باتقواها و بيتقواها
سيد علي ميرفتاح
باباطاهر از دست ديده و دل، هر دو، فرياد كرده، اعصابش از دست دلش كه به دنبال ديدهاش راه افتاده به هم ريخته، دست آخر به اين نتيجه رسيده كه با خنجر فولادين بزند بر ديده تا دل گردد آزاد.
ترجمه روانشناختي حرف باباطاهر اين است كه چون چشم دارم، ناچارم از ديدن و مادامي كه ميبينم زورم به دلم نميرسد كه از ديده ياد نكند.
مرحوم آقاي مطهري به باباطاهر ايراد گرفته و نه فقط كار او را- يعني خنجر زدن در ديده را- تقبيح كرده، بلكه نفس چنين پرهيزي را خلاف عقل و شرع و مناسبات انساني دانسته. تقوا زماني ارزش دارد كه شما قادر به انجام فعلي باشيد، اما از آن خودداري كنيد. اگر كوري، چشم بر گناه ببندد، فضيلتي براي او محسوب نميشود. همين طور اگر گنگي تهمت نزند و غيبت نشنود، كسي به حساب پرهيزگارياش نميگذارد. پرهيزگاري زماني موضوعيت پيدا ميكند كه اعضا و جوارح آدمي در عين قدرت و سلامت وقايه كنند و خود را از ارتكاب فعل بد نگه دارند. اين قدرت و امساك را ميتوانيم به ابزار و ادواتي كه وارد زندگيمان شدهاند، تعميم دهيم. ما امروز به واسطه موبايل، ماشين، تلويزيون، اسلحه و... قدرت تصرف خود را در عالم افزايش دادهايم. مردمان قديم موبايل نداشتند، حرف ياوه نيز كمتر ميپراكندند. ماشين نداشتند، هوا و زمين را نيز كمتر ميآلودند. بمب همه كس نداشتند، گروه گروه از دشمنان خود را نيز هلاك نميكردند. هلاك نميكردند و نميآلودند و نميپراكندند، اما نه به اين دليل كه باتقواتر از ما بودند بلكه به اين دليل كه ناتوانتر بودند.
ناتواني را سعدي در زبان شعر تلويحا فضيلت شمرده و بابت بيزورياش خدا را شكر كرده اما در عالم واقع سعدي خودش بهتر از ما ميداند كه بيزوري تقوا نيست.« چگونه شكر اين نعمت گزارم/ كه زور مردمآزاري ندارم.»
در يكي از كشكولها آمده كه موسي(ع) ديد در بركهاي، دو جوان بينا، رفيق نابينايشان را اذيت ميكنند و سرش را زير آب ميبرند. موسي دلرحم بود، طاقت نياورد، دعا كرد، خدا هم اجابت كرد و فرد مظلوم درجا صاحب چشم شد. بهطرفهالعيني مظلوم ظالم شد و مرده آن دو را از زير آب بيرون كشيد. به زبان سعدي گربه مسكين اگر پر داشتي/ تخم گنجشك از زمين برداشتي.
چنگيزخان آدم زياد كشت اما نه به اندازه هيتلر. احتمالا دليلش اين بود كه با تيغ و تير و شمشير و نفت بيش از اين زورش نميرسيد بكشد.
چه بسا اگر تانك و توپ و هواپيما و مسلسل و زيردريايي اژدرافكن ميداشت گوي سبقت را از هيتلر ميربود. پدران ما از ما باتقواتر و معصومتر و مهربانتر بودند عموما به اين دليل كه ناتوانتر بودند و قدرت تصرفشان در عالم آن قدري نبود كه بتوانند با يك گوشي موبايل معمولي از زندگي همسايه عكس بگيرند يا درباره عمرو و زيد شايعه بسازند. يا دروغهاي سياسي بپراكنند. ناتواني از آن حيث نعمت است كه مسووليت آدمي را كم ميكند و فرصت گناه را دقيقه به دقيقه فراهم نميآورد. اين گوشيهاي موبايل به ابزارهاي دمدستي تبديل شدهاند تا تقواي ما را بسنجند و خودداري ما را اندازه بگيرند. آيا شما جزو آن گروهي هستيد كه از خطاي ديگران عكس ميگيريد و در شبكههاي مجازي پخش ميكنيد؟ آيا شما جزو آن گروهي هستيد كه عكسهاي محرمانه مردم را بيعذاب وجدان به تماشا مينشينيد و «سند تو آل» ميكنيد؟ آيا اگر در تلگرام خود بخوانيد «عكس برهنه زن فلاني» عكس را باز ميكنيد و با خيال راحت- بلكه مشتاقانه- ميبينيد و براي رفيقانتان ميفرستيد؟ يا نه، چشم بر آن ميبنديد، ديگران را هم از ديدن چنين عكسهايي پرهيز ميدهيد؟ اينجا بار مسووليت فقط روي شانه آن فضولي نيست كه از خلوت مردم عكس ميگيرد. بلكه من و شما هم كه آن عكسها را ميبينيم و نشر ميدهيم مسووليم. يكي دروغي ميسازد و منتشر ميكند. اگر خاك فضاي مجازي مستعد رشد علفهاي دروغ نباشد، خيلي زود ميخشكد و از بين ميرود. يعني فراموش ميشود. اما هم من و هم شما ميدانيم كه دست بر قضا فضاي رسانهاي ما مستعد ترويج دروغ و اخبار زرد و سخيف است. منتها وقتي به اين فضا برميخوريم فراموش ميكنيم مسووليت خود را به ياد بياوريم.
ما مسلمانيم و معتقديم كه فرداي قيامت اعضا و جوارحمان به صدق و كذب گفتههايمان شهادت ميدهند. در اين دنيا شايد بشود قيافه اخلاقمدار به خود گرفت، اما در دادگاه عدل الهي زبان و گوش و دست و پا به صدا درميآيند و حقيقت وجودمان را برملا ميكنند. مقدم بر آخرت در همين دنيا گوشيهاي موبايل و اتومبيل و اسلحه و غيره نيز به صدا درميآيند و حقيقت وجود ما را گزارش ميدهند. اين ابزار و ادوات زبان درازي دارند تا حقيقت وجودمان را آشكار كنند و سهم فرد فردمان را در آلوده كردن هوا، ترويج بياخلاقي، تضييع حقوق ديگران و دروغگويي و رياكاري رو كنند... گويي «يوم تبلي السرائر» از همين دنيا آغاز شده است.