صدور فرمان مشروطيت
مرتضي ميرحسيني
يك: به تاريخ خودمان سال 1285 در چنين روزي مظفرالدينشاه قاجار پاي حكم تشكيل مجلس شوراي ملي را امضا كرد و سرانجام زير فشار اعتراض و اعتصاب به كاهش قدرت شاه و سپردن امور كشور به جمعي از نمايندگان جامعه تن داد. اين حكم را از آن پس «فرمان مشروطيت» خواندند و صدور آن را نقطه عطفي در تاريخ كشور ما و مبدأ دوره تازهاي در سير حيات جامعه ايران محسوب كردند. هر چند احتمالا آنكه آن را امضا و صادر كرد، درك كاملي از اهميت تصميمي كه- ولو به اجبار- گرفته بود، نداشت. دو: عبدالله مستوفي كه آن زمان در روسيه مقيم بود در جايي از خاطرات خود مينويسد: صبح آن روز تازه از خواب بيدار شده بودم كه يكي از دوستانم در اتاقم را زد و وارد شد. گفت: «خبر داري كه ايران كنستيتوسيون گرفته است؟» گفتم:«شوخي نكن»، گفت:«نه، اين تلگرافش است» و تلگراف رسمي كه اين خبر در آن بود از جيب خود درآورد و به من داد. گفتم:«رفيق، كار بزرگي انجام شده، خدا كند كه نتيجه خوبي از آن بگيريم.» گفت:«مگر ممكن است نتيجه بدي هم داشته باشد؟» گفتم:«بالمآل البته نتيجه آن خوب است ولي شرط آن رفتار عاقلانه ماست كه از افراط و تفريط جلوگيري كنيم... انقلاب و تغيير حكومت استبداد به مشروطه اگرچه آخرش خوب است ولي تا اين وضع حكومت سابق عوض شود و حكومت جديد جاي آن را بگيرد، خيليها نفله شده و زير دست و پا ميروند. در كشور ما عقيده مسلماني به دموكراسي خيلي كمك ميكند، آريستوكراسي در كشور ما ريشهاي ندارد كه از اعيان بترسيم ولي مردم نميدانند چه كنند. عيب اينجاست كه در فارسي يك ورق كاغذ چاپ شده در اين بابها در دست كسي نيست.» بعد از وقفهاي كوتاه، خودم دنبال صحبت را گرفتم و گفتم:«من يك كار براي رفع اين عيب در نظر دارم و آن ترجمه كتابي در انقلاب فرانسه است كه معايب و محسنات انقلاب را به نظر مردم برساند».
سه: مستوفي صادقانه فكر ميكرد كه ترجمه يك كتاب، آن هم براي انتشار در جامعهاي كه اكثريت مطلق آن سواد خواندن و نوشتن نداشتند، انقلاب را از آسيبهاي بعدي حفظ ميكند. البته اين سادهانديشي به مستوفي محدود نميشد و تازه او در چارچوبهاي زمان خود مردي فرهيخته و آگاه به شمار ميرفت. سادهانديشي، دستكم در آغاز كار يك عارضه فراگير ميان اغلب هواداران مشروطيت بود و خيليها به نوعي به آن دچار و گرفتار بودند. بيشتر آنها گمان ميكردند، انقلاب نه فقط خيلي زود همه مشكلات كشور را تدبير ميكند كه شخصيترين مسائلشان را هم چاره خواهد كرد. سرخوردگي بعدي پيشروترين هواداران مشروطيت، ريشه در همين نگاه رمانتيك داشت.