بحر طویلهای هدهدمیرزا / 1
ابوالقاسم حالت
مرحوم «ابوالقاسم حالت» (1371–1298)، ملقب به «ابوالعینک»، از شاعران و طنزپردازان چیرهدستی است که آثار ماندگاری از او به یادگار مانده. بخشی از آثار او، «بحر طویل»هایی است که چندین دهه پیش سرود و تعدادی از آنها سالها بعد، یعنی در سال 1363 در کتابی با عنوان «بحر طویلهای هدهدمیرزا» از سوی انتشارات توس انتشار یافت. خودش در مقدمه همین کتاب مینویسد: «این کتاب حاوی قسمتی از بحر طويلهایی است که نگارنده در طی مدتی متجاوز از سیسال همکاری با هیئتتحریریه هفتهنامه فکاهی توفیق سروده و در آن نامه به امضای هدهدمیرزا منتشر کرده است.» البته او خود را در این کار، ادامهدهنده مسیر «حسین توفیق» میداند و بعد از نقل روایتی مینویسد: «ساختن بحر طویل و امضای هدهدمیرزا، درواقع میراثی بود که از آن مرحوم برای من باقی ماند و این کار تقریبا تا آخرین سال انتشار توفيق ادامه يافت؛ زیرا هروقت که دنباله آن قطع میشد اصرار خوانندگان توفیق ادامه آن را اجتنابناپذیر میساخت.»
در ادامه مقدمه، زندهیاد حالت درباره قالب مهجور «بحر طویل» هم نکاتی را یادآور میشود که خواندنی است.
از این شماره، در ستون «طنز مستطاب» صفحه «غیر قابل اعتماد»، برخی از بحر طویلهای ابوالقاسم حالت را خواهیم آورد تا نمونههایی خواندنی از سرودههای طنزآمیز یک استاد طنزپردازی در یک قالب مهجور اما جذاب را عرضه کرده باشیم. بحر طویل این شماره، سرودهای است که با نام و یاد خدا آغاز میشود و حُسن آغازی است برای این دوره از ستون «طنز مستطاب».
دوستان، آمدهام باز، که این دفتر ممتاز، کنم باز و شوم قافیهپرداز و سخن را کنم آغاز به تسبیح خداوند تبارك و تعالی که غفور است و رحیم است، صبور است و حلیم است، رئوف است و کریم است، كبير است و عظیم است، بصیر است و علیم است، نصیر است و نعیم است، قدیر است و قدیم است. خدایی که بسی نعمت سرشار به ما آدمیان داده، گهرهای گران داده، سر و صورت و جان داده، تن و تاب و توان داده، رخ و روح و روان داده، لب و گوش و دهان داده، دل و چشم و زبان داده، شکم داده و نان داده، ز آفات امان داده، کمالات نهان داده، هنرهای عیان داده و توفیق بیان داده و اینها پی آن داده که از شکر عطا و کرمش چشم نپوشیم و ز هر غم نخروشیم و ز هر درد نجوشیم و تکبر نفروشیم و می از ساغر توحید بنوشیم و بکوشیم که تا از دل و جان شکر بگوییم عنایات خداوند مبین را.
آفریننده دانا و خداوند توانا و مهینخالق یکتا و بهینداور دادار، کزو گشته پدیدار، به دهر اینهمه آثار، چه دریا و چه کهسار، چه صحرا و چه گلزار، چه انهار و چه اشجار، اگر برگ و اگر بار، اگر مور و اگر مار، اگر نور و اگر نار و اگر ثابت و سیار. خدایی که خبردار بُوَد از همه اسرار، غنی باشد و غفار، شود مرحمتش یار، در این دار و در آن دار، به اخیار و به زهّاد و به عبّاد و به اوتاد و به آحاد و به افراد نکوکار. خدایی که عطا کرده به هر مرغ پروبال، به هر مار خط و خال، به هر شیر بر و یال، به هر کار و به هر حال بُوَد قبله آمال و شود ناظر اعمال، فتد در همه احوال از او سایه اقبال به فرق سر آن قوم که پویند ره خیر و نکوکاری و دینداری و هشیاری و ایمان و صفا و کرم و صدق و يقين را.
آرزومندم و خواهنده که بخشد کرم ایزد بخشنده به هر بنده شکیبایی و تدبیر و توانایی و بینایی و دانایی بسیار که با پیروی از عقل ره راست بپوییم و ز هر قصه شیرین و حدیث نمکین پند بگیریم و نصیحت بپذیریم و چنان مردم فرزانه بدانگونه حکیمانه در این دار جهان عمر سرآریم که از کرده خود شرم نداریم و ره بد نسپاریم و به درگاه خدا شکر گزاریم که ما را به ره صدق و صفا و کرم و عدل چنان کرده هدایت ز سر لطف و عنایت که ز ما خلق ندارند شکایت، به از این نیست حکایت، به از این چیست درایت، که ز حسن عمل ما به نهایت، همهکس راست رضایت، چه خداوند و چه مخلوق خداوند، به گیتی همه باشند ز ما راضی و خرسند و به توفیق الهی بتوانیم در این دار فنا زندگی سالم و بیدغدغهای داشته باشیم و در آن دار بقا نیز خداوند کند قسمت ما نعمت فردوس برین را.