«برنامه نگهباني» امريكا
كوروش احمدي
سخنگوي نخستوزير انگليس به عنوان نخستين مقام رسمي انگليس جمعه گذشته خبر مذاكره بين امريكا و انگليس براي تقويت حضور نظاميشان در خليجفارس را تاييد كرد و مدعي شد كه هدف از اين اقدام مقابله با تهديدات اخير عليه كشتيراني در منطقه است. يك روز قبل از آن فرمانده نيروهاي امريكايي در منطقه (سنتكام) گفته بود كه تهديد عليه آزادي كشتيراني مستلزم يك راهحل جهاني است و براي اين منظور مشورتهايي با انگليس و شركاي منطقهاي و بينالمللي در جريان است. جان ميلي كه كانديداي رياست ستاد مشترك ارتش امريكاست نيز ضمن اشاره به اين موضوع احتمال داده كه اين كار طي دو هفته آينده انجام خواهد شد. بررسي امكان ايجاد ائتلافي براي حفاظت از كشتيراني تحت عنوان «برنامه نگهباني» (Sentinel Program) اول بار توسط وزير خارجه امريكا و بعد از حمله به برخي نفتكشها مطرح شد. ابهام در مورد اين برنامه بسيار زياد است. هنوز روشن نيست چه كشورهايي ممكن است در اين برنامه شركت كنند. دادههاي موجود حاكي از آن است كه امريكا مايل است با اعزام كشتيهاي فرماندهي و كنترل و انجام امور اطلاعاتي و مراقبتي و شناسايي، كار اسكورت نفتكشها را عمدتا برعهده كشورهاي صاحب كشتي بگذارد...
اما تاكنون پاسخ مثبتي دريافت نكرده است. فرانسه و ديگر كشورهاي قاره اروپا تاكنون اظهارنظري در اين مورد نكردهاند و نسبت به آن اكراه نشان دادهاند؛ چراكه اولا آنها برخلاف دهه 1980 نفت چنداني از خليجفارس وارد نميكنند. تنها بين صفر تا 6درصد نفت كشورهاي بزرگ اروپاي غربي (غير از هلند) از خليجفارس تامين ميشود. ثانيا نگراني آنها اين است كه اين برنامه موجب افزايش تنش و نهايتا جنگ در منطقه شود. تجربه جنگ نفتكشها در زمان جنگ ايران و عراق و اقدام امريكا براي حفاظت از نفتكشها كه نهايتا به جنگ امريكا با ايران انجاميد، وجود دارد. ثالثا آنها كه هميشه با سياستهاي ترامپ در برابر ايران مخالف بودهاند، مشكل ميتوانند به اين ترتيب همراه امريكا شوند. در مقابل، شركت در اين برنامه كمخطرترين راه براي همكاري با ترامپ و نشان دادن توجه به امنيت منطقه است. ابهام ديگر اين است كه نفت چه كشورهايي اسكورت خواهد شد. در حالي كه بين 50 تا 62درصد از نفتدوستان آسيايي امريكا (هند، كرهجنوبي و ژاپن) از مبدا خليجفارس تامين ميشود، انتظار واشنگتن مشاركت آنها در اين برنامه است. با اين حال، اين كشورها بيشتر نگران چين هستند تا نگران ايران و معلوم نيست كه درنهايت به علت اين نگراني بتوانند مشاركت فعالي در برنامه سنتينل داشته و با انتقال بخشي از كشتيهاي جنگيشان از پاسيفيك موافقت كنند. مشكل ديگر دشواري اسكورت دريايي در عمل است. سوال اين است كه آيا باتوجه به تعداد زياد نفتكشها به اندازه كافي كشتي جنگي براي اسكورت هر نفتكش وجود دارد. يا گروهي از نفتكشها بايد توسط يك كشتي جنگي اسكورت شوند؟ بهعلاوه، اسكورت مشكل ميتواند كشتيها را در برابر مين محافظت كند، ضمن اينكه مينگذاري در يك آبراه بينالمللي يك عمل جنگي محسوب ميشود و در صورت چنين اتفاقي ترامپ مشكل ميتواند از جنگ شانه خالي كند. استفاده از گاردهاي مسلح در كشتيها نيز كه تحت بررسي است، دشواريهاي خاص خود را دارد. كشورهاي صاحب پرچم اجازه استفاده از گارد مسلح در آبهاي اطراف سومالي را صرفا براي مقابله با دزدان دريايي دادهاند، اما ظاهرا چندان موافق ترتيبات مشابهي در خليجفارس نيستند. اتحاديههاي كشتيراني تجاري نيز با اين كار مخالفت كرده و مالكان نفتكشها را از آن برحذر داشتهاند. آنها معتقدند استفاده از زور جان خدمه نفتكشها را بيشتر به خطر مياندازد. البته نصب دوربين و تجهيزات مشابه در نفتكشها بيش از ايدههاي ديگر عملي به نظر ميرسد، هرچند كه درمورد اثربخشي آن ترديد وجود دارد. از طرفي، در شرايطي كه رهيافت كنوني ترامپ كاهش تعهدات امنيتي امريكا در خارج و كاهش هزينههاي مربوطه است، سوال اين است كه هزينه سنگين تامين امنيت ترافيك نفت چگونه بايد تامين شود. امريكا قاعدتا بايد متحدان منطقهاي و نيز كشورهاي آسيايي را براي كمك به تامين مالي برنامه نگهباني تحت فشار قرار داده باشد. بهويژه، باتوجه به اينكه كشورهاي عربي منطقه امكانات نظامي درخوري براي اسكورت كشتيها ندارند، از آنها بيشتر انتظار ميرود كه در تامين هزينه عمليات شركت كنند. سوالي كه در اين مورد وجود دارد اين است كه آيا متحدان منطقهاي امريكا باتوجه به آسيبپذيري بسيارشان حاضر خواهند بود از طريق كمك به برنامه نگهباني خطر جنگ را افزايش دهند. باتوجه به سوالات و ابهامهايي كه در مورد «برنامه نگهباني» وجود دارد، سياستهاي ايران ميتواند نقش بسيار مهمي در موفقيت يا شكست تلاشهاي امريكا در اين مورد داشته باشد. سياستهاي ايران در خليجفارس و ماندن در برجام يا خروج كامل از آن در اين ميان مهمند. اگر ايران بهطور كامل از برجام خارج شود، بخش عمدهاي از انگيزه بسياري از كشورها براي عدم همكاري با امريكا از ميان خواهد رفت و دولت ترامپ با سهولت بسيار بيشتري امكان خواهد يافت اجماع عليه ايران را كه با برجام از ميان رفت، دوباره اعاده كند.