و عمدتا توجه خود را به نسخه اينترنتي و جلب سرمايهگذاري و حمايت جديد معطوف كرد. ايوينينگ استاندارد هم به عنوان تنها روزنامه عصر و رايگان كلانشهر لندن، براي ادامه انتشار نسخه كاغذي خود دچار مشكلات جدي است. اين در حالي است كه هر دو رسانه تا پيش از اين دوره، از ميزان نفوذ زيادي در جامعه رسانهاي بريتانيا، اروپا و جهان انگليسي زبان برخوردار بودند. ايوينينگ استاندارد اگرچه در مجموع رسانه دست راستي عامهپسند تا حدي زرد و جنجالي محسوب ميشود، ولي با وجود افت مخاطب، به دليل بيرقيب بودن زمان انتشارش (نوبت عصر)، رايگان بودنش و داشتن مجلههاي ضميمه تمام رنگي متنوع، مورد اقبال بسياري از ساكنان لندن و حومه بوده و هست. تا جايي كه سياستمدار مهم محافظهكاري چون «جان آزبرن» كه روزگاري از مقام وزارت خزانهداري، خواب نخستوزيري كشورش را ميديد، ترجيح داد تا از سياست و دولت و پارلمان كناره گرفته و سردبير تيوينينگ استاندارد شود. اينديپندنت اما داستان ديگري دارد. در سال 1986 گروهي از روزنامهنگاران سرشناس سه روزنامه تايمز، ديليتلگراف و گاردين كه طبعا ديدگاههاي سياسي و فرهنگي متنوعي داشتند، به عنوان حركتي مستقل و آزادانديش و براي نشان دادن راهي ديگر در اداره رسانه در بريتانيا، در برابر رسانههاي كلاسيك و سنتي خود ايستاده و با جلب سرمايههاي متفاوت از منابع ديگر رسانهها، اينديپندنت را تاسيس كردند. در اين رسانه، بيش از ديگر روزنامهها به اخبار و گزارشهاي متفاوت خارجي، از طريق خبرنگاران زبدهاي چون «رابرت فيسك» و «پاتريك كاكبرن»، تحليل عميق و گفتارهاي مستقل از روايات معمول جريان اصلي زورمند و ثروتمند رسانهاي، بها داده ميشد و همين مساله موجب جذب مخاطباني منحصر براي روزنامه و شمارههاي ويژه آخر هفته آن شد. با اين همه، گردش تدريجي اينديپندنت به سمت محافظهكاري، عافيتطلبي و روزمرّگي، آغاز جنگ قيمت روزنامهها توسط امپراتوري رسانهاي روپرت مرداك و ظهور رسانههاي ديجيتال و افول تدريجي مخاطب روزنامههاي كاغذي، به شدت از محبوبيت اينديپندنت كاست و نهايتا آخرين شماره كاغذي آن در بيستم مارس 2016 منتشر شد تا توجه ويژهاي صرف بخش ديجيتال و اينترنتي اين رسانه شود. تقريبا از همين زمان بود كه پس از سالها ثبات و استحكام مالي، به دليل بحرانهاي پيش آمده، سهام هر دو رسانه دست به دست ميشد و نهايتا «يوگني لهبهدف» اليگارش بريتانيايي روستبار، توانست بيشتر سهام آن دو رسانه را صاحب شود و به تدريج آن را به متقاضيان، به خصوص كشور سعودي واگذار كند. به دنبال روي كار آمدن «سلمان بن عبدالعزيز» و پسرش «محمد بن سلمان» در پادشاهي سعودي و پوستاندازي برنامه ديپلماسي عمومي و مردم محور آن كشور در جامعه بينالمللي، نفوذ و رخنه در گروههاي لابي، اتاقهاي فكر، انديشكدهها، موسسات پژوهشي، شركتهاي بينالمللي حقوقي و موسسات رسانهاي، در جهت پروژه تاثيرگذاري عميق و وسيع خود در چهار لايه سياستورزان، نخبگان، رسانهها و افكار عمومي در جامعه بينالمللي فعالتر شده است. اكنون با تصاحب حدود يكسوم از سهام ايوينينگ استاندارد و اينديپندنت و ادامه سياست خريدن سهام بيشتر اين دو موسسه توسط سعوديها، اين شبهه جدي توسط متخصصان و ناظران رسانهاي در بريتانيا مطرح شده كه سياست تملك روزافزون رسانهاي سعودي در بريتانيا، موجب تداوم خدشهدار شدن اعتبار، انصاف و بيطرفي رسانههاي بريتانيايي شود. در اين ميان دو نكته مهم شايان توجه است: نخست تلاش راهبردي و روزافزون پادشاهي سعودي و متحدانش در سلطه و دستكم نفوذ در رسانههاي مهم غربي در ابعاد مختلف. از تاسيس رسانههايي چون ايران اينترنشنال گرفته تا نفوذ در كانونهاي رسانهاي مانند انجمنهاي ژورناليستي غربي يا گسترده كردن فعاليت دلخواه خود از طريق افزايش مخاطبان مختلف زبانهاي گوناگون در رسانههاي تحت نفوذ، از قبيل تاسيس بخش فارسي سايت اينديپندنت، در جهت رسيدن به اهداف تبليغي و توجيهي خود. ديگر آنكه، در روزگار عافيتطلبي و غلبه پول و زور در سياست، انديشه و رسانه، شاهد افول رسانههاي تاثيرگذاري چون اينديپندنت از آموزهها و ادعاهاي اوليه پيشرو و مستقل خود، به سمت اهداف و اميال توسعهطلبانه گونههاي مختلف ديدگاههاي غيرمدني، از نوع مرداك، اليگارشي اروپاي شرقي و حكومت سعودي هستيم. اين تاثيرگذاري بر جريان اصلي رسانهاي غرب، روش و ابزاري است كه ايران به ندرت از آن بهره برده است. به گمانم بهتر است كه به جاي صرفا شماتت و محكوم كردن و پرخاشگري به آن، از اين تجربه، ابزار و امكان درس گرفته و با به كار گرفتن سياستي درست و دقيق، در جهت منافع و مصالح راهبردي ايران در عرصه ديپلماسي عمومي و مردم محور، از آن بهره ببرد.