شك كنيم تا دروغ نشنويم
محمد سلطانيفر
خصوصيات شبكههاي اجتماعي و رسانههاي مبتني بر موبايل در چند مورد خلاصه ميشود:
اولين خصوصيت يا به تعبيري شايد آن چيزي كه به عنوان ايدئولوژي رسانههاي جديد ميتوانيم از آن ياد كنيم، موضوع جهاني شدن است. به اين معنا كه امروز ديگر كسي نميتواند ادعا كند، مسالهاي كه در رسانهاي طرح ميشود، داخلي است و هيچ استفاده يا سوءاستفادهاي در خارج از مرزها از آن صورت نميگيرد. بايد بپذيريم آنچه امروز در دورافتادهترين نقطه كشور در فضاي رسانهاي شكل ميگيرد بلافاصله در سراسر جهان قابل استفاده است.
دومين خصوصيت اين فضا، افشاگري است و پايان عمر محرمانگي. به همين جهت بايد بدانيم آنچه در فضاي رسانهاي اتفاق ميافتد بدون هر گونه محدوديتهايي است كه در گذشته اتفاق ميافتاد. امروز نه كسي قابليت سانسور رسانهها را دارد و نه كسي امكان اين را دارد كه مطالب را حذف يا دخل و تصرف كند. به همين جهت اين رسانهها يا به تعبيري اين سلاح بدون آموزش در اختيار مردمي قرار گرفته است كه قابليت استفاده يا سوءاستفاده را دارند و نكاتي كه در آن درج ميكنند چه به صورت افشاگري يا به صورت مطالب غيرمحرمانه يا مطالب خيلي شفاف در فضاي رسانهاي در سراسر دنيا انتشار پيدا ميكند.
اين دو خصوصيت باعث شده كه ما با استناد به اتفاقاتي كه در دنياي امروز در حال شكلگيري است شاهد موضوعاتي مانند فيكنيوز يا اخبار دروغين باشيم. در فيكنيوز شاهد انتشار اخباري هستيم كه ميتواند انتشار آن سنديت نداشته باشد و فضاي خاصي را در حوزههاي مختلف براي ما شكل دهد و به عنوان خبرهاي جعلي مورد استفاده يا سوءاستفاده قرار بگيرد. اما يك قدم جلوتر به مدد تكنولوژيهاي جديد اخبار دروغين(deep face) اتفاق افتاده است. در اينجا نه تنها جعل اخبار اتفاق ميافتد بلكه با درست كردن فيلم از حالات چهره تا لبخواني، سوژه را به گونهاي درست ميكنند كه اين مطالب كاملا مستند جلوه ميكند و قابليت اتصال به فرد مورد نظر را دارد. اينها خصوصيات دنياي امروز ماست كه در حال رخ دادن است و مردم ما بايد آرام آرام با آن آشنا شوند و بدانند كه ميتواند حتي يك فيلم يا سخنراني واقعي نباشد.
حال چه بايد كرد؟ مهمترين اصلي كه در رابطه با اخبار دروغين وجود دارد اين است كه به مردم آموزش دهيم اين نوع تكنولوژيها وجود دارند. سيستمهاي رسانهاي بايد آموزشهاي لازم را در اين خصوص داشته باشند. وظيفه ما به عنوان رسانه اين است كه خودمان از طريق همين رسانههاي اجتماعي، صدا و سيما، مطبوعات به مردم عنوانهاي اخبار جعلي و دروغين و اساس شكلگيري آنها را آموزش دهيم. با روايت از اتفاقهاي خبري جعلي كه در دنيا رخ ميدهد به آنها بياموزيم كه اين بستر، بستر قابل اعتمادي نيست و به سرعت نسبت به باز انتشار مطالب اقدام نكنند چراكه ممكن است آبروي فردي يا افرادي در انتشار اين مطالب ريخته شود. نكته بعدي اين است كه بايد شك كرد. ما بايد آموزش شك كردن در انتشار مطلب و بازنشر آن را به مردم بدهيم. وقتي بگوييم اخبار دروغين چه بسترهايي دارد و نمونههاي متعدد آن را در اين فضا معرفي كنيم و اين نوع اخبار جعلي را افشا كنيم، رفته رفته مردم نسبت به اين موضوع هشيار ميشوند و ميآموزند هر خبري را ابتدا با اين نگاه بررسي كنند سپس آن را منتشر كنند.
نكته ديگر اينكه سعي كنيم، رسانههاي مرجع و مهم را عاري از اخبار دروغين كنيم. در دنيا مرجع خبري براي مردم وجود دارد كه وقتي خبر جعلي به آنها ميرسد، ميتوانند صحت آن خبر را بررسي كنند. ما در اينجا بايد سعي كنيم رسانههاي بزرگ و داراي شناسنامه از انتشار اخبار دروغين جلوگيري و پرهيز كنند تا مردم بتوانند مرجعي را براي يافتن اخبار درست داشته باشند.
در نهايت آن چيزي كه ميتواند جلوي همه اين مشكلات را بگيرد، اخلاق رسانهاي است. متاسفانه از آنجايي كه رسانههاي ما در اختيار جناحهاي ما قرار گرفتهاند و رسانهاي نداريم كه جناحي نباشد، نميتوانيم اين توقع را از رسانهها داشته باشيم كه مطالب غيرجناحي را انتشار دهند. برخي متاسفانه گاهي حقيقت را به قربانگاه منافع سياسيشان بردند. آنجايي كه به ضررشان است يا انتشار نميدهند يا كوچكنمايي ميكنند و آنجايي كه به نفعشان است بيش از حد به آن ميپردازند و بزرگنمايي ميكنند. به همين خاطر آن مرجعيت از رسانهها افتاده است و گاهي شاهد بياخلاقي در حوزه رسانهها هستيم. اين بزرگترين ضربه را به پناهگاه مردم به عنوان يك مرجع درست ميزند.
زماني كه تمام اين موارد رعايت شود، مردم هم ياد ميگيرند كه اخلاق در رسانه را حفظ كنند؛ شايعهها را گسترش ندهند، وارد حريم خصوصي ديگران نشوند، با ديدن يك چهره و فيلم و عكس گرفتن از او و انتشار در فضاي مجازي مسبب جريانها و اتفاقهاي ناخوشايند نشوند.