گروه هنر و ادبيات
حسين آهي در گذشت؛ خبر به همين كوتاهي اما در عين حال - به قول محمدعلي بهمني كه روزي در سوگ اخوان نوشت- «مثل شبخواني يك زنجره طولاني بود». شاعر، نويسنده و محققي كه با چند شناسه در ادبيات معاصر فارسي شناخته ميشود: شعرهايي در قوالب كلاسيك، تأليفهايي در باب مباحث ادبي و از جمله آموزش وزن عروضي، آشنايي با اصطلاحات ادبي، خاطره مشتركي كه يكي دو نسل از مخاطبان برنامههاي ادبي راديو با صدايش دارند و مهمتر از همه، اتفاق نظر همه بر مهمترين صفتش يعني انسانيت. در ادامه يادداشتهايي از دو دوستِ شاعر آهي را كه به مناسبت درگذشت او براي «اعتماد» نوشتند، ميخوانيد.
به آنكه توجه نداشت، خودش بود
سالهاست كه دارم با حسين آهي زندگي ميكنم و اين زيستن با او تا هميشه ادامه خواهد داشت. آگاهيها و دانش او مثال زدني بود و كساني كه از نزديك با او حشر و نشر داشتند، بيش از همه به اين ويژگي او واقفند. يكي از كساني كه در زمينه آموزش اوزان عروضي شعر فارسي بسيار موثر بود و نقش داشت، زندهياد حسين آهي بود. «بررسي جامعي در بحور شعر فارسي» را او چهل و چند سال پيش منتشر كرد. كتابي كه در آشنايي جوانان و علاقهمندان به فراگيري اوزان عروضي بسيار راهگشا بود. فنون ادبي، فنون شعر فارسي، فهرست عروضي حافظ و تاليفهاي متعدد ديگر او در تسهيم آنچه ميدانست با جويندگان اين دانش بسيار موثر بود. او همچنين به چند زبان تسلط داشت و اين ويژگي بسيار مهمي بود كه در دانش او تأثير فراواني داشت. فرهنگنامه آلماني فارسي از ديگر آثار او بود.
حسين آهي جداي از دانشي كه داشت، از نظر معرفت هم انسان بينظيري بود. افتاده بود و دستگير آنها كه به استمداد امثال او نياز داشتند.
به قاعده متفاوت بود و اين متفاوت بودن چون از وجودش ميآمد، در رفتارها و ظاهرش نيز مشهود بود. شعرش كلاس درسي بود براي آنها كه دنبال فراگيري فن شعر نوشتن بودند.
ويژگي عجيبتري كه حسين آهي داشت، ريشهيابي ضعفهاي شعرش در خودش بود. اگر ضعفي در شعرش ميديد، قادر بود ريشه آن ضعف را در خودش پيدا كند. يعني از مهارت پيدا كردن نسبت شاعر و شعر برخوردار بود.
مهمتر از همه اين ويژگيها كه برشمرده شد، خصلتهاي انساني او بود. اين خصلت انساني را بايد در كنار كارهاي ادبي ارزشمندي كه در كارنامه او ديده ميشود قرار دهيم. كسي نيست كه با شعر و ادبيات آشنايي جدي داشته باشد و حسين آهي را نشناسد. همينطور كسي نيست كه سابقه حشر و نشر با او داشته باشد و خصلتهاي انساني و ادبي او در كنار هم را نديده باشد.
معتقدم هر چقدر هم در مورد اهميت شخصيت و آثار او گفته شود، باز هم آن چيزي نخواهد بود كه حق مطلب را ادا كند. آهي فراتر است از گفتهها و نوشتههاي ما در مورد خود. محبوبيت آهي تا هميشه در ذهن دوستداران و علاقهمندان او و آثارش محفوظ خواهد بود.
براي نيازردن آمده بود
براي نيازردن به جهان ما آمده بود. براي نرنجاندن و نوميد نكردن. قطره اشكي به نام حسين آهي. ساعتهايي به جهانش راه داشتم و اغلب تماشاگرش بودم. فقه و دين و ادبيات دلمشغولياش بود. با نگاه نقادانه و تيز و تند. احترام برانگيز بود. جثه نحيفش را حايل ستمديدگان ميكرد. عاصي از عمله ظلم، گاه بيپروا، چنين و چنان! كه در او سراغ داشتم. انسان، شريفترين صفتش بود و تنهايي رشكبرانگيزي داشت. خوشدل كردن آدمهاي گمنام و صرف وقت براي كساني كه موقعيت جبران و تلافي نداشتند و دقيق در بازخواني متون و عميق در فهم. نظير او نبود. لطيفهاي مبارك كه لطف زندگي شاعرانه را دوچندان ميكرد. حسينِ ابن آهي، شناسنامهاش را از همه پنهان كرد الا مرگ كه زمان مقدرش را ميشناخت.
بداههاي گفت در پانزدهم شهريور، روز تولد نود و هفتم و بداههاي در پاسخش گفتم:
آه ازين عشق كه در آهي ماست
رشك اوراد سحرگاهي ماست
خجل از سكه سرخ سخنش
برق بي رونق ده شاهي ماست
ني نوازي كه به الهام ضمير
نفسش پرده آگاهي ماست
خسته از دانش دريايي او
تنگ بي حوصله ماهي ماست
زيركي ميطلبد فهم بلند
كه اگر نيست ز كوتاهي ماست
مرجع معتبر حاجت خلق
شمس ديواني و درگاهي ماست
عيبش اين است كه در وقت سخن
زلفش آيينه گمراهي ماست
حسنش آن است در اظهار ادب
آمر خويشتن و ناهي ماست
عيب و حسنش كه شناسد جز او
كه دليل هنرش آهي ماست
خدايش آمرزيد و به بندهاي چنين افتخار كرد؛ خوشا به زيستني چنين نغز و پنهان.