مزه دوچرخهراني
نادي صبوري
قبلتر ديده بودم آقاي ميرفتاح و آقاي بيطرف با دوچرخه سر كار ميآيند و اين حركت برايم جالب بود اما خودم دوچرخه نداشتم. تا اينكه در قرعهكشي خبرنگاران برنده يك دستگاه دوچرخه شدم و همين اتفاق باعث شد احساس اداي دين به دوچرخهام كنم و پا به ركاب شوم. به دليل ترسم از خيابان حتي گواهينامه رانندگي نداشتم و اوايل هم از اينكه با دوچرخه به خيابان بروم ميترسيدم، اما حالا كه پشت دوچرخه مينشينم، ترسم از رانندگي هم كمتر شده است. اوايل يكي دو بار در محله خودمان دوچرخه راندم و با دوچرخه به ترهبار رفتم. بعد كه دوچرخه راندن به دهانم مزه داد، روز جمعه كه خلوتتر بود تا سركار ركاب زدم. بعد از اين تجربهها تصميم گرفتم روزهاي عادي هم با دوچرخه به سركار بروم و تجربه اين كار نشان داد دوچرخهسواري در خيابانهاي تهران از آن چيزي كه فكر ميكردم ترس كمتري دارد. من تحمل ترافيك را ندارم و مزيت دوچرخهسواري برايم اين است كه ديگر در ترافيك گير نميكنم، همين موضوع بزرگترين انگيزه من براي دوچرخهسواري بود. علاوه بر آن پول كرايه تاكسي هم نميدادم و از زمستان پارسال تا حالا هميشه با دوچرخه رفتوآمد كردهام. اما نكته جالب اينجاست كه در اين هفت ماه دوچرخهسواري هيچ مشكلي نداشتم يا هيچ بدرفتاري نديدم و حتي بسياري از خانمها، مخصوصا خانمهاي مسن كلي تشويق و تحسينم كردهاند. به نظرم چهرههاي فرهنگي ميتوانند با دوچرخهسواري خود از ترديد ديگران براي ركابزدن بكاهند. ولي فكر نميكنم دوچرخهسواري در كوتاهمدت بتواند پررنگ شود. چون يك بار با دوچرخه رفتن به سر كار با تبديل كردن اين كار به امر روزمره تفاوت بسيار زيادي دارد. اين كار صبر ميخواهد و به زيرساخت و بهبود مسيرها نياز دارد.
دبير گروه نفت و انرژي روزنامه تعادل